رابطه حجاب و عفاف

تاریخ ارسال:چ, 04/23/1395 - 23:03

چشم و دل را پرده می بایست امّا از عفاف
چادر پوسیده بنیاد مسلمانی نبود[1]
شبهه: بعضی با تمسك به شعر فوق، ادعا نموده اند كه بین حجاب و عفاف رابطه ای نیست؛ عفاف لازم است، اما حجاب لازم نیست. گاه همین مطلب با تمسك به حجاب و پوشش زنان روستایی و زنان شالیزار شمال كشور توجیه می شود كه آنها حجاب كامل ندارند، ولی عفیف هستند.[2] آیا ادعای مذكور صحیح است؟
پاسخ: قبلاً ذكر شد كه حجاب در كتاب های لغت به معنای پوشش، پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب می گویند؛ چون مانع ورود اغیار و بیگانگان در یك حریم و محیط خاص می گردد.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله ی یك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه ی لغوی عفت نیز وجود دارد[3]؛ بنابراین، دو واژه ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترك اند. تفاوتی كه بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یك حالت درونی است، ولی با توجه به این كه تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یكی از ویژگی های عمومی انسان است؛[4] بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب كه هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش تری دارد؛ و بالعكس هر چه عفت درونی و باطنی بیش تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می گردد. قرآن مجید به شكل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می دهد كه بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباس های رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت می گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یرْجُونَ نِكاحاً فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.[5]
علاوه بر رابطه ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا كه مقدار حجاب ظاهری، نشانه ای از مرحله ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست كه هر زنی كه حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه ی مراتب عفت و پاكدامنی نیز برخوردار است.
با توجه به همین نكته، پاسخ این اشكال و شبهه ی افرادی كه برای ناكارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می دهند آشكار می گردد؛ زیرا مشكل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت كه حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یكی از مهم ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است كه فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می كند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله ی سنگ بنای دیگر حجاب ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افكار و عقاید انسان، شكل دهنده ی رفتارهای اوست.
البته، همان گونه كه حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی توان زن یا مردی را كه عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم كه پوشش ظاهری یكی از علامت ها و نشانه های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد.[6] بعضی نیز رابطه ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه ی ریشه و میوه دانسته اند؛ با این تعبیر كه حجاب، میوه ی عفاف، و عفاف، ریشه ی حجاب است. برخی افراد ممكن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نكرده باشند. این حجاب، تنها پوسته  و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف كرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاك دارم، خدا با قلب ها كار دارد»، خود را سرگرم می كنند؛ چنین انسان هایی باید در قاموس اندیشه ی خود این نكته ی اساسی را بنگارند كه درون پاك، بیرونی پاك می پروراند و هرگز قلب پاك، موجب بارور شدن میوه ی ناپاكِ بی حجابی نخواهد شد.[7]
وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یخْرُجُ إِلاَّ نَكِداًً؛[8] زمین پاك نیكو گیاهش به اذان خدا نیكو برآید و زمین خشن ناپاك بیرون نیاورد، جز گیاه اندك و كم ثمر.
--------------------------------------------------
[1] . پروین اعتصامی، دیوان شعر، ص 154.
[2] . كیهان لندن، 11/3/1374.
[3] . الف) العفة: الكفِّ عما لا یحلّ و لا یجمل؛ ابن منظور، لسان العرب، واژه ی عفّت.
ب) العفة: حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة، راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، واژه ی عفّت.
ج) عفّ عن الشیء: امتنع عنه؛ فیومی، المصباح المنیر، واژه ی عفّت.
[4] . ر. ك: خسرو باقری، «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی»، بحث ویژگی های عمومی انسان، ص66 - 73.
[5] . سوره ی نور، آیه ی 60؛ این كه ثیاب در آیه ی شریفه را به چادر معنا كردیم، به علت روایات متعددی است كه آن را به جلباب تفسیر كرده است. و در مباحث آینده آشكار خواهد شد كه جلباب به معنای چادر است. برای آشنایی با روایاتی كه ثیاب در آیه ی شریفه را به جلباب تفسیر كرده اند، ر.ك: وسائل الشیعه، ج 14، ابواب مقدمات نكاح، باب 110، باب القواعد من النساء.
[6] . ر.ك: مهریزی، حجاب؛ سیدعلی سادات فخر «حجاب ارزش یا روش»، كتاب نقد، ش 17 (فمینیزم) و ناهید طیبی، «حجاب و عفاف، مروری دوباره» مجله ی پیام زن، ش 95 و 96. مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، مجله ی حدیث زندگی، ویژه ی عفاف. شماره ی 6، مرداد و شهریور 1381.
[7]. ناهید طیبی، «حجاب و عفاف مروری دوباره»، مجله ی پیام زن، شماره ی 95، ص 75 (با كمی دخل و تصرف.)
[8] . سوره ی اعراف (7)، آیه ی 58. 4. سوره ی جمعه (62)، آیه ی 2.