فصل پنجم (در يقين)
قال اللّه سبحانه و تعالى: وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ [1].
و در حديث آمده است كه «من [2] اعطى اليقين و من أوتي حظّه منه لا يبال بما انتقص من صلاته و صومه»[3] يقين در عرف، اعتقادى باشد جازم مطابق ثابت كه زوالش ممكن نباشد، و آن به حقيقت مؤلف بود از علم به معلوم، و از علم به آنكه خلاف آن علم اوّل محال باشد.
و يقين را مراتب است، و در تنزيل [4] علم اليقين و عين اليقين [5] و حق اليقين آمده است، چنانكه فرموده است: «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ».[6] و ديگر گفته است: «وَ تَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ».[7] و در مثل آتش كه در باب معرفت گفته آمد مشاهده هر چه در نظر آيد به توسّط نور آتش به مثابت علم اليقين است، و معاينه جرم آتش كه مفيض [8] نور است بر هر چه قابل اضائت باشد به مثابت عين اليقين، و تأثير آتش در آنچه بدو رسد تا هويّت او محو كند و آتش صرف بماند حقّ اليقين.
و جحيم هر چند عذاب است، امّا چون نهايت وصول به او انتفاء هويّت و اصل است، رؤيت او از دور و نزديك، و دخول در او كه انتفاء غير اقتضا كند به ازاى اين سه مرتبه است. و اللّه اعلم بحقايق الامور.
------------------------------------------------------------
[1] بقره- 4.
[2] ن و گ: من اقلّ ما اوتيتم اليقين.
[3] محجة البيضاء: 7- 106
[4] ن: در تنزيل قرآن.
[5] گ: و در قرآن علم اليقين و حق اليقين آمده است.
[6] تكاثر- 5- 7.
[7] واقعه- 94- 95.
[8] ن: مقتضى.