عقلانیت

تاریخ ارسال:چ, 10/27/1396 - 21:34
عقلانیت
آیت الله مظاهری:

ما روحانیون علاوه بر این که باید ملا و متدین باشیم و سعه صدر داشته باشیم، هم چنین لازم است عاقل باشیم و از نظر بعضی از آقایان این عقلانیت مهم تر از دیگر چیزهاست. حضرت امام  قدس سره نقل می کردند که شخصی به میرزای شیرازی بزرگ نامه ای نوشت به این مضمون که اگر اهل علمی را برای اداره کردن جایی می فرستید باید سه شرط داشته باشد؛ یکی عالم باشد، دیگر متدین باشد و سوم عاقل. در ادامه هم نوشت که اگر نمی توانی این سه شرط را احراز بنمایی، یکی را بفرست که متدین عاقل باشد و اگر چنین شخصی یافت نشد، پس کسی را بفرست که لااقل عاقل باشد و بتواند خودش را پیش مردم حفظ بکند.
این عقلانیت را بعضی افراد ذاتاً دارند که اسمش را کیاست می گذاریم و به قول حضرت امیرالمؤمنین علی  علیه السلام این ها عاقل هستند و این یکی از نعمت های بزرگ است که پروردگار عالم به بعضی ها عنایت می کند، اما غالب مردم این کیاست و فراست را ندارند و آن را کم کم و به واسطه تجربه ها، علم اندوزی و تحمل مشکلات به دست می آورند. ما خیلی ها را دیدیم که به واسطه این که از عقلش را کار کشیده، فکر او قوی و محکم شد.
بالاخره علم عقل را زیاد می کند و این قطعی است، اما این علمی که مراد ما است، فقه و اصول نیست. بلکه تجربه هاست که انسان در جذر و مد روزگار آن را به دست می آورد.
سیر در تاریخ، از بی ادب آموختن، از مؤدب آموختن، از تجربه هایی که در زندگی دیگران است چیزی برداشت کردن، از مشکلات و فراز و نشیب هایی که برای خودش جلو آمده، به مرور زمان این ها عقل را قوی می کند، این که قرآن شریف روی تاریخ و سرگذشت اقوام گذشته خیلی پافشاری دارد و در قرآن نیز آیاتی با این مضمون «فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین» و امثال این آیه آمده، در واقع برای همین است که شخص قوت عقلی پیدا کند.
معنای این که عاقل باشیم این است که اول فکر بکنیم و بعد بگوییم. اول فکر کنیم بعد کار را انجام بدهیم که در حقیقت میوه فکر عقلانیت است. گاهی انسان بدون فکر حرف می زند و کار انجام می دهد، این خیلی خطرناک است. حضرت امیرالمؤمنین  علیه السلام می فرمایند: فرق بین احمق و عاقل این است که عاقل اول فکر می کند و بعد کار انجام می دهد، اما احمق اول کار انجام می دهد بعد فکرش را می کند و چه بسا بلا به سرش می آید.
بعضی اوقات انسان و حتی یک اهل علم یک جمله ای می گوید که آن جمله چه آتش ها برمی افروزد، چه عواقب زشتی به بار می آورد و در مقابل بعضی اوقات هم انسان یک جمله می گوید و این جمله چه عواقب خوبی دارد و چقدر عالی در می آید.
این ها یک شرایطی است که اسمش را می گذاریم فصاحت و بلاغت، که یک طلبه باید در گفتارش، در کردارش فصاحت و بلاغت داشته باشد. این همان عقل تجربی است. اگر یک کسی تفهیم و تفهمش خوب باشد، میزان صدا، استخدام کلماتش خوب باشد، به این می  گوییم فصاحت و این برای ما خیلی لازم است. بعضی اوقات می بینیم فرد مرجع است و از نظر علمی و تدین بالا است، اما وقتی صحبت می کند، در استخدام لغاتش عرف را مراعات نمی کند. چنان چه بلاغت، یعنی به جا حرف زدن، روی منبر انسان باید میزان صدایش خوب باشد. استخدام لغاتش خوب باشد. بعضی اوقات دیدیم که کلمات رکیک استفاده می شود، که این چیزها جاذبه منبر را از بین می برد. یکی از بزرگان می گفت: مواظب باشید که در حرف هایتان اسم حیوانات را مثل خر و اسب و... نیاور.
در کردارمان هم این جور است، من یادم نمی رود یک جوانی بود که دکتر شد، ولی من تعجب می کردم این که در یک خانواده خوبی تربیت شده و پای منبر و محراب بزرگ شده چرا بی دین گردید! خودش می گفت: می دانید چرا من بی نماز شده ام؟ صبح به صبح پدرم با چوب، سر رختخواب من می آمد. بله بعضی اوقات کارش دیگران را منزجر می کند. این ها خیلی مؤثر است و روان شناسان اسم این را می گذارند، کوچک های بزرگ و خیلی حرف خوبی است، یعنی این حرف یا این عمل من یک چیز کوچکی است، اما در کوبیدن شخصیت، خیلی بزرگ است. بعضی اوقات ناسازگاری های درون خانه برای ما مصیبت به بار می آورد و این مشکلات کوچک، کم کم به جاهای بزرگ می کشد و این که افراد اهل خانه یک آخوند را عادل نمی داند، پس معلوم است که بی عقلی کرده، درست رفتار نکرده است. حالا فرق نمی کند که اسم این را بگذارید عقل، یا بگذارید کوچک های بزرگ، یا بگذارید فصاحت و بلاغت. بنابراین داشتن عقل و انجام کارهای عقلایی برای یک اهل علم لازم است.

---------------
منبع: افق حوزه

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط