بیان توقیعی از ناحیه مقدسه به محضر آیت اللَّه اصفهانی رحمه الله
خلاصه ای از گفتگوی آیت اللَّه حاج سیّد ابوالحسن اصفهانی با یکی از شاگردان مبرّر آیت اللَّه حاجی میرزا مهدی اصفهانی رحمه الله به نقل از کتاب مجالس حضرت مهدی علیه السلام که در منبر از ایشان نقل شده به عرض خوانندگان عزیز می رسانم:
ایشان در منبر فرموده اند در سال 1321 هجری شمسی جهت حج واجب مشرف به مکّه معظمه شدم.
پس از ادای مراسم حج مشرف به عتبات عالیات گردیدم. در آن زمان مرحوم آیت اللَّه اصفهانی مرجع تقلید و زعیم شیعه در نجف بودند. و مرحوم آیت اللَّه حاج آقا حسین قمی در کربلا شرف حضور داشتند. از طریق آقازاده های آیت اللَّه قمی با مرحوم آیت اللَّه اصفهانی توفیق آشنایی پیدا نمودم. ایشان لطف بسیار درباره حقیر نمودند.
مجلس سرّی با مرحوم سیّد:
طبق قرار قبلی شبی به منزل مرحوم سیّد رفتم. بنا شده بود که مطالبی بین من و ایشان ردّ و بدل گردد که کسی مطلع از آن نشود. مجلس خالی از اغیار گردید. حدود سه ساعت مجلس به طول انجامید. مطالبی درباره موقعیت شیعیان مدینه و سامرا به عرض رسانیدم. در حالی که تحت تأثیر احساسات واقع شده بودم کمی تندروی نمودم. در نتیجه گفتار من درباره مظلومیت شیعیان حال ایشان به هم خورد. فرمودند: حلبی! البته اینهایی که می گویی قبول است ولی ما هم آنقدرها از امام زمان علیه السلام دور نیستیم. غرض اینکه در فکر هستیم. از جایشان بلند شدند و دولابچه ای (صندوق) را که بالای سرشان بود آوردند. از لابه لای پاکت هایی که در آن بود پاکتی را پیدا کردند و بوسیدند و آن پاکت را به دست گرفتند و نشستند و فرمودند: «خلاصه ما هم آنطور که تو می گویی خیلی دور نیستیم». آن بزرگوار - حضرت ولی عصر (عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف) - چیزهایی امر فرمودند و ما نیز به توفیق خداوند متعال اطاعت کرده و می خواهیم اطاعت کنیم. ان شاء اللَّه امیدواریم که خوب عمل کنیم. بعد پاکت را به من دادند. پاکت را باز نمودم. داخل آن پاکت
یک کاغذی بود که من عین آن عبارت را با اجازه مرحوم سیّد نوشتم. بالای ورقه نوشته بود:
فرمانه علیه السلام:
«قل له ارخص نفسک، و اجعل مجلسک فی الدهلیز، و اقض حوائج الناس، نحن ننصرک؛ بگو ای فلانی از ناحیه مقدسه ما به سیّد.....»
(بعداً من آن شخص را شناخته به مرحوم سیّد عرض کردم که منظور از فلانی فلان شخص است؟ فرمودند: بله).
حضرت بقیه اللَّه (عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف) به آن شخص فرموده اند یا نوشته اند و او فرمان حضرت را به مرحوم سیّد نوشته بود.
«قل له به سیّد بگو»، «ارخص نفسک؛ خودت را ارزان کن؛ یعنی در دسترس همه قرار بده» و راستی سیّد در دسترس همه بود درب و دربانی نداشت. طلبه ها ایشان را مانند پدر خودشان و ایشان طلبه ها را مانند فرزند خود می دانست و مانند پدری مهربان با آنان رفتار می نمود.
«واجعل مجلسک فی الدهلیز؛ دهلیز خانه ات (سرداب) را محل جلوست قرار بده» کنایه از اینکه اتاق انتظار نداشته باش. و واقعاً سیّد محل جلوسش در دهلیز خانه اش (هر که خواهی گو بیا و هر که خواهی گو برو) بود. اگر شخصی کار خصوصی داشت ده دقیقه یک ربع کسی را راه نمی داد تا به کار آن شخص رسیدگی کند و الّا مجلس او در دسترس همگان بود.
«واقض حوائج الناس نحن ننصرک؛ حاجت ها و خواسته های عموم مردم را برآور، ما تو را یاری و کمک می نماییم».
این فرمان حضرت بقیه اللَّه علیه السلام به مرحوم سیّد بود که به وسیله آن واسطه ای که نمی خواهم اسمش را ببرم آورده شده بود.
توضیح: ناگفته نماند آن واسطه ای که به دلیلی در آن زمان از ذکرش خودداری نموده بودند
بنا به نقل بعضی مطلعین از اهل تقوا، جناب شیخ محمّد کوفی می باشد که مورد اعتماد و وثوق و شناخته شده در نزد بسیاری از مؤمنین آن زمان بوده، است.
اَلا یا ایها المهدی من آل هاشم و من اجلک یجری کلّ من فی العوالِم و متنا لطول الانتظار فأحینا
و انت حیاه الکون و محی الرمائم تا کی همه اوصاف تو باید بشنیدن در کوی تو سرگشته و روی تو ندیدن بردار ز رخ پرده که تا خلق جهانی سر تا به قدم چشم شده روی تو دیدن ای گمشده دل کجات جویم در دست که مبتلات جویم ای طائر ز آشیان پریده در دامگه بلات جویم گاهی به دوات چاره سازم گاهی به دعا شفات جویم کسی چاره درد تو نداند
درمان مگر از خدات جویم (هاتف) پی دل چرا نرفتی هر جایی دل کجات جویم