باب هفتاد و دوم در باره نیرنگ و گول زدن و دغلی و فتنهانگیزی
قرآن مجید
(6) 1- الانفال (آیه 30) و مکر کنند و خدا مکر کند و خدا بهتر مکرکنندههاست.
(7) 2- النمل (آیه 50) و مکر کردند و مکر کردیم و آنها نفهمیدند. 51 ببین انجام مکرشان چطور بود اینکه با قومشان سرنگونشان کردیم.
(8) 3- فاطر (آیه 10) و آنان که بکارهای بد مکر کنند عذابی سخت دارند و مکرشان نابود شود (9) 43 سر بزرگی است در زمین و مکر بد و نتیجه مکر بد نرسد مگر باهلش.
(10) 4- المؤمن (آیه 25) و نیست نیرنگ کافران جز در گمراهی.
(11) 5- الطور (آیه 42) یا اینکه قصد نیرنگ دارند پس آنان که کافرند همان دچار کیدند تا فرماید (12) 46 روزی که سود ندهد بدانها کیدشان هیچ و یاری نشوند.
(13) 6 نوح (آیه 22) و مکر کردند مکر بسیار بزرگی.
اخبار باب
(14) 1- خصال: از امام صادق (ع) فرمود: اگر عرضه بر خدا درست است پس مکر و نیرنگ برای چه؟ (15) 2- عیون: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: هر که مسلمانست نه مکر کند و نه گول زند که من شنیدم جبرئیل میگفت: مکر و خدعه در دوزخ است سپس فرمود: از ما نیست کسی که دغلی کند با مسلمانی، و از ما نیست آنکه خیانت کند با مسلمانی سپس فرمود: راستی جبرئیل روح الامین نزد من فرود آمد از نزد رب العالمین و گفت: ای محمد بر تو باد بخوشخوئی که بدخوئی خیر دنیا و آخرت را ببرد آگاه که مانندترتان بمن خوشخوتر شما است.
(1) 3- امالی صدوق: در مناهی پیغمبر است که فرمود: هر که دغلی کند با مسلمانی در خرید و یا فروش از ما نباشد و روز قیامت با یهود محشور شود زیرا آنها از همه مردم با مسلمانها دغلکارترند، و فرمود: هر که شب گزارد و در دلش دغلی با برادر مسلمانش دارد در خشم خدا شبگزارنده و صبح کند چنین تا توبه کند.
(2) گویم: در باب کلیات بدیها گذشت از قول امام صادق (ع) که متکبر طمع نکند در ستایش خوب و نه بخیل در بسیاری دوست و در باب اصول کفر گذشت که پیغمبر (ص) فرموده: ده طائفه از این امت بخدای بزرگ کافرند و در میان آنها است کوشا در فتنه.
(3) 4- خصال در حدیث اربعمائه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: مؤمن دغلی و خیانت نکند با برادرش و او را رها نکند و باو تهمت نزند و باو نگوید: من از تو بیزارم.
(4) 5- عیون: بسندش تا پیغمبر (ص) که فرمود: از ما نیست کسی که دغلی کند با مسلمانی یا زیانش زند یا نیرنگش بازد. صحیفه الرضا مانندش را آورده.
(5) 6- معانی الاخبار: که پیغمبر (ص) فرمود: نباید خدعه باشد.
(6) 7- ثواب الاعمال: بسندش تا رسول خدا (ص) که میفرمود: مکر و خدعه در دوزخ باشند.
(7) 8- همان: بسندش تا رسول خدا که از ما نیست کسی که با مسلمانی مکر کند.
(8) 9- همان: بسندش تا علی (ع) فرمود: اگر نبود که مکر و خدعه در دوزخند من مکرکنترین عرب بودم.
(9) 10- همان: بسندش از زاذان که شنیدم علی (ع) میفرمود: اگر نشنیده بودم از رسول خدا (ص) که مکر و خدعه و خیانت در دوزخند هر آینه مکارترین عرب بودم.
(10) 11- کافی: بسندش تا بامیر مؤمنان (ع) فرمود: اگر نبود که مکر و خدعه در دوزخند من پرمکرتر مردم بودم.
(11) بیان: مکر بقول قاموس قصد بد کردن بکسی است از راهی که نداند- تا گوید- راغب گفته: مکر بازداشتن دیگریست از آنچه قصد دارد به حیله و دو بخش دارد یکی پسندیده و آن اینست که در آن خوبی را پی گیرد و بدین معناست قول خدا عز و جل" و خدا
بهتر مکرکنندهها است" (1) دوم ناپسند و نکوهیده که بدان قصد کار زشتی کند و بدین معنا خدا فرموده (43- فاطر) و نپیچد مکر بد جز باهلش" و بهر دو معناست که فرموده (50- النحل) مکر کردند و مکر کردیم و آنها نفهمیدند".
و یکی گفته: از مکر خداست که متاع دنیا را به بنده خود دهد و او را مهلت دهد و از این رو علی (ع) فرموده هر که را دنیای فراوانی دادند و نفهمید که با او مکر شده عقلش گول خورده و گفته: خدعه منصرف کردن دیگریست از مقصدش با اظهار مخالف آنچه نهان دارد (و بعد از شرح لفظ خدعه از مصباح گوید) و بسا که چون دو لفظ مکر و خدعه با هم باشند میان آنها فرق گزارند باینکه مکر حیله گریست بقصد کار بدی و اظهار جز آن و اندیشه در این نقشه و خدعه انجام آن نقشه است.
و گویا آن حضرت این جمله را گفته برای اینکه مردم معاویه را سیاستمدار و عاقل میشمردند و آن حضرت را سست رای میشمردند چون میدیدند معاویه بمقاصد خود میرسد که بنیادش بر دروغ و عهدشکنی و نیرنگ بود، و آن حضرت فرمود: من مکر و حیله را بهتر میدانم از او ولی چون خلاف دستور خدا بود بکار نمیبست چنانچه سید رضی در نهج البلاغه از آن حضرت آورده که فرمود: بزمانی دچاریم که بیشتر مردمش عهدشکنی را زیرکی دانند و مردم نادان آنان را چارهجوی خوب شمارند، آنها را چه شده خدا مرگشان بدهد؟ بسا که مرد با تدبیر راه حیله را داند ولی دستور خدا جلودار او است و با اینکه بچشم خود آن را بیند و تواند واش گزارد و کسی که تقوای دینی ندارد فرصت آن را غنیمت شمارد و کار خود را پیش برد.
یکی از شارحان نهج البلاغه در تفسیر این سخن گفته برای این بوده که هر دو گروه (پیروان علی (ع) و معاویه) میان عهدشکنی و زیرکی فرق نمیگذاشتند زیرا هر دو بهم مانند در هوشیاری جز اینکه یکمی رعایت دستور شرع و حکم عقل نکند و دومی خود را پابند آنها داند و چون فرق میان آن دو دقیق است عهدشکنی به زیرکی اشتباه شود و نفهمها عهدشکنان را زیرک و باهوش شمارند و خوش تدبیر دانند چون معاویه و عمرو بن عاص و مغیره بن شعبه و همگنانشان و ندانند که حیله عهدشکن او را بمنجلاب بدکاری اندازد و حیله پستی آور خوبی ندارد بخلاف چارهجوئی زیرک که بعدالت کشاند پایان.
و آن حضرت (ع) در چند جا این سخن را گفته که ذکر آنها بدرازا کشد، و شناساتر و تواناتر بودن آن حضرت باین امور روشن است زیرا مکر و نیرنگ اندیشه چارهجوئی و شناخت راه بدیها و وارد کردن آنها بدیگریست بطوری که نفهمد، و آن حضرت از همه مردم بهمه امور داناتر بود و اینکه آن دو در دوزخند یعنی هر که آنها را دارد در دوزخ است ...
(1) 12- کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: میآید هر غادر عهدشکنی روز قیامت با امامی با لوچه آویخته تا بدوزخ در آید، و میآید هر کسی بیعت امام را شکسته با دست بریده تا بدوزخ رود.
(2) بیان: غادر از غدر و آن بیشتر بمعنی شکستن عهد و بیعت آید و قصد بدی با دیگری بوسیله نهانی و مقصود از امام امام بر حق است و بسا امام ناحق باشد که یک فاضلی گفته چون بدین معنا هم آمده خدا فرموده (71- اسری) روزی که بخوانیم هر مردمی را با امامشان و پیشوای هر دسته غادران آنکه کاملتر است در غدر یا پایهگزار غدر است- تا گوید- چون غادر بیشتر نهانکاری میکند علی (ع) فرموده با لوچه آویزان محشور میشود که رسوا گردد برابر مردم و او را بشناسند بزشتکاری نکث شکستن بیعت است و اجذم دست بریده چون به کردارش خیانت شده و در نهایه گفته: در حدیث است که هر که قرآن را یاد گیرد و سپس فراموش کند خدا را در روز قیامت با دست بریده ملاقات کند، و بدین معناست حدیث علی (ع) که هر که بیعتش را بشکند خدا را ملاقات کند بیدست.
قتیبی گفته: در اینجا بمعنی همه اعضاء بریده است زیرا دست از اعضاء دیگر سزاوارتر بکیفر نیست. (و بعد از چند توجیه از علماء عامه گوید) در حدیث قرآن هم میشود مقصود از فراموشی ترک عمل باشد به بیعت با امام که پیروی او که بدان دلالت دارد و بر گردد بهمان معنی یکم.
(3) 13- کافی: بسندش از طلحه بن زید که از امام ششم (ع) پرسیدم از دو گروه که با هم در نبردند و هر کدام را پادشاهی است جدا و پس از نبرد با هم سازش کنند و یکی از آن دو پادشاه عهد خود را بشکند و آید نزد مسلمانان که با آنها سازش کند برای نبرد با آن شهر دیگر آن حضرت فرمود: برای مسلمانان نشاید که عهد شکنند یا فرمان بدان دهند و یا بهمراه عهدشکنان بجنگند، ولی با مشرکان هر جا آنها را بیابند میجنگند و قرارداد کفار با هم بر آنها نافذ نیست.
(4) بیان: آن شهر دیگر یعنی مردم آن شهر که عهدش شکسته شده- تا گوید نشاید مسلمانان بعهدشکنی وادارند چون که تجاوز است و ستم و واداشتن بآن روا نیست اگر چه بر کافر باشد- تا گوید- حدیث دلالت دارد بر جواز جنگ با کافران در زمان غیبت امام زمان و دلالت دارد بر اینکه صلح میان دو دسته کافر مانع نیست از جنگ مسلمانان با هر دسته که با مسلمانان قرار صلح ندارند ...
(1) 14- کافی: بسندش تا امیر مؤمنان که روزی در خطبه منبر کوفه فرمود: ایا مردم اگر بدی غدر نبود من سیاستمدارتر مردم بودم آگاه که هر غدره را گنهکاری در پی است و هر گنهکاری کفر بدنبال است آگاه که غدر و فجور و خیانت در دوزخند.
(2) بیان: ... مقصود از سیاستمداری در اینجا دنیاخواهی است با حیله از راه نامشروع که مایه رسیدن بخواستهای دنیا است و بدست آوردن آنها و دنبال رو آن را داهی نامند یا داهیه و لازمه آن پیمانشکنی و بیوفائی است.
و هر غدری فزودن شر و رفتن دنبال گناهان و دروغ و انحراف از حق است و فجره زنا را هم گویند و کفر در اینجا بمعنی حقپوشی یا ناسپاسی است یا کفر ارتکاب کبائر- تا گوید- در نهج البلاغه که آن حضرت فرمود: بخدا معاویه از من سیاستمدارتر نیست ولی غدر و نابکاری دارد و اگر بدی غدر نبود من سیاستمدارتر مردم بودم ولی هر غدری نابکاریست و هر نابکاری کفر، و هر غادری پرچمی باشد که روز قیامت بدان شناخته شود بخدا من با نیرنگ غافلگیر نشوم و با سخنی در تنگنا نیفتم- تا گوید- ابن میثم گفته:
تحقق کفر در اینجا برای اینست غادر آن را حلال شمارد چنانچه از حال عمرو بن عاص و معاویه بر آید که حرام ضروری دین محمد را (ص) حلال دانستند و منکر بودند و آن کفر است و بسا مقصود کفران نعمت خداست با نافرمانی او که معنی لغوی آنست ...
(3) 15- کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: از ما نیست کسی که با مسلمانی نیرنگ بازد.
(4) بیان: یعنی از اهل اسلام نیست بطور مبالغه گفته شده یا از پیروان و شیعه خاص، نیست و گویا مقصود بسیار مکر کردن است چون اگر از دو طرف باشد سختتر است یا اشاره دارد که مکر زشت است و گرچه در برابر مکر باشد.