معنى «واسطه فيض بودن»
معنى «واسطه فيض بودن»
براى روشن شدن مفهوم واسطه فيض مثالى مىزنيم. شما، «من» و «تن» خود را در نظر بگيريد. چه كسى صحبت مىكند؟ مسلّم «من»، اما از زبان و صوت كمك مىگيرد. چه كسى مىبيند؟ «من»، امّا از طريق چشم. آنكه همهكاره است، يعنى مىبيند و مىشنود و راه مىرود و قلبش تپش دارد، «من» يا نفس انسان است. اگر «من» نباشد، قلب هم تپش ندارد، امّا آيا اين «من» حاضر است يا غايب؟ «من» حاضرِ غايب است، به يك اعتبار از همه اعضاى بدن در خود بدن «حاضر» تر است، ولى براى شما و حسّ شما بدن «ظاهر» است. پس ملاحظه مىكنيد كه منِ شما و تنِ شما در كنار هم و در عرض هم نيستند، بلكه در اصطلاح فلسفه، در طول يكديگرند. يعنى «منِ» شما فوق «تنِ» شماست نه پهلوى تنِ شما. «منِ» شما از نظر درجه وجودى بالاتر از تنِ شماست. درجه وجودى موجود غايب هميشه
______________________________
(1)- حتماً عنايت داريد كه جامعيت حضرت با وجود شخصى وى منافات ندارد، چون وجود او كلّى سِعِى است و نه يك كلّى مفهومى و انتزاعى.
مبانى معرفتى مهدويت، ص: 25
از عالم مادّه بالاتر است، مثل «منِ» شما نسبت به تنِ شما. همچنين عالَم غيب، از خود مادّه در مادّه حاضرتر است، مثل حضور فعّال «من» شما در چشم و گوش شما كه عملًا اوست كه مىبيند، منتها از طريق چشم شما. الآن، آنكه مىشنود «منِ» شماست كه مىشنود، نه گوش شما. امّا آنكه در صحنه «ظاهر» است تن شماست با اعضايش، و آنكه در صحنه «حاضر» است، «منِ» شماست. «منِ» شما در همهجاى تن شما حاضر است، امّا چون مجرّد است، محدود به بدن نيست. پس اگر مىگوييم «منِ» شما واسطه بين «تنِ» شما و عالم اعلى است، به اين معنا است كه اولًا؛ بودنِ آن واسطه فيض، بودن در مرتبه وجودى بالاترى است و لذا «غايب» است، چون مرتبهاش بالاتر است. ثانياً؛ تمام مرتبه مادون در قبضه آن واسطه فيض قرار دارد.