شناخت امام، شناخت يك حقيقت
شناخت امام، شناخت يك حقيقت
به ما دستور دادهاند كه امام خود را بشناسيم و گفتهاند كه امامشناسى از اصول دين است؛ يعنى ابتدا بايد با فكر و تعقّل بدان رسيد، همانگونه كه توحيد و نبوّت را ابتدا با استدلال مىپذيريم يعنى همانگونه كه براى وجود خداوند برهان داريم، براى امامشناسى هم برهان داريم.
مسئله اين است كه شناخت امام، يك شناخت معمولى نيست. از خود بپرسيد: اين چه شناختى است كه اگر نماز بخوانى، روزه بگيرى، حج بروى؛ ولى نسبت به امام زمان خود معرفت نداشته باشى؛ ديندارى تو زير سؤال مىرود؟! پس اين شناخت، صرفاً شناخت اسمى و لفظى و خانوادگى نيست، بلكه شناخت يك مقام است. امام يك مقام است و سن و اسم حضرت نسبت به شناخت حقيقتشان بسيار فرع است.
بسيارى از سؤالاتى كه جوانان عزيز از ما دارند، به جهت اين است كه تصوّر واقعى و صحيحى نسبت به امام ندارند. اگر ما بتوانيم بهگونهاى
مبانى معرفتى مهدويت، ص: 20
صحيح امام (ع) را به اين نسل معرفى كنيم، اصلًا اين سؤالات و اين شكها مطرح نمىشود كه آيا امام زمان (عج) وجود دارند يا خير؟ و اگر وجود دارند چرا اينهمه عمر مىكنند و اصلًا چرا ظاهر نمىشوند؟ روش ما اين نيست كه ثابت كنيم آيا امام زمان (عج) وجود دارند يا خير؟ بلكه نحوه بودن امام را بيان مىكنيم و توضيح مىدهيم، آنگاه هر قلب مستعدى در خودش قبول مىكند. البته انتظار نداشته باشيد كه امامشناسى آسان باشد. نه توحيدشناسى و نبوّتشناسى و معادشناسى آسان است و نه امامشناسى و بنا هم نيست كه مسلمانان بهطور سطحى متوجّه امور و مبانى دين باشند. مسلمان بايد انديشهاش بلند باشد و به حقايق بلند موجود درهستى دست يابد.