دینداری و پیروی از اهل بیت علیهم السلام

تاریخ ارسال:س, 10/19/1396 - 17:56
محبت اهل بیت
آیة الله اشتهاردی؛

همه احزاب غیر از حزب خدا باطلند، الا ان حزب الله هم المفلحون، آن هایی که با خداوند هستند، خدا ناصر آنان است. یا ناصر من لا ناصر له. کسانی که غیر خدا را ناصر خود می دانند، ناصر ندارند. لذا کلیه دستورات و توضیحات اهل بیت علیهم السلام  در تمام شئون زندگی اعم از معاملات و دادوستدها و نشست و برخاست ها برای این است که خدا در کار باشد و هر کاری را با نام او انجام دهند

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاة علی نبینا ابی القاسم المصطفی محمد ص وآله واللعنةالدائمة علی اعدائهم اجمعین.
و ما خلقت الجن و انس الا لیعبدون
: [سوره الذاریات/آیه 56]
از آیه شریفه چنین استفاده می شود که اساس و ریشه خلقت هر دو طائفه جن و انس از حیث تکلیف، بندگی و پرستش است. بقیه امور هرچه هست، طفیلی آن است. در کار خداوند مبالغه ای وجود ندارد، واقعیات را بیان می کند، می فرماید: جن و انس را نیافریدم مگر برای یک کلمه: لیعبدون، بقیه دستورات الهیه مقدمه یا مکمل این کلمه است و شاید به همین جهت است که امام رحمة الله علیه در درس اخلاقشان می فرمودند: تمام احکام الهی مقدمه ای برای تحصیل کمال است حتی مستحبات و مکروهات، برای کمال نفس است. ایشان مثال زده و می فرمودند: این که روایت داریم، فی السّواک اثنتاعشره خصیله، [وسائل الشیعه، 2/20] مسواک زدن دوازده فائده دارد، یکی این است که عبادتش هفتاد برابر می شود، مقدمه است برای این که عبادت کامل شود، نظائر این مطالب در اخبار اهل بیت علیهم السلام فراوان است، چنان چه ظاهر آیه نیز همین مطلب را می رساند و هدف اصلی خلقت جن و انس را در عبادت منحصر کرده است.

اما شیطان در مقابل این کلمه و دستگاه، سفره دیگری را پهن کرده و قسم خورده بندگان را گمراه کند، قال رب بما اغویتنی لازین لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین، الا عبادک منهم  المخلصین؛ [سوره حجر/آیه 40]، خداوند هم به نحو کلی فرموده همه را برای عبادت خلق کردم اما اکثر مردم از شمول این گفتار خداوند بیرون هستند: اکثر الناس لایعقلون، اکثرالناس لایشکرون، قلیل من عبادی الشکور، اکثریت یا شیطان است و باید به خدا پناه برد که جزء حزب شیطان نباشیم.
مقصود از حزب، این احزاب اصطلاحی و گروه بندی ها نیست، بلکه حزبی است که مانع بندگی خداست. همه احزاب غیر از حزب خدا باطلند، الا ان حزب الله هم المفلحون؛ [سوره مجادله/آیه 22]. آن هایی که با خداوند هستند، خدا ناصر آنان است. یا ناصر من لا ناصر له. کسانی که غیر خدا را ناصر خود می دانند، ناصر ندارند. لذا کلیه دستورات و توضیحات اهل بیت علیهم السلام  در تمام شئون زندگی اعم از معاملات و دادوستدها و نشست و برخاست ها برای این است که خدا در کار باشد و هر کاری را با نام او انجام دهند؛ زیرا در غیر این صورت به درد نخواهند خورد، کل امر ذی بال لم یذکر فیه بسم الله فهو ابتر؛ [بحارالانوار، ج89/242]

اگر انسان یک چیز نفیس و گران قیمتی را برای دنیای دیگران از دست دهد، بی عقلی است. کسی را بی خودی تعریف و یا تکذیب کردن برای این که فلان شخص خوشش بیاید، دیوانگی است و غیر از آن است که انسان خودش را به خدا واگذار کند

اگر خدا در کار نباشد، همه کارها دم بریده است. خیالات و اوهامی که ما داریم؛ کی به کجا رسید؟ به کجا نرسید؟ عقب ماند یا جلو افتاد؟ همه پوچ است. آن کسی که خدا در کارش هست و او را در نظر دارد، همیشه جلو است ولی اگر خدا را فراموش کرد، رئیس کل بشر هم که باشد، به درد نمی خورد. گرچه دائم الحضوربودن کار امیرالمؤمنین است که از خدا تقاضا می کند: والدوام فی التصال بخدمتک، کاری کن که همیشه تو را حاضر بدانم. ما نمی توانیم دائم الحضور باشیم، ولی می شود کاری کرد که به طور کلی خدا را فراموش نکنیم، همان طور که خداشناسی و اطاعت او مراتب دارد، اطاعت شیطان هم مراتب دارد و همان گونه که الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق، در مورد شیطان هم این گونه است: الطرق الی الشیطان بعدد انفاس الخلائق؛ چه آن که شیطان هرکسی را یک طوری جهنمی می کند، ولی اگر مقداری مواظب باشد و از خواب که بیدار می شود به قصد خدا باشد و به قصد خدا راه برود، آن وقت خدا هم کمکش می کند. بنابراین هرچه هست خداست و معنای لااله الاالله هم همین است، آدم اگر مقداری راه بیفتد، می تواند خود را درست کند. مولوی می گوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت                        ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

حضرت امام رحمة الله علیه گاهی این شعر را می خواندند و می فرمودند: مولوی خیال می کند ما راه افتاده ایم و در کوچه مانده ایم، در صورتی که ما هنوز راه نیفتاده ایم! انسان در اول تکلیف، صفای نفس مخصوصی دارد، نه بخل دارد و نه حسد. با کسی دشمنی و لجاجت ندارد. علمای اخلاق مثال زده و گفته اند که قلب کسی که تازه مکلف شده، مانند کاغذ سفید است و چیزی در آن نیست؛ بعد هرچه پدر و مادر، رفیق و معلم و... در صفحه قلب بنویسند، همان نقش می بندد و به مرور زمان وسعت پیدا می کند، وقتی پا به سن و سال پیری گذاشت، صحفه دل پر می شود، انسان اگر از اوایل زمان تکلیف مراعات کند، همه چیز درست می شود. این که می گویند: سیدبن طاووس محضر مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف می شده، به خاطر مواظبت او بوده، امام رحمة الله علیه درباره ایشان می فرمودند: ایشان اول تکلیفش را جشن گرفته بود و شیرینی می داد، به او گفتند: الان که عیر غدیر و قربان و... نیست به چه مناسبتی شیرینی می دهید؟ گفته بود: واجب الوجود، سلطان السلاطین، ملک الملوک مرا به حضورش احضار کرده که بیا نماز بخوان، این دعوت جشن و سرور دارد. حضرت امام رحمة الله علیه می فرمود: اگر سن ما به نود سال برسد، این معرفت را پیدا نمی کنیم. در حین نماز همیشه فکر و خیال و دعوا و مرافعه را در سر می پرورانیم تا به السلام علیک ورحمة الله وبرکاته می رسیم، این بدبختی است که دنیا و هوای نفس نمی گذارند ارتباط برقرار شود، ای کاش دنیای خودش باشد، امام تأسف آن جاست که آدمی برای دنیای دیگران جهنمی می شود در بعضی روایات آمده است، احمق کسی است که آخرت را از دست بدهد، تا دنیا را بگیرد و احمق تر آن کسی است که آخرتش را برای دنیای دیگران از دست می دهد.
برادران یوسف وقتی او را فروختند، یک چیزی گرفتند. و شروه بثمن بخس دراهم معدوده، [سوره یوسف/20]. اما اگر انسان یک چیز نفیس و گران قیمتی را برای دنیای دیگران از دست دهد، بی عقلی است. کسی را بی خودی تعریف و یا تکذیب کردن برای این که فلان شخص خوشش بیاید، دیوانگی است و غیر از آن است که انسان خودش را به خدا واگذار کند.

حضرت آیة الله مرعشی نجفی رحمة الله علیه می فرمودند: من که صبح ها وقتی بیدار می شوم که به درس بیایم، خدا را به چهارده معصوم قسم می دهم، ظهر بی دین برنگردم، در صورتی که ایشان کارش درس خواندن، کتاب نوشتن و مسئله گویی بود. این گونه خدا را قسم می دهد معلوم می شود وضعیت خطرناک است. آقای اشراقی که یکی از خطبای معروف و کم نظیر زمان خود بود، می گفت: پا را که روز منبر می گذارم، خدا را قسم می دهم وقتی از منبر پایین می آیم، بی دین نباشم، معلوم می شود در منبر و درس هم خطر وجود دارد.
آیه شریفه: ایطمع کل امرء منهم ان یدخل جنة نعیم...؛ کلا؛ [سوره معارج/38،39] می فرماید: هرکسی نباید طمع بهشت داشته باشد، بلکه باید چند صباحی خودش را حفظ کند، هر چیزی را که می خواهد، نگوید. هرچیزی را که می خواهد، به حساب این که آزادی است ننویسد. خطاب این آیه به مسلمانان و شیعیان است که خود را پیروان اهل بیت علیهم السلام می دانند و این ها حجت را بر ما تمام کرده اند. خوب است انسان به خود بیاید در بیداری، خلوت و تنهایی مقداری فکر کند و از خود حساب بکشد، از صبح تا حالا چه کار کرده، چه گناهی را مرتکب شده و چه مقدار به یاد خدا بوده است.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.