ندای غیبی

تاریخ ارسال:د, 01/06/1397 - 12:05

مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی داستان دیگری را از قول مرحوم آیت اللَّه بروجردی برایم نقل نمودند بدین مضمون که معظم له فرمودند: دورانی که در بروجرد مشغول تحصیل علوم دینیه بودم علاقه ای به خواندن اشعار مثنوی پیدا نمودم. بعدازظهر تابستانی بود در ایوان منزل نشسته و مشغول خواندن کتاب مثنوی بودم. ناگهان صدایی به گوشم رسید: (این مرد در گمراهی است) به اطرافم نظر انداختم صاحب صدا را ندیدم. بدون توجّه به صدایی که به گوشم رسیده بود دوباره مشغول خواندن اشعار مثنوی

شدم. باز همان صدا به گوشم رسید: (این مرد در گمراهی است). باز به اطراف نگاه کردم کسی را ندیدم. در آن موقع حالتی به من دست داد که یقین نمودم صدایی که به گوشم رسید از عالم غیب می باشد. لذا کتاب مثنوی را کنار گذاشتم و دیگر برای همیشه به سراغ آن نرفتم.

داستان درخواست حاج سیّد مهدی خرازی از پروردگار متعال در رابطه با آزمایش خویش ایشان به بنده فرمودند: روزی در منزل در اتاق مخصوص خود نشسته بودم. فکری به خاطرم رسید از پروردگار متعال درخواستی نمایم، به دنبال این فکر عرض نمودم بارالها اگر مرا امتحان بنمایی شاید بتوانم از عهده امتحان برآیم. در این فکر و نحوه چگونگی امتحان خداوند متعال بودم. ناگهان از داخل حیاط صدای یکی از اهالی منزل با وحشت زایدالوصفی مرا به کمک طلبید. «آقا آقا» بچه داخل حوض افتاد. نزدیک است که خفه شود. من از آن ارتباط معنوی که در وجودم پیدا شده بود به خود آمدم و سراسیمه از اتاق خارج شده و خود را به حوض منزل رسانیدم و طفل کوچکم را که در حال غرق شدن بود نجات دادم. امّا متوجه درخواست خود از خداوند متعال نشدم. سپس داخل اتاق مخصوص خود شده و مشغول اعمال مستحبه روزانه شدم. مدتی نگذشته بود همچنان که مشغول اعمال عبادی خود بودم ناگهان برای بار دوم صدایی از منزل با اضطراب عجیبی مرا به کمک طلبید. «آقا آقا» آشپزخانه آتش گرفت. با عجله ای هرچه تمام تر خود را به آشپزخانه رسانیدم. در کمال تعجب دیدم شعله های آتش از آشپزخانه به درون حیاط می آید. به هر زحمتی

بود با کمک اهالی منزل آتش را خاموش نمودیم. پس از آنکه به اتاقم مراجعه نمودم ناگهان به ذهنم خطور نمود درخواستی را که از خداوند متعال نموده بودم با خود گفتم سیّد مهدی تو ساعتی قبل از پروردگار خود تقاضای امتحان نموده بودی. این دو مورد که پیشامد کرد امتحان پروردگار بود. سپس وضو گرفتم و دو رکعت نماز خوانده و در سجده از پروردگار متعال اعتذار جسته و طلب عفو و آمرزش از ساحت قدسش درخواست نمودم و عرض نمودم پروردگارا! بزرگان در مقابل امتحان تو کمیتشان لنگ می باشد اگر کمک تو نباشد، حقیر در مقابل آنها کسی نمی باشم که درخواست امتحان نمودم.

آنجا که عقاب پر بریزد

از پشه لاغری چه خیزد