ازدواج؛ تولدى ديگر
بسم اللّه الرحمن الرحيم [1]
سؤال: جايگاه ازدواج در زندگى كجاست؟ چرا اسلام اين اندازه به ازدواج سفارش كرده است؟ چه چيزى در ازدواج نهفته است كه در روايت از رسول خدا(صلى اللّه عليه وآله) داريم؛
«لَرَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ عَزَبٍ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ يَصُومُ نَهَارَه»[2]
بدون ترديد دو ركعت نماز كه شخصِ زن دار به جاى آرد بالاتر است از عمل مرد بى زنى كه شب هايش را به عبادت بپردازد، و روزهايش را روزه بدارد. اهميت ازدواج در كجاست كه اولياء الهى اين چنين براى آن نقش مؤثر قائل اند.
جواب: در ابتدا و به طور مختصر همين قدر بگويم كه زن و شوهر قبل از ازدواج يك زندگى فردى داشتند كه سرنوشت هركدام به اين شدت كه با ازدواج به هم گره مى خورد، به همديگر گره نخورده بود. رابطه پدر و مادر با فرزندان، و رابطه فرزندان با پدر و مادر، به اين صورتى كه بين زن و شوهر هست، نيست. رابطه ى والدين با فرزندان در مقايسه با رابطه ى زن و شوهر فرق اساسى دارد. زن و شوهر هركدام به طورى خاص و شديد نسبت به زندگى احساس مسئوليت دارند. بنابراين قبل از ازدواج خانم و آقا در اين حدّى كه دقيقاً با يك نوع زندگى مشترك روبه رو باشند، روبه رو نبوده اند. حتى وقتى پدر يا مادر با فرزندشان در نهايت انس هستند اين طور نيست كه در منظرشان آينده اى كه اين ها بايد از همديگر جدا باشند را نبينند. يعنى بالاخره اين فرزند بعد از مدتى دنبال زندگى جداگانه اى مى رود. اما در مورد زن و شوهر چنين نيست كه با حفظ رابطه ى زن و شوهرى تصور زندگى جدا از هم مطرح باشد. نهايتاً عرض بنده اين است كه وقتى خانم و آقا تبديل شدند به زن و شوهر، نوعى از زندگى و رابطه اى را در منظر خود مى يابند كه قبلًا اين نوع رابطه را نسبت به افراد ديگر تجربه نكرده اند. حال وقتى رسيديم به اين كه واقعاً با ازدواج يك نوع زندگى جديد محقَّق مى شود بايد بتوانيم آن را درست بشناسيم. مثل كودكى كه با تولد خود وارد يك زندگى جديد مى شود، با ازدواج براى زن و شوهر زندگى جديدى به وجود مى آيد، و عملًا وارد ساحت ديگرى مى شوند كه قبلًا در آن ساحت نبودند.
دختر تا در خانه پدرى اش زندگى مى كند، عملًا با مادرش و با عواطفى كه در رابطه با مادرش دارد، زندگى مى كند. حالا كه به خانه شوهرش مى آيد، دو حالت دارد: يا روابط و وابستگى هاى جديدى را شروع مى كند، كه اين همان تولد جديد است. يا با اين كه به خانه شوهرش آمده هنوز زندگى با مادرش را ادامه مى دهد و زندگى جديد را جدّى نگرفته و مسئوليت هاى زندگى جديد را نپذيرفته است. كه در صورت اخير؛ اين دختر هنوز از نظر روحى ازدواج نكرده است. بعضى از خانم ها كه به خانه شوهرشان آمده اند، با شوهرشان ازدواج نكرده اند، گويا با مادرشان ازدواج كرده اند ولى با شوهرشان يك طورى مدارا مى كنند و هنوز در ساحت خانه پدرى هستند و چشم خود را نسبت به واقعيات زندگى جديدشان بسته اند و هم چنين است بعضى از مردها كه متوجه اين موضوع نيستند. اين نوع ازدواج منظور اسلام نيست؛ چون افقى كه اسلام پس از ازدواج در مقابل زن قرار مى دهد طورى است كه مسئوليت او نسبت به خانه شوهرش مسئوليت اصلى او حساب مى شود و ديگر ولايت شوهر در زندگى جديد اصل است و نه ولايت پدر. زن بايد مديريت شوهر را بپذيرد و مرد هم تماماً مسئول اين خانواده است، و اين مسئوليت يك نوع مسئوليت كاملًا خاص است؛ اين مسئوليت هيچ وقت مساوى و يا شبيه مسئوليتى كه نسبت به پدر و مادرش داشته است، نيست. بدين معنى كه زن و شوهر در اين زندگى مسئوليت جديدى را شروع مى كنند، كه تعبيرِ «تولد جديد» براى اين زندگى تعبير خوبى است.
در تولد جديد كودك وقتى به دنيا مى آيد، واقعاً ديگر نمى تواند با نافش و با اتصال آن به بدن مادر، غذا بخورد و نفس بكشد بلكه بايد دهانش را به كار بيندازد و نفس بكشد و شير بخورد، و با گوشش بشنود يعنى وارد يك ساحت ديگر شده است. ازدواج شبيه همين حالت است، در غير اين صورت ازدواجى محقق نشده است.
در ازدواج، زن و مرد بر اساس نظام حكيمانه عالم و بر اساس آنچه خداوند در عالم قرار داده، وارد زندگى جديد مى شوند و نسبت به هم شديداً «عُلقه» پيدا مى كنند. همان عُلقه اى كه خداوند در توصيف آن مى فرمايد: «وَ جَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً»[3] بين آن ها دوستى و ايثار قرار داد به طورى كه خودِ طرف حس مى كند ديگر نمى تواند بدون همسرش راحت زندگى كند. با توجه به مودّت و رحمت الهى است كه وقتى انسان با همسرش مشكل پيدا كرد به شدت ناراحت مى شود، در حالى كه اگر با پدر و مادرش چنين اختلافى پيدا مى كرد تا اين حدّ ناراحت نمى شد. به طورى كه اگر انسان در زندگى با همسرش شكست بخورد، تقريباً در كل زندگى شكست خورده است. ريشه اين امر آن است كه با ازدواج مى خواسته تولد مطلوب خود را بيابد و به بركات مودّت و رحمتِ خاص برسد، ولى چون آن تولد محقق نشده عملًا زندگى او به نتيجه ى مطلوب نرسيده است، در حالى كه انسان شديداً به آن زندگى نياز دارد.
-----------------------------------------------
[1] - بحث حاضر مجموعه ى سؤالاتى است در باره ى ازدواج و اهدافى كه بايد در رابطه با آن دنبال كرد، و چون احساس شد مى تواند مفيد باشد پس از پياده شدن از نوار و تصحيح توسط استاد، خدمتتان عرضه مى شود.« گروه فرهنگى الميزان»
[2] - من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 384 ..
[3] - سوره روم، آيه 21 ..
-----------------------------------------------