صورت خدایى آینده جهان
صورت خدایى آینده جهان
وقتى ما پذیرفتیم كه تئوریسینهاى فرهنگ جهان مدرن، بىریشهاند، دیگر مأیوس نمىشویم و همین كه یأسِ ما از بین رفت، خیلى از كارها درست مىشود. اگر به انقلاب جهانىاى كه صورت خدایى به جهان مىدهد فكر نشود، دین و اعمال دینى، وسیلهاى مىشود براى ارضاى نفس امّاره؛ چون امید به بىریشه بودن فاسدان از بین مىرود.
ما الحمدلله دلمان خیلى امن است كه این فسادها هر چه زورشان بیشتر شود، بىریشه بودنشان بیشتر آشكار مىشود. و چنین عقیدهاى است كه از آن كار مىآید و ستمگران دنیا نگران همین عقیدهاند. اینها كه از آن چهار تا روشنفكرى كه نماز مىخوانند و مىگویند؛ آمریكا و صهیونیسم هم براى خود اصالت دارند نگران نیستند! نگرانى آنها از عقیدهاى است
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 107
كه بگوید كل نظام ستم بىریشه است. لذا اگركسى معتقد به انقلاب جهانى نباشد، فساد را مىپذیرد؛ نه اینكه بگوید من مىخواهم فاسد باشم، بلكه مىگوید این فساد باید باشد و كارى نمىشود با آن كرد، و وسیلهاى براى حق جلوهدادن آن مىجوید و آیه و روایت پیدا مىكند تا نظام لیبرال دموكراسى را اسلامى جلوه دهد. (این دیگر وحشتناك است!)
قبل از انقلاب آدمهاى مؤمنِ طاغوتى با نیروهاى مذهبى انقلابى بحث و دعوا مىكردند كه چرا با شاه مبارزه مىكنید؟ و از آیات قرآن دلیل مىآوردند كه شاه خوب است و باید باشد. یعنى قرآن؛ وسیله تحقق حقّانیت شاه شده بود! چرا اینها به این وضع افتاده بودند؟ چون پذیرفته بودند كه شاه كه نمىشود برود، پس باید باشد و حالا كه باید باشد، باید راهى پیدا كنیم كه بودنش را شرعى كنیم. مثلًا روایت مىآوردند- روایت درستى هم هست- كه امیرالمؤمنین (علیه اسلام) فرمودهاند:
«لابُدَّ لِلنّاس مِن امیرٍ بِرّ اوْ فاجِرٍ»[1]
یعنى جامعه نیاز به حاكم دارد، چه آن حاكم نیكوكار باشد و چه گناهكار. پس طبق این روایت اشكالى ندارد كه امیرى فاجر حاكم باشد در حالىكه حضرت مىفرمایند: جامعه حاكم مىخواهد، نه اینكه حاكم فاجر را تأیید كنند، بلكه جواب آنها را مىدهند كه مىگویند اصلًا جامعه نیاز به حاكمیت ندارد. ولى اینها همه چیز را رها كرده و براى توجیه حاكمیت شاه ظالم این روایت را پیدا كرده بودند. این را به عنوان مثال عرض كردم كه اگر كسى معتقد به نظام جهانى اسلام نباشد، گرفتار چه توجیهاتى مىشود.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 108
[1] ( 1)- خطبه 40.