راز رؤياي حق

تاریخ ارسال:س, 09/23/1395 - 07:02

رؤياي حق عبارت است از آنچه نفس ناطقه در هنگام خواب در اثر ارتباط با عالم مافوق عالم ماده با آن روبه رو مي شود، حال يا نفس ناطقه با سبب غيبيِ حادثه اي روبه رو مي شود كه بعداً در «ظرف مكان و زمان» خاص محقَّق مي گردد که به آن «رؤياي صادقه» گويند، و يا با حقيقتي روبه رو مي شود که معاني معنوي در جان انسان پديد مي آورد که به جهت پيام هاي معنوي که به همراه دارد به آن رؤياي رحماني مي گويند، هرچند ممکن است آن پيام هاي معنوي در قوه ي خيال نيز به صورتي مناسبِ جنبه ي معنوي اش ظهور کند مثل خواب حضرت ابراهيم(علیه السلام) در مورد ذبح حضرت اسماعيل(علیه السلام).

در مورد رؤياي صادقه و علت آن بايد عنايت داشته باشيد که آنچه در عالم ماده به صورت تفصيل و در زمان و مکان خاص واقع مي شود، در عالم مجردات به صورت جامع از ابتدا موجود بوده است، زيرا خداوند با يک اراده همه ي عالم را خلق کرده و بر همين مبنا مي فرمايد: «وَ ما اَمْرُنا إلا واحِدَةٌ»[1] «اَمْر» يعني ايجاد دفعي و يک مرتبه که مربوط به عالم مجردات است و لذا معني آيه عبارت از آن است که: ايجاد ما چيزي نيست مگر يک ايجاد. ولي براي ظهور آنچه خداوند جهت عالم ماده اراده کرده است، تقدم و تأخر هست و تا مرحله ي اوّلي آن چيز ظهور نيابد مرحله ي بعدي ظاهر نمي شود. مثلاً براي اين كه امروز ظهور کند بايد ديروز ظهور مي کرد و مي رفت تا امروز ظهور کند. خداوند من و شما را در همان وقتي كه همه ي عالم را اراده  كرد، اراده  كرده است اما من فرزند پدرم هستم، پس ابتدا بايد پدرم را خلق کند تا پيرو آن من نيز ظهور کنم و خلق بشوم. پس همه ي حادثه ها قبل از ظهور در عالم ماده، به صورت جامع در عالم مجردات موجودند و نفس ناطقه مي تواند در خواب با وجود مجرد و جامع آن حادثه ها روبه رو  شود و در نتيجه آن حالتِ جامع - مطابق صورتي که بعداً در عالم ماده ظاهر و خلق مي گردد- در خيال آن شخص تجلي کند، و انسان قبل از آن که آن حادثه را در عالم ماده مشاهده کند، در خيال خود بيابد - البته به همان صورتي که بعداً در بيرون از ذهن واقع مي شود- و اين است راز رؤياهاي صادقه.

اگر کسي اشکال کند با فرض مطلب فوق، جبر به ميان مي آيد، چون قبل از اين که انساني در عالم ماده کاري را با اراده ي خود انجام دهد آن کار در عالم مافوقِ ماده واقع شده و او مجبور است آن کار را مطابق آنچه در عالم مجردات واقع شده انجام دهد. جواب خواهيم داد اين اشکال وارد نيست زيرا وقتي انسان در خواب با سبب غيبي حادثه اي روبه رو مي شود در عالم بيداري با آن حادثه، اختياراً به همان صورتي که آن حادثه واقع مي شود، روبه رو مي گردد. مثلاً همين طور که بنده در حال حاضر با اختيار و انتخاب خود، اين جا نشسته ام، ممکن است شما بنده را ديروز در اين صحنه، در خواب ديده باشيد. اين که شما ديروز اين صحنه را در خواب ديده ايد دليل نمي شود تا من مجبور بوده ام به اين جا بيايم بلکه من با اختيار خود اينجا آمده ام. مثل اين که «ديروز خداوند مي دانسته شما به اين جا مي آييد» و مسلّم همان طور که شما امروز با اختيار خود اين جا آمده ايد، او مي دانسته، چون خداوند علم به واقع دارد همان طور که حادثه ها واقع مي شوند و علم خدا به اختيار و انتخاب ما، ما را مجبور به آن انتخاب نمي کند. واقعيتِ بنده آن است که موجودي مختار هستم و لذا در خواب هم با همان واقعيتي که بنده هستم، با من روبه رو مي شويد که فردا با همين اختيارم آن کار را انجام مي دهم.

پس ملاحظه فرموديد نفس ناطقه به علت تجردي که دارد مي تواند با وجود عقليِ يك حادثه در خواب ارتباط پيدا كند، سپس آن وجود عقلي را در موطن خيال خود متمثّل کند و به صورتي مناسبِ صورت جزئي خارجي در آورد، به همان صورتي که در عالَم ماده حادث مي شود. علامه حسن زاده آملي«حفظه الله» در کتاب «عيونِ مسائل نفس» مي فرمايند:

«قوه ي عاقله، حقايقي را از ديار مرسلات و کلياتِ نوريه دريافت مي کند، اين حقايق بدون آن که از منزلت رفيع شان کاسته شود به قالب هاي ساده تر و مواطن و جايگاهاي پائين تري تنزل داده مي شوند، هر موطن و جايگاهي حکم خاصي دارد و در عين حال بين مواطن اصلي و حقيقت نخستين و مراتب نازله و رقيقه، مماثلت و محاکات برقرار است و يکي از منازل و مواطن نازله، مَصنَع خيال است و خيال مظهر اسم اعظم مصوِّر است. بنابراين خيال، مدرَکات عقل را در کارخانه ي خود به تصوير مي کشد ـ چه در خواب و چه در بيداري ـ به شکلي که هر صورت با معنايش که همان معناي مُدرَک عقلي است، مناسب باشد. در همين رابطه وقتي ما چيزي را در خواب مي بينيم ابتدا آن را تعقل کرده  و سپس تخيل نموده ايم. رؤياي صادقه در حقيقت، نتيجه ي ارتباط نفس با مبادي عاليه ي نوريه است. اين معاني و حقايق به وسيله ي قوه ي عاقله دريافت مي گردد و توسط قوه ي مخيله صورت و شکل به آن داده مي شود. ارتباطِ نفس با حقايق نوريه نتيجه ي انصراف نفس از نشئه ي دنيوي است. اگر اين انصراف در حال يقظه و بيداري هم اتفاق بيفتد همين ارتباط بين نفس و حقايق نوريه حاصل مي گردد ... اين آمادگي براي درک حقايق نوريه درجه به درجه بالا مي رود».

با توجه به مطلب فوق، حتي اگر نفس در حالت بيداري با مباني برزخي يا عقليِ چيزي روبه رو شد مي تواند پيش بيني کند آينده چه پيش مي آيد.

نفس ناطقه داراي مراتب عقلي و مثالي و مادي است، در موطن عقل معاني بدون صورت و ماده قرار دارند و در موطن مثال صورتِ بدون ماده قرار دارد و خواب ديدن  وقتي صورت مي گيرد که نفس ناطقه بتواند با صورت هاي مثالي روبه رو گردد و در موطن مادي از بدن به عنوان ابزاري جهت استکمال روح استفاده مي کند.

 

------------------------------------

[1] - سوره ي قمر، آيه ي 50.