شد خزان گلشن آشنایی - رهی معیری
شد خزان گلشن آشنایی, بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو, وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود, مهر و وفا داری با تو چه دارد سود
آفت خَرمن مهر و وفایی, نو گل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است , روش بختم این است
از جام غم مستم , دشمن می پرستم, تا هستم
تو مست ازمی به چمن, چون گل خندان از مستی در گریه ی من
با دگران در گلشن نوشی می , من ز فراقت ناله کنم تا کی
تو و می , چون ناله کشیدها, من و چون گل جامه دریدن ها
ز رقیبان خواری دیدن آه , دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی , دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفا داری
که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ ودرد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند
جفا به عاشق تا کی
نمی کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
آه از دل تو
گر چه ز محنت خوارم کردی با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل بامن , هر چه توانی ناز
کز عشقت می سوزم باز
- بازدید: 499
- 0