امامِ غايب و نه مخفى
امامِ غايب و نه مخفى
منظور از غيبت امام زمان (عج) اين نيست كه حضرت جايى مخفى شده باشند، بلكه بايد متوجّه بود كه حضرت غايب شدهاند، نه مخفى. بايد در مورد اين دو مفهوم تأمل كنيم و مفهوم غايب را بفهميم. متأسفانه بعضىها مقام غيب امام (عج) را با مخفى كردن يكى گرفتهاند و در معرفت نسبت به امام به اشتباهاتى گرفتار شدهاند. درك اين مقام به آسانى ميسّر نيست، همانطور كه خود ائمه مىفرمايند:
«امْرُنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب»
؛ يعنى امر ما بسيار مشكل و رامناشدنى است. و در جايى ديگر مىفرمايند: «امر ما سرّ در سرّ است» يعنى امر ما سرّى است پنهان در سرّ؛ پس بايد با كمى تلاش آماده درك اين مقام شد و بدون تلاشِ فكرى و قلبى حقيقت موضوع بهدست ما نمىآيد.
مخفى شدن؛ يعنى كسى اينجا هست و در عرض ما هم هست، امّا مثلًا پشت ديوار پنهان شده است، ولى غايببودن؛ يعنى كسى فوق هستى مادّى است، مثل ملائكه كه در غيب هستند و در مقامى بالاتر از عالم مادّه جاى دارند. مقام غيب امامزمان (عج) به جهت واسطه فيض بودن حضرت است و هستى در قبضه مقام غيبى حضرت است و اساساً هر مرحله و مرتبه
______________________________
(1)- «خصال»، ج 2، ص 624، ص 183.
(2)- «بحارالانوار»، ج 2، ص 71. يا «بصائرالدرجات»، ص 28.
مبانى معرفتى مهدويت، ص: 24
پايينى در قبضه مرتبه بالاترِ غيبىاش قرار دارد. براى روشن شدن واسطه فيض بودن حضرت بايد بتوان اثبات كرد كه امام زمان (عج) از نظر درجه وجودى از تمام ملائكه مقرّب بالاتر است، امّا مخلوق خداست. به قول بزرگان
«كُلُّ ما سِوَي الله»
است؛ يعنى غير از خدا هر چه در هستى، كمال محسوب مىشود، همهدر آن مقام جمع است و مراتب وجود در آن حضرت به صورت جامع وجود دارد.
( 1)-« خصال»، ج 2، ص 624، ص 183.
( 2)-« بحارالانوار»، ج 2، ص 71. يا« بصائرالدرجات»، ص 28.
( 1)- حتماً عنايت داريد كه جامعيت حضرت با وجود شخصى وى منافات ندارد، چون وجود او كلّى سِعِى است و نه يك كلّى مفهومى و انتزاعى.