امامِ نار
قرآن در آيه 41 سوره قصص مى فرمايد: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ»؛ عده اى را جهت امتحان افراد جامعه، رهبر و امام قرار داديم تا جامعه را امتحان كنيم، ولى آن ها جامعه را به آتش مى خوانند و در قيامت يارى نمى شوند. اين رهبران و الگوها امامِ نار هستند و مردم خود را به آتش مى خوانند در آيه 24 سجده مى فرمايد: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ»؛[1] بعضى از فرزندان اسرائيل يا حضرت يعقوب(عليه السلام) كه از طريق حضرت اسحاق(عليه السلام) به حضرت ابراهيم(عليه السلام) مى رسند و معصوم هستند را امام قرار داديم كه به «امر» ما هدايت كنند. آنان را به اين مقام نايل كرديم چرا كه در دين دارى صابر بودند و به آيات ما يقين داشتند. پس همچنان كه ملاحظه مى فرمائيد در منطق دين امام نار داريم و امام نور. و مى توان گفت روى هم رفته امامِ هركس شخصيتى است كه مصداق مجموعه ارزش ها و خصلت هايى است كه او براى خود برمى گزيند.
ابتدا انسان عقايد و خصلت هايى را براى خود خوب و پسنديده مى داند سپس كسى را كه مصداق آن ارزش ها است به عنوان امام خود انتخاب مى كند. در همين راستا يك شيعه ى واقعى، اميرالمؤمنين(عليه السلام) را، به عنوان امام برمى گزيند. به عبارت ديگر شيعه خصلت هاى الهى انسانى آن حضرت را برگزيده و ايشان را امام و غايت خود قرار داده و مصداق كامل آن خصلت ها را در شخص آن حضرت مى يابد و اگر چنين نباشد در واقع او حضرت على(عليه السلام) را امام خود نگرفته است. يك وقت است مى گوئيم چون على(عليه السلام) پسر عموى پيامبر(صلى اللّه عليه وآله) و داماد آن حضرت است امام ما است، يك وقت است شجاعت، صداقت، خلوص، پاكى و ايثار و حكمت و ايمان آن حضرت را پذيرفته ايم و به اين جهت آن حضرت را امام خود قرار داده ايم. در حالت دوم است كه به واقع آن حضرت را امام خود گرفته ايم، وگرنه صرفِ پسر عموى پيامبر(صلى اللّه عليه وآله) و داماد آن حضرت بودن كمال نيست، عثمان هم داماد پيامبر(صلى اللّه عليه وآله) بود. كسى كه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به عنوان امام و غايت شخصيت خود انتخاب مى كند در واقع خصلت هاى آن انسان كامل را براى خود انتخاب مى كند و سپس مصداق آن خصلت ها را در شخص فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مى يابد. زيرا كسانى كه آن خصلت ها را غايت شخصيت خود گرفته اند، پذيرفته اند آن خصلت ها آن ها را به سوى كمال و يمن و ميمنت سوق مى دهد و جنبه ى يمن خود را با تبعيت از آن حضرت رشد مى دهند و لذا بودشان يمين مى شود. فرمود: «أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ»؛[2] كتاب او به جنبه ى يمين شخصيت او داده مى شود.
هركس را در قيامت با امامش مى خوانند- كه مصداق خصلت هاى پذيرفته اوست در شخصى خاص- حال اگر امامى را انتخاب كرد كه جنبه ميمنت و روحانى او را تقويت كرد، نامه اعمال او به جنبه يمين او داده مى شود. چون شخصيت خود را يمين و مبارك كرده است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايند:
«فالنَّاسُ أَتْبَاعُ مَنِ اتَّبَعُوهُ مِنْ أَئِمَّةِ الْحَقِّ وَ أَئِمَّةِ الْبَاطِلِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا» فَمَنِ ائْتَمَّ بِالصَّادِقِينَ حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنِ ائْتَمَّ بِالْمُنَافِقِينَ حُشِرَ مَعَهُمْ»[3]
مردم پيرو امامان خود هستند امامان حق يا امامان باطل، خداوند در قرآن فرمود: روزى كه مردم را با امامشان مى خوانيم، كسانى كه نامه اعمالشان به جنبه يمين آن ها داده شود نامه هاى اعمال خود را مى خوانند و مورد عقاب هم قرار نمى گيرند. هركس صادقان را براى خود امام بگيرد با آن ها محشور مى شود و هر كس منافقان را رهبر اتخاذ كند با آن ها محشور مى گردد.
---------------------------------------------
[1] سوره سجده، آيه 24 ..
[2] سوره اسراء آيه 71.
[3] بحار الأنوار، ج 66، ص 81 ..