مناعت طبع

تاریخ ارسال:ش, 12/26/1396 - 22:03
آیة الله محسنی ملایری
حاج شیخ جعفر ناصری

مرحوم آیه الله محسنی ملایری که از علمای ساکن قم و صاحب استخاره بودند می فرمودند: «مرحوم امام قدّس سرّه یک خط تلفن برای خانه ما فرستادند و گفتند: شماره تلفن را به کسی اعلام نکن؛ هر وقت من کاری دارم، به این شماره زنگ می زنم».
ایشان می گفت: در جوانی با تعدادی از خان های همدان به نجف رفتیم. به خاطر این که من طلبه بودم، قصد داشتیم مدتی در نجف بمانیم. آن  خوانین به مسافرخانه رفتند و من به مدرسه رفتم و روز بعد خدمت مرحوم آیه الله قاضی قدّس سرّه رسیدم. ایشان تا مرا شناختند، خیلی محبت کردند و یادی از پدر بنده نمودند و فرمودند: «ما با پدر شما هم حجره ای بودیم و آن قدر با هم یگانه بودیم که گاهی لباس های همدیگر را می شستیم. خیلی با همدیگر راحت بودیم». بعد مرحوم قاضی پرسیدند: «با چه کسی آمدید؟» گفتم: «با تعدادی از دوستان». ایشان فرمودند: «فردا ظهر ناهار به منزل ما بیایید». گفتم: «نه، سخت است. شما هم عیال وار هستید»، مرحوم قاضی فرمودند: «پس به دوستان  خود بگویید: به حجره بیایند تا ناهار را آنجا بیاوریم». گفتم: «خیلی خوب».
مرحوم محسنی ملایری گفتند: فردا ظهر دیدیم دو نفر دو عدد سینی بزرگ بر سرشان است و ناهار را آوردند.
در طول یک ماه اقامت در نجف، گاهی خدمت مرحوم قاضی می رفتیم. بعد که می خواستیم به همدان برگردیم، به خوانین همدان گفتم: «این آقا از علما و اهل معناست. با همدیگر مبلغی قرار بدهیم و خدمت ایشان ببریم». آنها قبول کردند. آن چند نفر خان همدانی، مبلغ سی و سه دینار دادند. (آن زمانها شاید شهریه یک طلبه در طول یک ماه مثلاً یک دینار بود).
مرحوم محسنی ملایری می گفتند: من هم هفت دینار از خود داشتم. پولها را در پاکتی گذاشتم و تنها به خانه ایشان رفتم که هم این مبلغ را بدهم و هم اجازه در استخاره بگیرم. می گفتند: زمستان بود و مرحوم قاضی زیر کرسی نشسته بود و یک سینی بزرگ روی کرسی بود. بعد از مقداری صحبت، موقع خداحافظی پاکت را روی کرسی گذاشتم. مرحوم قاضی فرمودند: «این چیست؟» گفتم: «مبلغی است». فرمودند: «صبر کن. پاکت را در سینی، خالی کن». پاکت را خالی کردم و مرحوم قاضی با تسبیح  خود، دینارها را به هم زدند. هر دفعه که به هم می زدند یکی از آنها را کنار می گذاشتند. هفت عدد از آن دینارها را یک طرف گذاشتند و با این که محتاج بودند فرمودند: «همین مقدار برای من کافی است. بقیه را برگردانید و بگویید: سی و سه دینار را نپذیرفت». با این که من چیزی نگفته بودم؛ ولی مرحوم قاضی هفت دینار را جدا کردند و برداشتند.
مرحوم قاضی به مرحوم محسنی ملایری دستورالعملی برای استخاره داده بودند و ایشان خیلی مقید به عمل کردن به این دستور بودند. تا این اواخر، بعد از نماز صبح، عصازنان دنبال رودخانه می رفتند و برمی گشتند و آن دستور را انجام می دادند.
-----------------
منبع: بنیاد هاد

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.

مطالب مرتبط