فصل پنجم در بيان محافظت عبادت از تصرف شيطان است
يكى از مهمّات آداب قلبيّه نماز و ساير عبادات كه از امّهات آداب قلبيّه است و قيام به آن از عظائم امور و مشكلات دقايق است، محافظت آن است از تصرّفات شيطانى؛ و شايد آيه شريفه كه فرمايد در وصف مؤمنين: الَّذينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُون (43) اشاره به جميع مراتب حفظ باشد كه يكى از آن مراتب، بلكه اهمّ مراتب آن، حفظ از تصرّف شيطان است.
و تفصيل اين اجمال آن است كه پيش اصحاب معرفت و ارباب قلوب واضح است كه چنانچه ابدان را غذائى است جسمانى كه بدان تغذّى كنند و بايد آن غذا مناسب حال و موافق نشئه آنها باشد تا بدان تربيت جسمانى و نموّ نباتى دست دهد، همين طور قلوب و ارواح را غذائى است كه هر يك به فراخور حال و مناسب نشئه آنها بايد باشد كه بدان تربيت شوند و تغذّى نمايند و نموّ معنوى و ترقّى باطنى حاصل آيد. و غذاى مناسب با نشئه ارواحْ معارف الهيّه از مبدأ مبادى وجود تا منتهى النهايه نظام هستى است؛ چنانچه در تعريف فلسفه اعاظم ارباب صناعت فرمودند: هِىَ صَيْرُورَةُ اْلِانْسانِ عالَماً عَقْلِيّاً مُضاهِياً لِلْعالَمِ الْعَيْنِّى فِى صُورَتِهِ وَ كَمالِه (44). و اين اشاره است به همين تغذّى معنوى، چنانچه تغذّى قلوب از فضايل نفسانيّه و مناسك الهيّه است.
و بايد دانست كه هر يك از اين غذاها اگر از تصرّف شيطان خالص باشد و با دست ولايت م آبى رسول ختمى و ولىّ اللَّه اعظم صلوات اللَّه عليهما و آلهما فراهم آمده باشد، روح و قلب از آن تغذّى كنند و به كمال لايق انسانيّت و معراج قرب الى اللَّه نائل شوند. و خلوص از تصرّف شيطان، كه مقدمه اخلاص است، به حقيقت حاصل نشود مگر آن كه سالك در سلوكش خداخواه شود و خودخواهى و خودپرستى را، كه منشأ تمام مفاسد و امّ الأمراض باطن است، زير پا نهد؛ و اين به تمام معنى در غير انسان كامل و به تبع او در خلّص أولياء عليهم السلام در ديگر اشخاص ميسور نيست. ولى سالك نبايد مأيوس از الطاف باطنه حق باشد كه يأس از روح اللَّه سرآمد همه سرديها و سستيها است و از اعظم كبائر است؛ و آنچه از براى صنف رعايا نيز ممكن است قرّة العين اهل معرفت است.
پس، بر سالك طريق آخرت لازم و حتم است كه با هر جدّيّتى هست معارف و مناسك خود را از تصرّف شيطان و نفس امّاره تخليص كند و با كمال دقّت و تفتيش در حركات و سكنات و طلب و مطلوب خود غور كند و غايت سير و تحصيل و مبادى حركات باطنيّه و تغذّيات روحيّه را به دست آورد و از حيله هاى نفس و شيطان غفلت نكند و از دامهاى نفس امّاره و ابليس غافل نشود، و در جميع حركات و افعال سوء ظنّ كامل به خود داشته باشد و هيچ گاه آن را سر خود و رها نكند؛ چه بسا باشد كه با اندك مسامحه اى انسان را مغلوب كند و به زمين زند و سوق به هلاكت و فنا دهد؛ زيرا كه اگر غذاهاى روحانى از تصرّف شيطان خالص نباشد و دست او در فراهم آمدن آنها دخيل باشد، علاوه بر آنكه ارواح و قلوب با آنها تربيت نشوند و به كمال لايق خود نرسند، نقصان فاحش براى آنها دست دهد و شايد صاحب خود را در سلك شياطين يا بهائم و سباع منسلك نمايد و آنچه كه مايه سعادت و رأس المال كمال انسانيّت و وصول به مدارج عاليه است نتيجه منعكسه دهد و انسان را به هاويه مظلمه شقاوت سوق دهد؛ چنانچه در بعض اهل عرفان اصطلاحى ديديم اشخاصى را كه اين اصطلاحات و غور در آن آنها را به ضلالت منتهى نموده و قلوب آنها را منكوس و باطن آنها را ظلمانى نموده و ممارست در معارف موجب قوّت انانيّت و انّيّت آنها شده و دعاوى ناشايسته و شطحيّات ناهنجار از آنها صادر گرديده. و نيز در ارباب رياضات و سلوك اشخاصى هستند كه رياضت و اشتغال آنها به تصفيه نفس قلوب آنها را منكدرتر و باطن آنها را ظلمانى تر نموده. و اينها از آن است كه بر سلوك معنوى الهى و مهاجرت الى اللَّه محافظت ننمودند و سلوك علمى و ارتياضى آنها با تصرّف شيطان و نفس به سوى شيطان و نفس بوده. و همين طور در طلّاب علوم نقليّه شرعيّه اشخاصى را ديديم كه علم در آنها تأثير سوء بخشيده و بر مفاسد اخلاقى آنها افزوده، و علم كه موجب فلاح و رستگارى آنها بايد باشد باعث هلاكت آنها شده و آنها را به جهل و ممارات و استطاله و ختل كشانده. و همين طور در بين اهل عبادت و مناسك و مواظبين به آداب و سنن كسانى هستند كه عبادت و نسك، كه سرمايه اصلاح احوال و نفوس است، قلوب آنها را كدر و ظلمانى نموده و آنها را به عجب و خودبينى و كبر و تدلّل و تغمّز و سوء خلق و سوء ظنّ به بندگان خدا وادار نموده. و اينها نيز از عدم مواظبت بر اين معاجين الهيّه است.
البته معجونى كه با دست ديو پليد و تصرّف نفس سركش فراهم آمد، جز خلق شيطانى از آن زاييده نشود؛ و چون قلب در هر حال از آنها تغذّى مى نمايد و آنها صورت باطنيّه نفس شوند، پس بعد از چندى مداومتْ انسان يكى از وليده هاى شيطان شود كه با دستِ تربيت و در تحت تصرّف او نشو و نما نموده، و چون چشم ملكى بسته شود و چشم ملكوتى بازگردد خود را يكى از شياطين مى بيند و در آن حال جز خسران نتيجه اى نبرد و حسرتها و افسوسها به حالش سودى نبخشد.
پس، سالك طريق آخرت در هر رشته از رشته هاى دينى و طريقه اى از طريقه هاى الهى هست اوّلًا بايد با كمال مواظبت و دقّت، چون طبيبى با محبت و پرستارى پر شفقت، از حال خود مواظبت نمايد و عيوب سير و سلوك خود را تفتيش و مداقّه كند. و ثانياً در خلال آن از پناه بردن به ذات مقدّس حقّ جلّ و علا در خلوات و تضرّع و زارى به درگاه اقدس ذو الجلال غفلت نورزد.
خداوندا، تو خود حال ضعيف و بيچارگى ما را آگاهى، مى دانى كه ما بى دستگيرى ذات مقدّس تو از دست دشمنى به اين قوّت و قدرت كه طمع به انبياء عظام و كمّل اولياء والا مقام بسته راه گريزى نداريم و اگر بارقه لطف و رحمت تو نباشد، ما را اين دشمن قوى پنجه به خاك هلاكت افكند و به تيه ظلمت و شقاوت گرفتار كند. تو را به خاصان درگاهت و محرمان بارگاهت قسم مى دهم كه از ما متحيّران وادى ضلالت و افتادگان بيابان غوايت دستگيرى فرما و قلوب ما را از غلّ و غشّ و شرك و شكّ پاك فرما، انَّكَ وَلِىُّ الهِدايَة.
--------------------------------------------------
43 - آنان؟بر نمازهايشان محافظت دارند. (معارج / 34، مومنون / 9).
44 - فلسفه گشتن انسان است به قالب جهانى عقلى (چنانكه در صورت و كمال) همانند جهان خارج گردد. ملاصدرا او اتباع او انى عبارت را در تعريف فلسفه آوردهاند و قيد فى صوره و كماله را برخى بر آن افزودهاند.