فصل دوم (در شوق)
قال اللّه سبحانه و تعالى: وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ [1].
شوق يافتن لذّت محبّتى باشد كه لازم فرط ارادت بود، آميخته به آلام [2] مفارقت. و در حالت سلوك بعد از اشتداد ارادت شوق ضرورى باشد، و باشد كه پيش از سلوك چون شعور به كمال مطلوب حاصل شود و قدرت سير به آن منضم نباشد و صبر بر مفارقت نقصان پذيرد، شوق حاصل شود.
و سالك چندان كه در سلوك ترقّى بيشتر كند، شوق او بيشتر شود و صبر كمتر تا آنكه به مطلوب رسد، بعد از آن لذّت نيل كمال خالص شود از شائبه الم و شوق منتفى گردد.
و ارباب طريقت باشد[3] كه مشاهده مجنون را شوق خوانند، و آن به اين اعتبار باشد كه طالب اتّحاد باشد و به آن مرتبه هنوز نارسيده.
----------------------------------------------------
[1] حج- 54.
[2] ن و گ: ألم.
[3] گ: باشند.