اومانيسم، ريشه فرو ريختن خانواده
اومانيسم، ريشه فرو ريختن خانواده [1]
ريشه فروريختن خانواده در دنياى مدرن و در فرهنگ مدرنيته را بايد در اومانيسم يعنى اصالت بشر و خودبنيادى او دانست كه عبارت است از اصالت دادن به نفس امّاره، در مقابل اصالت دادن به بندگى خدا.
حال پس از دقت به روح و فرهنگ اومانيسم كه بشر را به جاى خدا، ملاك همه بدى ها و خوبى ها مى داند و در اين فرهنگ «بد» چيزى است كه بشر نخواهد، و «خوب» چيزى است كه بشر بخواهد. آيا در چنين فرهنگى حفظ خانواده به هر عنوانى ممكن است؟ و به عبارتى ديگر آيا جمع «اصالت نفسانيات» با هر عنوانى با «حفظ خانواده» ممكن است؟ آن هم حفظ خانواده اى كه شرط بقائش عدم حاكميت نفسانيات است. زيرا كه در حاكميت نفسانيات هيچ جمعى به عنوان جمعِ همدل باقى نمى ماند، يا همه پراكنده اند و يا همه مقهور قدرت يك فرد قرار مى گيرند، كه هيچ كدام از اين دو نوع جمع، جمع خانواده نيست.
خانواده مركّب از اجزاى پراكنده اى كه در كنار هم آمده باشند نيست، بلكه جمع يگانه اى است براى زندگى و پايدارى در زير پرتو مودّت و رحمتِ حقّ. يعنى جمعى كه امكان پرورش خود را همواره در چشمه سار آرامش جستجو مى كنند و مسلّم با پذيرش تمدن غربى يا «اومانيسم» كه ناخودآگاه در روح و روان افرادِ غير موحد جريان مى يابد، خانواده باقى نمى ماند.
-----------------------------------
[1] - در اين قسمت مقاله از كتاب« مبانى نظرى تمدن غرب و مناسبات انسانى» نوشته دكتر رضا داورى نكاتى اقتباس شده است ..