ویژگی یاران امام حسین علیه السلام با رویکرد تطبیقی/بخش اول

تاریخ ارسال:ي, 07/04/1395 - 14:01
امام حسین علیه السلام
میرحسن موسوی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحِيم

پرچـــم سلطنت عشـــق، برافـــراشـــــت حسيـــن
عـــشق حـق را به سر از، عالم ذر، داشت حسيـــن

كـــس نكـــردى، چـو حسين، در ره حق جانبازى
جـــاى جان، عشق خـــداونـد، به برداشت، حسين

يك دم از يـــاد خــــــداونـــد، نبـــودى غـــافل
ناله ها بود كه شب تا به سحـــر، داشـــت، حـسين

جز خدا هيچ نبودش، به نظر در همــــه عــــــمر
همه گاه و همه جا، حق به نظر، داشــت، حسيــن

هستيش، عشق خدا بود و دگـر هيــــــچ نبــــــود
آنچه را در همه عمر، بـــــه سر داشـــت، حـسين

عشق حق بود و حقيقت، به جـــز آن هيــچ نبود
آنچه اندر دل و سر، شور و شـــرر داشـت حسين

جايگاهى كه در آن، وصل به معــشــــــوق شـــد
كربـــــلا را همـــه آن، مدّ نظـــر داشـــت، حسيـن

جز شهادت دگر اين وصـل نبــــــودش، مفهـــوم
روز مـــولودش از اين امــر، خبـــر داشت، حسيــن

كربلا اكرم و اقدس بــــود از، كعــبــــــه يقـــيــن
كه در آن، مأمن و مأوا و مقــــر داشـــت، حسيـن

هم بود مدفن هفـــــتاد و دو تـــن، زبـــده خـــلق
كه زانصار و زاخـــوان و پـــسر داشــــت، حـسين

آرى اندر افق كـــــرب و بلا كــــــرد، غــــــروب
آنچه همراه خود از، شمـــس و قمر داشت، حسين

شد شهيد ره حـــق، با هــمه يـــاران عـــزيــــــز
آشكـــارا بنـــمود، آنچـــه هـنـر داشـــت، حـسين

"فالى" اين چامه به اميد سروده اســت كه شايـــد
بود او همچو غلامى كه بـــه در، داشـــت، حـسین.[1]

مقدمه :

مباحث تطبیقی یاران عاشورایی امام حسین علیه السلام با یران موعود موجود، امام زمان روحی و ارواح العالمین له الفداه از دیر باز مسئله ای بوده که اهل سلوک و معنا بدان اهمیت خاصی قائل بوده و ارتباط این نوع قیام را ارتباط احیائی متصور بوده اند؛ همانگونه که انقلاب حسینی(علیه السلام) احیاگر اسلام و انسانیت و معنویت بوده، انقلاب مهدوی نیز در واقع کارش هم اتمام و هم اکمال و هم نوعی خود احیاء که نشأت گرفته از همان انقلاب سرخ می باشد. لذا جا دارد که در اینجا اول نگاه مختصری به درسهای عاشورائیان داشته باشیم که چند نوع درس را می توان برای مباحث تطبیقی مطرح نمود.
پس در ابتدا اشاره می کنیم به درسهایی که عاشورائیان برای منتظران داده­ اند، و آن درسها تحت سه مقوله خلاصه می­ شوند:
1. معرفت نسبت به امام
2. حمایت کامل و خالص از امام
3. وفاداری به امام با صبر و استقامت

بخش اوّل- معرفت نسبت به امام:

خود مسئله معرفت ریشه تمام فضیلت­هاست و لازمه رسیدن به کمال است و اگر بخواهیم از روایات متعدد برداشتی عمیق داشته باشیم می­ توان گفت که از اوجب واجبات است و بخاطر همین معرفت بود که یاران امام حسین علیه السلام استقامت داشتند...
امام حسین علیه السلام در کربلا؛ بهدو لحن متفاوت در برخورد با جبهه خودی و جبهه دشمن داشتند ایراد خطبه کردند:
1. لحن دافعه امام در شب عاشورا
2. لحن جاذبه امام در روز عاشورا
آنچه که امام علیه السلام در شب عاشورا ایراد فرمودند این بود که :
 «إِنِّي قَدْ أَذِنْتُ لَكُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِيعاً فِي حِلٍّ لَيْسَ عَلَيْكُمْ مِنِّي ذِمَامٌ هَذَا اللَّيْلُ قَدْ غَشِيَكُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً»[2].
«من بيعت خود را از شما برداشتم از تاريكى شب استفاده كنيد و همگى برويد[3]».
این یک نکته و نکته دیگر اینکه امام علیه السلام در روز عاشورا چندین سخنرانی داشتند که مضمون آنها دعوت به انسانیت و دعوت به جبهه حق بود و حتّی کار به جایی رسید که فرمودند: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ يَنْصُرُني؟» در همه عبارات اگر توجه داشته باشیم هدف امام صرف کمک ظاهری نیست بلکه طرح غیرمستقیم مسئله جذب و دعوت به حق است؛ امام با طرح مسئله دافعه از جبهه حق در حقیقت تمام ناخالصی­ ها و سست عنصری­ ها را از یاران خود دفع می ­کند تا نتوان به حرکت و انقلاب حسینی علیه السلام کوچکترین ایرادی گرفت و یا گفت که فلان عنصر ناخالص در جبهه امام بوده و از طریق آن نتیجه گیری کرد که انقلاب حسینی انقلابی عاری از خلوص و حقانیت بوده و از طرفی امام علیه السلام با سخنان خود همه را به حق دعوت می­کند تا مبادا عنصر خالصی در جبهه مخالف باقی بماند تا بعد گفته شود که این قیام قیام علیه باطل نبوده و فلان عنصر خالص در جبهه یزید و عمرسعد وجود داشت، در واقع امام علیه السلام سیاستی را اتخاذ کرد تمام حق در مقابل تمام باطل باشد و شاید بتوان گفت یکی از رازهای ماندگاری و پیامهای انسان سازی و نجات بخشی کربلا و عاشورا همین باشد.
و اینکه جبهه ­ای تماماً حق و بدون خلل تشکیل یافت می ­توان گفت که همه اینها ریشه در معرفت داشت که اشخاصی بروند یا بیایند و یا افرادی که کوچکترین نوری در دلشان روشن بود جذب آن جبهه شوند.
پس ملاحظه می­ کنید که در «سلوک به راه حق و حقانیّت» برخورد اول «دفع» است در حکایات علماء و عرفا نیز این درس به چشم می ­خورد که مرحوم آیت الحق آخوند همدانی اعلی الله مقامه در برخورد ابتدائی با مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رضوان الله تعالی علیه این ترفند را بکار می ­برد و استقامت و ثبات ایشان باعث می ­شود تا بتواند پله ­های ترقی و معرفت را یکی پس از دیگری طی نموده و به آن کرامات عام و خاص برسد.
عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلَامُ أَنَّهُ قَال : لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ يَرُدَّ إِلَيْهِ وَ يُسَلِّمَ لَه [4].
يكى از دو امام باقر و صادق (عليهما السّلام) فرمود: بنده خدا مؤمن نباشد تا آنكه خدا و رسولش و همه ائمه علیهم السلام و مخصوصاً امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمانش رجوع كند و تسليمش باشد...[5]
پس می ­توان نتیجه­ گیری کرد که خیلی از مسائل در گرو شناخت و معرفت است وقتی شناخت حاصل شد دیگر مرجع هم مشخص شده و سیر صعودی در این دنیا در رجوع به حق و تسلیم شدن در مقابل حق است. و اینگونه بود که وقتی امام در شب عاشورا فرمودند که هرکس خواست برود، جناب حضرت عباس، قمر بنى هاشم علیه السلام برخاست و عرض كرد:
«لِمَ نَفْعَلُ ذَلِكَ لِنَبْقَى بَعْدَكَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِكَ أَبَدا ...»[6]
چرا چنين كنيم كه بعد از شما بمانيم، هرگز خداوند از ما چنين چيزى را نبيند... و لذا یاران سیدالشهداء علیه السلام عرض می­ کردند:
«الْحَمْدُلِلَّهِ  الَّذي  شَرَّفَنا بِالْقَتْلِ مَعَكَ [7]؛
خداى را سپاس كه افتخار شهادت در راهش را در ركاب تو نصيب ما كرد!».
یا داریم که:
« فَقَامَ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ وَ قَالَ قَدْ سَمِعْنَا هَدَاكَ اللَّهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَقَالَتَكَ وَ لَوْ كَانَتِ الدُّنْيَا لَنَا بَاقِيَةً وَ كُنَّا فِيهَا مُخَلَّدِينَ  لَآثَرْنَا النُّهُوضَ مَعَكَ عَلَى الْإِقَامَةِ فیها.[8]»
«زهير بن قين برخاست و عرض كرد: اى فرزند رسول اللَّه، خدا ما را در راه هدايت و در التزام خدمتت استوار بدارد، فرموده ات را شنيديم، اگر ما هميشه به صورت پاينده در دنيا باقى مى مانديم، ما قيام در ركابت را، بر دنيا و آن زندگى بر مى گزيديم .[9]»
ملاحظه می ­کنید که بیانات یاران و اصحاب امام علیه السلام برگرفته از یک بینش عمیق و معرفت صحیح است که برای شهادت در رکاب امام زمان خود حمد و ثنای پروردگار را بجای می­آورند و نیز برای پایدار و استوار ماندن در آن جایگاه از خداوند سبحان استقامت می­ طلبند و آن هم تا زمانیکه دنیا باشد و آنها هم از « مُخَلَّدِينَ» استفاده می ­کنند؛ به این می ­گویند معرفت نسبت به امام و پی بردن به اهمیّت استقامت در رکاب امام زمان علیه السلام.
و اما قبل از اینکه به بخش دوم یعنی حمایت کامل و خالص از امام علیه السلام بپردازیم بعنوان مقدمه باید عرض کنیم که لازمه حمایت نیز همین معرفت است که اگر شناخت نباشد نَستجیرُبالله بعد از مدتّی با کوچکترین شبه ه­ای و یا کوچکترین جلوه ­گری از سوی امورات مادّی و مادّیّون، سستی و کژی در قلب همراهان رخنه خواهد کرد و آنها را از رسیدن به کمال و وصال حقّ باز خواهد داشت.

بخش دوم حمایت کامل و خالص از امام علیه السلام:

و امّا بعنوان مقدمه برای بخش دوم باید اضافه کرد که آنچه بعد از «معرفت» مطرح می ­شود، «حبّ» است همانطور که امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«... وَ الْحُبُّ  فَرْعُ  الْمَعْرِفَة... [10]»
يعنى: دوستى و دوست داشتن فرع معرفت است و به قدر معرفت و شناخت، دوستى حاصل می ­شود و در معرفت الله نیز شيوه اطاعت و بندگى از فروع محبّت محسوب می­ شود و به قدر محبّت بندگی به عمل مى آيد.[11]و بالطبع محبت در چیزی حاصل نمی ­شود مگر بواسطه ملایمت آن چیز با طبع و معرفت آن و اتحادی که بین محبّ و محبوب حاصل می ­شود و این اتحاد مگر دروازه ­ای جز معرفت دارد؟! و بی­ جهت نبود که عرض شد؛ معرفت ریشه تمام فضیلتهاست.

ادامه دارد....

منابع و مآخذ:

1. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، محمد بن محمد مفيد- قم، چاپ: اول، 1413 ق.
2. الإرشاد للمفيد ، محمد بن محمد مفيد/ ترجمه ساعدى - تهران، چاپ: اول، 1380 ش.
3. بحار الأنوار(ط - بيروت)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى- بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
4. الكافي(ط - الإسلامية)، محمد بن يعقوب كلينى - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
5. أصول الكافي، محمد بن يعقوب كلينى/ ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
6. لهوف، على بن موسى ابن طاووس/ترجمه مير ابو طالبى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1380 ش.
7. مصباح الشريعة، منسوب به امام ششم،جعفر بن محمد عليه السلام - بيروت، چاپ: اول، 1400ق.
8. شرح مصباح الشريعة،  زين الدين بن على، شهيد ثانى/ ترجمه عبد الرزاق گيلانى - تهران، چاپ: اول، 1377 ش.

پی نوشت:
1] شعر از فالی.
[2] الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 91.
[3] الإرشاد للمفيد / ترجمه ساعدى ؛ ص442.
[4]  الكافي (ط - الإسلامية)، محمد بن يعقوب كلينى/ ج‏1، ص: 180
[5] أصول الكافي ، محمد بن يعقوب كلينى/ اقتباسی از ترجمه مصطفوى/ ج‏1، ص: 255.
[6] الإرشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 91.
[7] بحار الأنوار( ط- بيروت)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، ج 44، ص 298.
[8] ، بحار الأنوار (ط - بيروت)، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى ؛ ج‏44 ؛ ص381.
[9] لهوف / ترجمه مير ابو طالبى ؛ ص121.
[10] مصباح الشريعة ؛ ص119.
[11] اقتباس از شرح مصباح الشريعة / ترجمه عبد الرزاق گيلانى ؛ ص14.

دیدگاه‌ها

تصویر مهمان

کاش ما هم بودیم .....................

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.