معرفت نسبت به اهل بیت علیهم السلام

تاریخ ارسال:س, 10/19/1396 - 00:56
اهل بیت علیهم السلام
آیةالله اشتهاردی؛

یکی از تفضلات خداوند عالم این است، تمام قصص انبیایی که حکایت کرده و آن هایی هم که حکایت نکرده و رسلاً قد قصصناهم علیک من قبل و رسلاً لم نقصص هم علیک؛ همه این ها مقدمه ای  برای تحصیل کمال امت اسلام است

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاة علی نبینا ابی القاسم المصطفی محمد صلی الله علیه وآله وسلم و آله و اللعه الدائمه علی اعدائهم اجمعین
هوالذی یریکم آیاته و ینزل لکم من السماء رقاً و ما یتذکر الا من ینیب
.[ سوره غافر/آیه13]
در تفسیر این آیه شریفه بیان های مختلفی آمده است. خداوند تبارک و تعالی هر کجای قرآن می فرماید: هوالذی می خواهد خودش را به بندگان معرفی کند و این معرفی های خداوند کاری نیست که از دست بشر ساخته باشد.
در جای دیگر اهل توفیق و دقت در معانی گفته اند: هرکجا که خداوند یک فعالی را به خود نسبت می دهد مربوط به شنانه اوست و ظهور بر دوام دارد. یریکم فعل مضارع و در مقام استمرار است، یعنی همیشه این گونه بوده، نشانه های خودش را مانند علم و قدرت، اراده، مشیت و... نشان می دهد تا انسان آن ها را درک کند.
و ینزل لکم من السماء رزقاً؛ و از آسمان برای شما روزی می فرستد، این معنا را غیر از انبیا و افراد نادری که تالی تلو انبیا هستند، توجه ندارند که در عالم چه خبر است و خداوند چه کار می کند، چون در ذیل آیه فرموده و ما یتذکر الّا من ینیب؛ مگر کسانی که انابه داشته باشند.
حضرت امام رحمة الله  علیه می فرمودند: انابه غیر از توبه است، یعنی وجهه قلبش رو به خدا باشد و همیشه با خدا باشد. لذا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل بعد از ان همه التجاء و التماس ها، اواخر دعا چند تقاضا از خداوند عالم کرده است که خدایا کاری کن همیشه تو را حاضر بدانم، والدوم فی الاتصال بخدمتک حتی اسرح الیک فی میادین السابقین و اسرع الیک فی البارزین، آن هایی که مسابقه می دهند، جلو می افتند، من هم جزء آن ها باشم. این تقاضای امیرالمؤمنین علیه السلام و اظهار عجر و توبه و انابه فقط الفاظ نیست، بلکه یک چیزی را می خواهد بگوید آدم آن را درک کند، این ها همه اش معنای انابه است، یعنی انسان وقتی قلبش متوجه خدا می شود که این حالت برای او پیدا شود.
اساس مطلب از روز اول این بوده که شیطان یک طرف، حضرت آدم طرف دیگر بوده، از زمانی که خداوند فرمود: اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی؛[سوره بقره/آیه 38]، هرکس مرا پیروی کند در هیچ جای عالم چه دنیا و آخرت ترس ندارد، ترس برای حزب شیطان است. حزب الله همه را از جانب خدا می داند، لذا این دو گروه همیشه و همه جا بوده و هست.
حضرت امام رحمة الله علیه می فرمودند: یکی از تفضلات خداوند عالم این است، تمام قصص انبیایی که حکایت کرده و آن هایی هم که حکایت نکرده و رسلاً قد قصصناهم علیک من قبل و رسلاً لم نقصص هم علیک؛[سوره نساء/آیه164]، همه این ها مقدمه ای  برای تحصیل کمال امت اسلام است، چون پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر خاتم بوده و روش ایشان، کلاس نهایی است و چنان چه به فرض محال، بعد از این کلاس دیگری بیاید و مردم را بهتر راهنمایی کند وجود نخواهد داشت.
ساحران به فرعون خبر داده بودند، یک نفر می آید و دستگاه تو را به هم می زند. فرعون هر طفل و نوزادی را که به دنیا می آمد کشت تا سلطنتش محفوظ بماند، ولی موسی در منزل فرعون تربیت شد و پرورش یافت و چنان شد که او را به عنوان فرزند اختیار کردند. این ها فقط داستان نیست، بلکه قدرت نمایی واعمال قدرت و نقشه الهی است که انسان به خدا توجه پیدا کند. لذا آقایان باید هر یک از قصص و داستان های انبیا مانند قوم موسی، صالح، شعیب، یعقوب و... را ببینند و در آن جا دقت نمایند. این ها فقط داستان تنها نیست. کسی خیال نکند شیطان با او کاری ندارد، هر فردی یک راهی دارد که جهنمی می شود و یک راهی دارد که بهشتی می شود. راه جهنمی، شیطان است و راه بهشت، خداست. این جمله از بزرگان است و در روایات هم چنین مضمونی استفاده می شود، منتهی معصومین علیهم السلام شیطان را نپیموده اند.

اگر [مبلغین دین] حکمی را بیان کنند و بخواهند دل مردم را به دست آورند و با تعریف و تکذیب بی جا بخواهند یک لقمه نان دربیاورند، این عمل آنان مورد لعنت است

شیطان سراغ حضرت نوح علیه السلام و سایر انبیا آمد، ولی نتوانست آن ها را فریب دهد. مراتبی که انبیا در کمالات دارند شیطان در آن ها راهی ندارد، ولی دنبال کردن امثال ما برای او هیچ زحمتی ندارد. حضرت امام رحمة الله علیه می فرمودند: روایت داریم که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم یک روزی در جمع عده ای از یاران، روی زمین دایره ای کشید و درون آن دایره اول خط مستقیمی کشید و سپس خط های درهمی کشید و فرمود: ای مردم! این خط وسطی، خط من است و بقیه باطل است. حضرت با این عمل می خواست مردم را انذار دهد، ولی شیطان انسان را از خطر مستقیم منحرف کرده و به خط های باطل می کشاند و لباس شرع را بر آن ها می پوشاند.
آداب و شرایط تبلیغ
تبلیغ و دیگرسازی شرایط و آدابی دارد، همین که کسی خوب سخنرانی می کند، آیات و احادیث زیادی حفظ است، کفایت نمی کند. بلکه باید قصدش خدایی باشد. اگر قصدش خدا نباشد، هدایت نیست، یک نوع کاسبی است، چنان چه قصدش خدا باشد و کاسنی به او کمک مالی کردند یا به مبلغ احترام گذاشتند منافاتی با قصدش ندارد.
در کتاب مکاسب روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت می فرمایند: خداوند مستاکلین به علم را لعنت کرده، چند نفر از اصحاب گفتند: آقا ما از شما روایت می آموزیم و احکام یاد می گیریم و برای مردم و شیعیان کوفه تبلیغ می کنیم و شیعیان هم یک چیزی به ما می دهند، آیا این ها اشکال دارد، حضرت فرمود: آن چیزی که من گفتم این نیست، منظورم این است اگر حکمی را بیان کنند و بخواهند دل مردم را به دست آورند و با تعریف و تکذیب بی جا بخواهند یک لقمه نان دربیاورند، این عمل آنان مورد لعنت است.
خداوند اهل علم را از هر جهتی بیشتر مورد امتحان قرار می دهند، باید مواظب بود که آن چه مربوط به خداست برای مردم گفته شود منبر را وسیله برای غیرخدا قرار ندهد. امام رحمة الله علیه می فرمود: کسی منبر می رود و خیلی هم خوب عرض می کند خدایا این همه تبلیغات کردم و مردم را هدایت کردم، پس مزدش کو، خطاب می رسد برای این که مردم به تو احسنت بگویند این کارها را کردی دیگر از ما چه می خواهی، لذا این به به گفتن ها انسان را به کمال نمی رساند. مبلغ باید کاری کند که مردم بفهمند دروغ حرام است.
موعظه کردن شرط دارد، الکلمة اذا خرجت من القلب وقعت فی القلب و اذا خرجت من اللسان لم تجاوز الآذان؛ وقتی موعظه از قلب خارج شود در قلب دیگری جای می گیرد، اما موقتی از قلب خارج نشود و از نوک زبانش باشد مخاطب فقط می شند و در او اثر نمی گذارد.
امیدوارم خداوند یک جرقه ای از آن معرفتی که اهل بیت علیهم السلام داشتند به ما  مرحمت بفرماید.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.