تدبير از راه دور

تاریخ ارسال:ي, 09/21/1395 - 00:20

ممکن است براي عزيزان اين سؤال پيدا شود که اگر در هنگام خواب، خداوند تماماً نفس ما را مي گيرد پس چرا در خواب حرکات طبيعي قلب مان برقرار است و يا معده مان غذا را هضم مي كند در حالي که در مرگ اين طور نيست؟ تأکيد بنده آن است که ابتدا نکته اي را که قرآن فرموده محکم نگه داريد تا چيزي بر نکات قبل اضافه نشود. همان طور که مي فرماييد قرآن تأکيد دارد علاوه بر مرگ، در خواب هم خداوند شما را تماماً مي گيرد. بايد به اين نتيجه رسيد که امکان اين مطلب هست که در عين اين که نفس ناطقه تمام و کمال گرفته شده و در عالم ديگري است، مي تواند بدن خود را تدبير کند و اين نکته ي ارزشمندي است که متوجه باشيم انسان استعدادي دارد که مي تواند از دور به چيزي توجه کند و در آن تصرف نمايد و يا آن را تدبير کند، کاري که بعضي از مرتاض ها انجام مي دهند و از دور ميله اي را کج مي کنند و يا قطاري را متوقف مي نمايند و توان تکويني نفس خود را در مسير اراده ي تشريعي خود قرار مي دهند.

ملاحظه کرده ايد که ذهنِ کودک با تمرين و تمرکز طولاني، دست خود را طي ماه هاي متوالي در اختيار اراده ي خود در مي آورد و شما شاهد هستيد چقدر طول مي کشد که دست خود را مستقيماً به دهان خود برساند. همين عمل در دوره ي جنيني، چندین ماه طول کشيد تا نفس انسان قلب و معده و ريه ي خود را ايجاد کرد و در اختيار خود گرفت تا وقتي متولد شد بتواند آن ها را به صورتي تکويني به راحتي تدبير کند. حال وقتي هم که خواب است و هنوز به نور حضرت عزرائيل تعلق او از بدنش کنده نشده، مي تواند بدن را به حسب ضرورت تدبير کند.

البته اين که يک انسان تمام فکر و ذهن خود را متمرکز کند تا ميله اي را کج کند يا قطاري را که مي توان با يک ترمز متوقف کرد، با تمرکز متوقف کند، خسران بزرگي است چون بايد تمام روح و قلب خود را جهت اين امر به ميدان آورد. انسان مؤمن نمي تواند انرژي اش را صرف اين كارها بكند چون حاضر نيست قلب خود را جهت تمرکز بر اين امور، راضي کند. موجودي كه مي تواند پرده هاي عالم غيب را عقب بزند و با ملائكه ارتباط پيداكند، دلش نمي آيد جادوگر بشود و با اجنه ارتباط پيدا كند، زيرا تا انسان روحش را پايين نياورد با اجنه ارتباط پيدا نمي كند.[1]

آري اگر روح بر روي چيزي تمرکز کند مي تواند در حدّ توان در آن تصرف نمايد، بدون آن که لازم باشد خود را به حضور در محل خاصی محدود نماید.[2] دست شما غير از نفس شما است، در دوران کودکي نفس شما سعي کرد آن را در اختيار خود بگيرد. در ابتدا ملاحظه کرديد که نوزاد نمي تواند دست خود را تکان دهد ولي از آن جايي که نفس او نياز دارد دست خود را به کار مي گيرد، تلاش مي کند آن را تکان دهد ولي در اختيار او نيست، نوزاد همچنان با تمرکز و توجه و استمرار سعي مي کند نفس خود را روي دستش متمرکز کند تا بعد از حدود چهار، پنج ماه تازه مي تواند دستش را بالا بياورد. حالا مثلاً وقتي كه مي خواهد آن را به دهان خود نزديک کند، روي گوشش مي گذارد! به همين جهت کودک وقتي قاشق دستش مي گيرد تا غذا بخورد، غذا را در بيني اش مي كند! اين کارها را که شما در حال حاضر به صورت عادي انجام مي دهيد، دو، سه سال مرتاضي كرده ايد تا حالا اين قاشق با يک اراده داخل دهان تان مي آيد و دست شما کاملاً در اختيار اراده ي شما است، ولي در دوران کودکي که كار ديگري نداشته ايد و بيكار بوده ايد، وقت بسيار گذاشته ايد تا اين ابزار را تدبيركنيد و دست و پا را دست و پاي خودتان كنيد و با اراده ي خود آن ها را تدبير نماييد.[3] در هنگام خواب اين تدبير توسط نفس ناطقه تا حدّي ادامه دارد و از آن جايي که نفس ناطقه چنين توانايي را دارد تا بدون ابزار بر چيزي اِعمال اراده کند - همان طور که بر ابزارهايي مثل دست و پا چنين کاري را انجام مي دهد- هنگام خواب اين استعداد از بين نمي رود و نفس شما تمرکزِ لازم را بر قلب و معده ي شما دارد با اين که به عالم ديگري توحه دارد- چون تعلق او به بدنش هنوز هست- همان طور که با تمرکز روي قطب نما عقربه هاي آن را مي چرخاند. در فيلم «سفر به ماوراء» آن خانم روسي آنقدر تمركز مي كرد كه به جاي چرخاندن عقربه ي قطب نما، خودِ قطب نما را هم مي چرخاند! بالاخره عمرش را روي اين كارها گذاشته بود . عمده آن است که متوجه باشيم مي شود نفس انسان جداي از چيزي باشد و با تمرکز روي آن، اراده ي خود را در آن اِعمال کند و توان تکويني خود را در اختيار گيرد و در امور جزيي که مربوط به اراده ي تشريعي است از آن استفاده نمايد.

در رابطه با تدبير بدن در هنگام خواب، موضوع از اين قرار است که چون نفس ناطقه يک حقيقت مجرد است و محدود به مکان خاصي نيست، در عين آن که در عالم ديگري قرار دارد، چون تعلق او تماماً نسبت به بدنش از بين نرفته، همان تعلق جهت تدبير بدنش کافي است و لذا جايگاه دو موضوع که روبه روي ما است روشن مي شود يکي اين که قرآن مي فرمايد: در خواب هم مثل مرگ خداوند تماماً نفس ها را مي گيرد و ديگر اين که ما در خواب با نحوه اي از فعاليت حياتي روبه رو هستيم که در مرگ با آن روبه رو نيستيم در حالي که خداوند فرموده در خواب هم مثل مرگ تماماً نفس ها را مي گيرد. به نظر مي رسد اين که در آخر آيه مي فرمايد: «إنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[4] به جهت آن است که بتوانيم اين موضوع را درست دريابيم که اگر خداوند نفس ها را در خواب هم تماماً مي گيرد، چگونه فعاليت هاي حياتي آن ها همچنان باقي است، چون با دقت در اين امر معارف ارزشمندي نصيب انسان مي شود.

يكي از خواص نفس اين است كه مي تواند در هر عالمي حاضر گردد و از دور تصرفاتي در امور داشته باشد. حتماً ملاحظه کرده ايد و يا شنيده ايد که بعضي از بزرگانِ سلوکِ معنوي چگونه در عين اين که در گوشه اي نشسته اند از جاهاي ديگر با خبر هستند و حتي کارهايي را در آن جاها صورت مي دهند. دوستان نزديک به حضرت آيت الله بهاءالديني«رحمة الله عليه» مي گفتند که آقا به يکي از رفقا مأموريتي داده  بودند، در حين مأموريت عينك آن آقا گم مي شود، تعريف کرده بود در حالي که کار متوقف شده  بود و با ناراحتي کنار ساحل قدم مي زدم، ديدم يك عينك روي شن هاي ساحل افتاده  است! رفتم آن را برداشتم، ديدم شماره اش شماره ي عينك خودم است. بعد خدمت آقا آمدم و قضيه را تعريف كردم، فرموده بودند ما آن کسي را که مأموريت مي دهيم مواظبت هم مي کنيم. چون نفس انسان اين استعداد را دارد که در عين آن که جسماً در محلي قرار دارد در بقيه مکان ها نيز يک نحوه حضور خاص پيدا کند و اموري را تدبير نمايد. پس مي توان گفت در هنگام مرگ، تدبير بدن توسط نفس از ميان مي رود ولي در خواب چنين نيست، هر چند در هر دو حال نفسِ انسان تماماً گرفته شده باشد.

 

--------------------------------------------------------
[1] - موضوعِ ارتباط با اجنه و آفات مربوط به آن را می توانید در کتاب «جايگاه جن و شيطان و جادوگر» از همين مؤلف دنبال فرمائيد.
[2] - عنایت دارید که نفس ناطقه انسان از نظر تکوینی به زمان و مکان خاصی محدود نیست ولی قرآن می فرماید خداوند نفس های شما را در خواب و در مرگ می گیرد. به این معنا که نفس انسان متوجه عالمی غیر از عالم دنیا می شود. پس می توان گفت نفس انسان از یک جهت در همه جا حاضر است و از جهتی دیگر در جایی است که به آن جا نظر دارد حال چه از طریق خداوند نظرِ نفس به عالمی دیگر معطوف شود و چه از طریق ریاضت هایی که انسان توجه نفس را به بدن خود ضعیف کند تا بتواند به آن جایی که اراده می کند نظر نماید. از آن جایی که نفس ناطقه انسانی در ذات خود در همه جا حاضر است چنین استعدادی را در خود داردکه اگر آمادگی لازم را در خود ایجاد کرد از حضور همه جایی خود استفاده کند و نظر به جایی خاص، دورتر از نظر خود بیندازد. در این حال با ریاضت هایی که انجام داده از تکوینِ عامِ خود استفاده کرده و با اراده های جزیی و شخصی، وجهی از آن حضور را برای خود انتخاب نموده است. این که چگونه انسان از تکوین خود در امور شخصی و جزیی استفاده می کند و به اصطلاح تشریع خود را به تکوین مرتبط می نماید در نکته پنجم بیشتر تبیین می گردد.
[3] - در اين جا نیز رابطه ي بين تکوين و تشريع مطرح است که نفس کودک استعدادهاي تکويني خود را با رياضت هاي ممتد در اختيار مي گيرد و در نهايت دست خود را بالا مي آورد و يا به دهان خود نزديک مي نمايد.
[4] - سوره ي زمر، آيه ي 42.