حضوری برای معنابخشیدن به زندگی
سؤال: به دنبال تحقق این حیاتِ تاریخی و با کیفیت دینی اجتماعی، ما ناچاریم از ساز و کارهای کمّی که در فعالیتهای فرهنگی استفاده میشود، استفاده کنیم در حالی که ابزارهایی مثل دوربین یا بَنِرهای تبلیغاتی توان تبیین باطن این حرکت را ندارند. رابطهی این کمّیت و کیفیت چگونه باید باشد؟ مثلا همین پیادهروی که ما داریم انجام می دهیم تا از یک طرف راهی به سوی حضرت امام حسین(علیه اسلام) در مقابل خود بگشائیم و از طرف دیگر سرنوشت خود را بیرون از فرهنگ سکولاریته غربی شکل دهیم. آیا این اندازه حرکت که بیشتر صورت کمّی دارد، ظرفیتِ نشاندادن آن کیفیت را در خود دارد و آن کیفیتی را که احساس میکنیم، به اجتماع میرساند؟ برای آنکه در انتقال این حرکت در محدودهی کمّیکردنِ آن نمانیم چه کار میتوانیم انجام دهیم؟
جواب: عرض شد حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» آنچه را که به صورت اجمال به قلب مردم رسیده بود، تفسیر کردند و مردم از درون خود آن تذکرات را میشناختند و تصدیق میکردند و چون روح مردم با این حقیقت آشنا بود با اندک تذکری به آن حقیقت منتقل میشدند و در محدودهی الفاظ و مفاهیم نمیماندند. امر به معروف هم به این معناست که معروفی را که قلبها میشناسند متذکر شویم، معروف یعنی آن چیزی که هر فطرتی با آن آشنا است. حال اگر با ابزاری مثل فیلم اشاره به آن معنا کنیم، فطرتها از ابزارها عبور میکنند و به همان معنا منتقل میشوند.
به نظر بنده اگر کسی مثل مرحوم شهید هاشمینژاد،[1] برود در وسط جمعیت راهپیمایان اربعینی بایستد و سخنرانی بکند و افراد را متذکر حرکتی بکند که منجر به نفی سکولاریته میشود، همه بدون استثناء او را تصدیق میکنند. پیام اصلی سخنرانیهای مرحوم شهید هاشمی نژاد این بود که ما انقلاب کردیم برای این که نوامیسمان از دیانت بیرون نروند و مردم میدیدند این مرد چقدر راست میگوید. در واقع مرحوم شهید هاشمی نژاد تفصیل میداد آن قصهای را که روحها میشناختند و به دنبالِ بهظهورآوردن آن بودند. از این جهت امروز میتوانیم از همین ابزارهای مادی و رسانههای موجود برای متذکرکردن مردم استفاده کنیم.
ما از طریق فضای سایبری میتوانیم متذکر قلبهایی باشیم که از اشاراتِ فطرت خود فاصله نگرفتهاند و در آن راستا میتوانیم حرکت اربعینی مردم را تفسیر کنیم. اینکه ما هنوز نمیتوانیم حرکت مردم را در اربعین درست تبیین کنیم به جهت آن است که برای خودمان هم آن حرکت در حدّ اجمال ظهور کرده است، ولی وقتی برای ما به صورت تفصیل در آمد و فهمیدیم چرا این حرکت شکل گرفته و جایگاه حرکتهایی که ایرانیها در اربعین دارند کجا است و جایگاه حرکتهایی که خود مردم عراق دارند چگونه است و حرکت های مردم لبنان و یمن به صورت خاص، به چه ایدهای یا ایدههایی اشاره دارد، تفسیر واقعی و همهجانبهای از این حرکت به میان میآید و از این جهت دوربین میتواند زبان وجدان تاریخی این مردم را نشان دهد. مثل کاری که مرحوم شهید آوینی در روایت فتح توانست انجام دهد و وجدان تاریخی دفاع مقدس را نشان داد. دوربین باید بتواند با برجستهکردن ابعاد خاصی از این حرکت، ابعادِ باطنیاین حرکت را نشان دهد، وگرنه دوربین نیست، نزدیکبین است.
اگر آدمها در چنین تاریخی، در چنین حضوری قرار گیرند که قرار گرفتن در طلب فطرتشان است، دیگر یأس و افسردگی و اضطراب برایشان معنی نمیدهد ولی همه در تاریخی که شروع شده حضور نمییابند، همانطور که عدهای هنوز در تاریخ حاکمیت شاه بهسر میبرند. پانصد سال پیش هم اربعین رسالت تاریخی خود را داشت و مردم در اربعینِ همان زمان نسبت به تاریخ خود همان کاری را میکردند که باید میکردند. پس همانطور که با آمدن اسلام، با باقیماندن بر دینِ دیروزی، وظیفه بندگی خود را درست انجام ندادهاید، اگر در این تاریخ، اربعین را به رسم تاریخ گذشته انجام دهید وظیفهی خود را نسبت به فرهنگ اربعین انجام ندادهاید.
[1] - شهيد هاشمينژاد از علماي عالم به مسايل اجتماعي بود كه در طول دوران زندگي خود سراسر در حال تعالي تعاليم اسلامي و مبارزه با طاغوت بود. سير مبارزاتي وي از سال 1342 به اوج رسيد و تا پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از آن تا زمان شهادت با سخنرانيهاي پرشور و روشنگرانه ادامه داشته است. در تعقيب و گريزها و بازداشتها و در پاسخ به سئوالات ساواك با زيركي خاصي عمل نموده كه به ظاهر تسليم اما در باطن استوار و پرخروش بود كه همه اينها عامل برآشفتگي رژيم منحوس پهلوي و دستگاههاي اطلاعاتي شاه شده بود. از طرفي نقشي ارزنده در شكلدادن مردم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامي ايران داشته است. ترور شهيد هاشمي نژاد از درون سازمان منافقين طرح ريزي شد و صبح روز هفتم مهر ماه 1360 همزمان با شهادت حضرت جواد الائمه(علیه السلام) طبق معمول در كلاس درس حضور يافته و ساعت 8 صبح هنگامي كه در حال خروج از حزب بودند در محل درب خروجي حزب جمهوري اسلامي به خيل شهدا پيوست و پيكر پاكش در حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا(علیه السلام) به خاك سپرده شد.