اربعین؛ تجسم ادامه ی عهد مؤمنین
امام حسین(علیه اسلام) به عنوان قطب دلهاى سالم و جان های متوجه حق و حقیقت، كهنگىبردار نیست و شامل مرور زمان نمىشود. كسانى كه مىخواستند رنگ حسینى را بىرنگ كنند وآنهایى كه امام حسین(علیه اسلام) را از یاد بردند، هیچكدام مؤمن نیستند. این كه حضرت امام عسکری(علیه اسلام) فرموده اند: «زیارت اربعین، یكى از نشانههاى ایمان است» یعنى اربعین؛ ادامه ی عهد مؤمن است با امام حسین(علیه اسلام) كه تجسّم اسلام است و قطب دل هر انسانى كه مىخواهد دلى فعّال و زنده داشته باشد امام حسین(علیه اسلام) است، هر چند حاكمان ستمگر تلاش كنند تا این عهد و وفادارى و میثاق با امام را، از بین ببرند. چراكه مؤمن در عالمى از ایمان و حالى از معنویت بهسر مىبرد كه هیچ شرایطى نمىتواند آن حال را از او بگیرد، و در واقع اربعین و زیارت اربعین استحكام آن حال ایمانى است.
این یك قاعده کلی است كه همیشه ستمگران وقتى حق و حقیقتِ اسلام و دین را تحمل نكردند، سعى مىكنند مظاهر اصلى دین را محو و نابود كنند. آنان سعى مىكنند با تبلیغات و غوغاسالارى و كشتار و تهمت زدن، حق را از صحنه ی جامعه و خاطرهها پاك كنند. و این تنها شیعه ی اربعینشناس است كه تحت تأثیر این غوغاسالارىها قرار نمىگیرد. این كه شخصیت جابربن عبدالله انصارى براى ما بسیار ارزشمند است و با توجّه به او سنّت اربعین را عزیز مىداریم، به جهت كار بزرگى است كه او كرده است و از طریق این سنت همیشه شیعیان از بركات اربعین بهرهمند شدهاند.
شما فراموش نكنید كه پس از واقعه ی عاشورا در كنار آن تبلیغاتى كه امام(علیه اسلام) را به عنوان یك خارجى معرفى كردند، چنان ارعابى در كشور حاكم نمودند که كسى جرأت یاد امام حسین(علیه اسلام) را هم نداشت تا از این طریق براى همیشه سنّت حسین(علیه اسلام) و سنّت محمّد(صلّی الله عليه و آله و سلّم) از صحنه ی خاطرهها و سینهها محو شود و یزیدیان به راحتى بتوانند خود را تبلیغ كنند. در این صورت است که معلوم مىشود در چنین شرایطى، احیای اربعین حسین(علیه اسلام) چقدر كارساز بوده است. در واقع با اربعین، همه ی طمع دشمن خنثى و بىنتیجه شد. همچنان که در این تاریخ پس از چهارصدسال حاکمیتِ تفکر سکولاریته، شیعیان با به صحنه آوردنِ اربعین، در حال خنثی کردنِ حیله ی ستمگران این دوران اند.
نباید حرکتی را که در این تاریخ در اربعین ظهور کرده است با یک نگاه محدود تعریف کرد و در همین رابطه باید گفت؛ این حرکت در عین آن که یک حرکتِ خودجوشِ اجتماعی است، حرکتی است که خداوند آن را بر قلب مردم إشراق نموده و هرکس به اندازه ای که بخواهد در این تاریخ، خود را با اراده ی الهی تطبیق دهد در ذیل آن قرار می گیرد.
زمینه ی تاریخی ظهور اربعین در این تاریخ این گونه است که عرض شد. زیرا در متن سنت اربعینی که در روایات ما آمده، چنین ظرفیتی نهفته است و نقشِ تاریخ سازی آن پیش بینی شده است که بنده در ادامه، بیشتر در تبیین آن سخن خواهم گفت. آن چه فعلاً باید بر آن تأکید کرد؛ فهم درست سنت اربعین است و شرط ادامه ی آن در راستای تحقق تمدن اسلامی. وگرنه به عنوان یک حرکت عبادی فردی، بدون نظر به حضور تاریخی جهان اسلام در این دوران و در معادلات جهانی، خروش و نشاط آن حرکت فرو می نشیند.
آن چه از ظواهر پیداست هر دو ملت ایران و عراق در عمق جان شان متوجه شده اند می توانند در راستای حرکت اربعین، نقش آفرینی کنند به طوری که بعضی از خودِ مردم عراق فرموده بودند ملت عراق در اربعین، ملت خاصّی هستند یعنی گویا متوجه اند در این شرایط چه نقش مهمی می توانند ایفاء کنند. آن ها به عنوان یک جریان الهی و یک رسالت تاریخی به موضوع نگاه می کنند.
جریانی که با اربعین شروع شده طوری است که زمینه ساز حضور شیعه در معادلات جهانی می شود و تا تحقق تمدن اسلامی و عبور از فرهنگ استکباری توان پیشرفت دارد. جهان اسلام پس از چهارصدسال که از رنسانس گذشته به خود آمده که دیگر برای ادامه ی حیات خود نمی تواند به پروژه های فرهنگ مدرنیته امید ببندد و لذا با شعارهای اسلامی به صحنه آمد و این علی رغم فشارهای جهان استکباری و ارتجاعی ادامه می یابد تا به نتیجه برسد.
ملت ها در این تاریخ در حال بازخوانی و تجدید نظر نسبت به رجوعشان به فرهنگ مدرنیته اند، فرهنگی که به عالم و آدم نگاه سکولاریته دارد. در چنین شرایطی «اربعین» یک تذکر تاریخی به همه ی ملت ها است تا در این شرایط، نسبت خود را با خداوند و مسیر انبیای الهی شکل دهند. ایجاد و بقای انقلاب اسلامى هم از بركات سنّت اربعین است. در شب پانزده خرداد سال 42 وقتى امام خمینى«رضوان اللّه تعالی علیه» را دستگیر كرده و به زندان بردند، فرداى آن روز مردم به خیابانها آمدند و بدون هیچ ترسى فریاد اعتراض شان بلند شد. ارتشبد «فردوست» در خاطراتش مىنویسد: «در آن روز آنقدر آدم آمده بود و آنقدر ما آنها را كشتیم كه خودمان ترسیدیم». تاریخ مىگوید ارتشیان پایه های مسلسلها را در صحن حضرت معصومه(سلام الله علیه) گذاشتند و بسیارى از مردم را كشتند. شاه حساب كرده بود وقتى امامخمینى«رضوان اللّه تعالی علیه» را تبعید كرد و مردمِ وفادار به امام را هم كشت، بقیه ی این ملّت براى همیشه وفادارى خود را نسبت به امام و انقلاب پس مىگیرند و لذا آنچه به گمان خود باید بكند، انجام داد؛ امام خمینى«رضوان اللّه تعالی علیه» را بعد از چهلروز آزاد كردند و به روستایى در حاشیه ی شهر تهران به نام «داودیه» بردند كه در واقع ایشان را به آن جا تبعید كنند. مورّخین مىگویند مردم آنقدر به دیدار امام«رضوان اللّه تعالی علیه» رفتند كه جادّه داودیه پر از ماشین سواری شده بود.[1] این چه سنّتى و چه شعورى است كه مردم بعد از این همه كشته دادن، به دیدار امام« خمینى«رضوان اللّه تعالی علیه» مىروند. حضور حماسى مردم وفادار به امام و آزاد از رعب نظام شاهنشاهى، همه ی حیلههای رژیم را خنثى كرد. بعداً امام را به قیطریه آوردند و از آنجا هم به قم برگرداندند. اگر به نهضت كربلا و نهضت امام خمینى«رضوان اللّه تعالی علیه» نگاه دقیق و عمیقى بكنید شباهتهاى بسیارى بین این دو نهضت مىبینید. یعنى با همان فرهنگ و حكمت حسینى، انقلاب اسلامى شكل گرفته است و با همان فرهنگ جلو می رود و به بن بستی برخورد نمی کند که مانع ادامه ی آن در این تاریخ باشد.
شاید سیزدهم محرم بود كه خبر شهادت امامحسین(علیه اسلام) به مدینه رسید، امویان تمام خانههاى بنىهاشم را در مدینه خراب كرده بودند. یعنى بنىهاشم دیگر باید از صحنه تاریخ پاك شود. «جابربن عبدالله انصارى» به همراه «عطیه» بدون آنكه مرعوب جوّ پلیسى نظام یزیدى شوند، به سوى كربلا حركت مىكنند تا ثابت كنند كه روح ایمانى و وفادارى به امامحسین(علیه اسلام) جوّ پلیسى را به چیزى نمىگیرد و شامل مرور زمان هم نمىشود، چیزى كه یزیدیان نمىفهمیدند. وفادارى به امام و دین، تجددّ و روشنفكرى هم برنمىدارد، همیشه باید حق و حقیقت براى قلب مؤمن، حىّ و حاضر باشد. این است كه جابر، سنّت اربعین را بنا بر آموزه های دینی، پایهگذارى كرد و براى همیشه فرهنگ كربلا با سنّت اربعین، جهان را تغذیه خواهد كرد و عهد حسینى بر خلاف جوّ پلیسى و رعب و وحشت، جاى خود را باز مىكند و راه خود را ادامه مىدهد.
دشمنان این همه تلاش كردند تا وفادارى به امام حسین(علیه اسلام) از بین برود، وگرنه كشتن امام بهوسیله ی آن همه لشكر كه عمرسعد جمع كرده بود، هنر نیست. آنها مىخواستند این وفادارى كه جابر و امثال او نشان دادند براى همیشه نابود شود، آن وفادارىِ عاشقانهاى كه امام و اصحاب آن حضرت را نماد دینداری در همه ی تاریخ مىكند. در واقع عهد حسینى با اربعین حفظ شد و امروز هم من و شما سنّت اربعین را تكرار مىكنیم، یعنى اى حسین، شما همیشه حق هستید و ما بنا داریم ارتباط مان را با حق یگانه كنیم و وفادارى به حق را هیچگاه از دست ندهیم، و مرور زمان و غوغاى زمانه و تبلیغات یزیدى نمىتواند ارتباط ما را با شما قطع كند. هر سال اربعین گرفتن آنگونه كه امام صادق(علیه اسلام) در زیارت اربعین به ما آموختند و در آن زیارت با امام حسین(علیه اسلام) سخن گفتن، گوهرى گرانقدر و ارتباطی بزرگ است در تاریخی که مدرنیته گسستگی روح ها را به میان آورده است.
[1] - به کتاب «تحليلى از نهضت امام خمينى«رضوان الله تعاليعليه»»، از آقاي سيد حميد روحانى رجوع شود.