خصوصیات و دستورات اولیاء الهی پیرامون ماه رجب
مقالۀ پیش رو چکیده ای است از جلسات هشتم، نهم، بیست و هفتم، چهل و یکم، چهل و پنجم، پنجاه و هشتم، نود و دوم، یکصد و هفتم، یکصد و سی و سوم، یکصد و چهل و چهارم، یکصد و پنجاه و ششم شرح حدیث عنوان بصری که در طی سالیان متمادی حضرت آیة الله طهرانی در آن به اهمیّت ماه شریف رجب اشاره فرمودند
بسمه تعالی
أعُوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الْحَمد لِلّه رَبِّ الْعالَمين و الصَّلوة و السَّلامُ علَى سَيِّدِنا و نَبِيِّنا أبى الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ
و علَى آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ و الْلَعْنَة علَى أعدائهِم أجمَعين
آمدن ماه رجب یعنی دوباره دعوتنامه ای الهی برای ما فرستاده شده است که دوباره ما تو را دعوت کردیم اگر خودت نیامدی و پای این سفره ننشستی این دیگر به خودت مربوط است، ما دعوت را فرستادیم و نگویید که از کجا معلوم است که این برای ماست، این برای بزرگان است، این حرفها را نزنید، بزرگان در همان موقع که مثل ما بودند، مثل ما بودند تفاوتی با ما نداشتند، فقط تفاوتشان یکی بود که همتشان را بردند بالا و الّا اول بزرگان که بزرگ نبودند و اولیای خدا که ولیّ نبودند، اول آن علمای ربّانی که عالم ربّانی نبودند، کم کم آمدند همّت داشتند و صلابت داشتند و مسأله را گرفتند.
روایت ملکۀ داعی
از پيغمبر اكرم صل الله علیه و آله وسلّم روايت شده است كه فرموده اند : انَ الله تَعَالى نَصَبَ فىِ السَّمَاءِ السابِعَة مَلِكَاً يُقالُ لَهُ الدّاعى «خداوند متعال در آسمان هفتم ( آسمان هفتم يك مسألۀ عجيبى است، نمى فرمايد در آسمان اوّل يا دوّم يا سوم يا چهارم، مى فرمايد در آسمان هفتم كه آن مقام تجليّات ذاتی است ) خداوند مَلكى را در آنجا قرار داده است كه به او داعى مى گويند (يعنى كسى كه افراد را مى خواند، صدا مى زند) فَإذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنادى ذلِكَ الْمَلِكُ كُلَّ لَيْلَة مِنْهُ إلِىَ الصَّباحِ «چون ماه رجب داخل مى شود اين مَلَك هر شب تا صبح صدايش بلند است» طوبى لِذّاكِرين، طوبى لِطّائعين «خوشا به حال آن كسانى كه در حال ذكر هستند، خوشا به حال آن كسانى كه در حال اطاعتند» سپس ملک می گوید: يَقُولُ اللَهُ تَعالى- أنَا جَليسُ مَن جَالَسنى «خداوند متعال می فرماید من همنشين كسى هستم كه خود را با من همنشين كند» وَ مُطيعُ مَنْ أطاعَنى «من اطاعت كسى را مى كنم كه او اطاعت مرا بكند» توجه کنید! خداوند متعال می فرماید: من اطاعت مى كنم وَ غافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرنَى «و مى بخشم كسى كه از من طلب بخشش كند» الشَّهرُ شَهْرى «اين ماه، ماه من است» وَ الْعَبْدُ عَبْدى «اين بندگان همه بندگان من هستند» وَ الرَّحْمَة رَحْمَتى «رحمت هم اختصاص به من دارد» فَمَنْ دَعَانى فى هذا الشَّهْرُ أجَبْتُهُ «كسى كه مرا در این ماه بخواند او را اجابت مى كنم» وَ مَنْ سَئَلَنى اعْطَيْتُهُ «كسى كه از من بخواهد به او مى دهم» وَ مَن اسْتَهْدانى هَدَيْتُهُ به اين عبارت خيلى توجّه كنيد «كسى كه در اين ماه از من طلب هدايت كند من او را هدايتش مى كنم» يعنى تمام جملاتى كه در اينجا هست يك طرف، اين يك فقره در اينجا يك طرف! ما در اين ماه بايد از خدا بخواهيم كه خدا ما را هدايت كند، هدايت كردن يعنى موانع را از جلوى راه برداشتن، راه خود را مستقيم كردن و از خطرات حفظ كردن. وَجَعَلْتُ هذَا الشَّهِرُحَبْلًا بَينْى وَ بَيْنَ عِبَادى «من اين ماه را ريسمان بين خودم و بين بندگانم قرار دادم» فَمَنِ اعْتَصَمَ بى وَصَلَ إلىَّ «هر كسى كه به اين ريسمان چنگ بزند به من مى رسد»
اهتمام به تشکیل جلسه پیش از حلول ماه رجب توسط مرحوم علّامۀ طهرانی و تأکید ایشان بر اهمیت ماه رجب به رفقا و دوستان شان
ماه رجب ماهى است كه فيوضات پروردگار در اين ماه خيلى زياد است و از كيفيّت ادعيۀ ماه رجب، ما مى توانيم اين مطلب را استنباط كنيم. دعاهاى آن با ادعیۀ سائر ایّام فرق مى كند. جنبۀ توحيدى در اين دعاها غلبه دارد. دأب و دِيدَن مرحوم علّامۀ طهرانی- رضوان الله عليه- اینگونه بود و بنده به كرّات و مرّات شاهد بودم كه ایشان هر ساله قبل از ماه رجب دوستان و شاگردان شان را جمع مى كردند و راجع به اهتمام ماه رجب و فضائل این ماه براى آنها مطالبی را بيان مى كردند و خيلى تأكيد داشتند بر اينكه انسان در اين ماه بايد خيلى مراقبت و مواظبت كند. مراقبۀ او و توجّه او بايد از ساير شهور و ايّام بيشتر باشد. و حساب جدایی برای این ماه نسبت به سایر ماهها در نظر می گرفتند. حتی به یاد دارم در بعضی ازاین مجالس می فرمودند كه بزرگان طریق و اولیاء الهی از ماهها قبل مراقبه و مجاهده و توجه خودشان را بیشتر می كردند، كمتر صحبت می كردند، و مطالبی را که ضرورت نداشت بیان نمی کردند. تا اینكه توجه آنها به نفس و تمركز آنها بیشتر شده باشد و از تشتّت و افتراق دورتر باشند و به تجمع و جمعیّت و اجتماع نزدیك تر باشند، خلاصه بیشتر در خودشان باشند تا اینكه بخواهند به مسائل دیگری فكر كنند. آنچه را كه من بدون توجّه به روايات و احاديثى كه در فضيلت ماه رجب آمده است از تجربيّات شخصى خودم با ایشان و ساير بزرگان به ياد دارم اين است كه در تمام ايّام سال، به اين ماه نسبت به سایر ماهها اهتمام بيشترى داشتند.
بهترین كار برای سالك این است كه در آغاز ماه رجب توبه كند
ورود در ماههای حرام و ماههایی كه مورد عنایت و لطف خاص پروردگار است آداب و شرایطی دارد، شما وقتی كه به دیدن یك نفر می روید با همان لباسی كه در منزل است كه نمی روید، لباس خود را عوض می کنید، حمام می روید، عطر می زنید، خودتان را آماده می كنید، چه صحبتی بكنید؟ چگونه تكلّم كنید؟ ماه رجب هم از دیدگاه اولیاء الهی یک چنین خصوصیتی دارد، لذا می فرمودند بهترین كار برای سالك این است كه توبه كند، قبل از ماه غسل كند، غسل توبه و غسل استخاره و سر به سجده بگذارد بعد از دو ركعت نماز، صد مرتبه «اَسْتَخیرُاللـهَ بِرَحْمَتهِ» بگوید یعنی خدایا من خودم را برای ورود در این ماه می خواهم آماده كنم، دست و پای خودم را می خواهم جمع كنم، وضع خودم را میخواهم درست كنم و حساب خودم را می خواهم با تو تصفیه كنم! در یك جایی بودیم و رفقا از من سؤال كردند، بهترین عمل برای ماه رجب چیست؟ گفتم: من همانی را عرض می كنم كه بزرگان فرمودند، بهترین عمل این است كه انسان خود را از خود بیرون بیاورد، از خودیت بیرون بیاورد و بعنوان یك عبد باشد و ارادۀ خود و اختیارخود را تسلیم اختیار پروردگار كند، هركاری را قبل از اینكه بخواهد انجام دهد، اول ببیند كه خدا چه میخواهد؟ بعد انجام بدهد، هر فكری كه می خواهد در ذهنش بیاید اول ببیند که خدا بر چه امری رضایت دارد؟ بعد راجع به آن فكر كند، هر اقدامی كه می خواهد بكند اول یك جنبۀ اتصال و ارتباط به او را در نظر بگیرد و بعد نسبت به این قضیه اقدام كند، این مقام عبودیتی است كه اگر خداوند توفیق بدهد به بندهای، می تواند حظّ و نصیب بیشتری را ببرد.
فيوضاتى كه در ماه شعبان و رمضان نصيب انسان مى شود، از ماه رجب منبعث مى شود
مى توانيم بگوييم كه فيوضاتى كه در ماه شعبان و رمضان هم حتّى نصيب انسان مى شود، از ماه رجب منبعث مى شود و از این ماه است كه به ماه شعبان و ماه رمضان سرايت پيدا مى كند و رجب را «شهرُ الله» مى گويند. يعنى اختصاص به خود خدا دارد و جهتش را هم آنطورى كه مى فرمودند و از بزرگان شنيده شده، اين است كه تجليّات حضرت حقّ در ماه رجب بيش از ساير ايّام است و روايت ألا إنَّ لِرَبّكُم فى أيَّام دَهرِكُم نَفَحاتٍ ألا فَتَعرَّضوا لَها وَ لاتَعَرَّضوا عَنها كه از پيغمبر اكرم مروى است را مربوط به ماه رجب مى دانستند. البتّه ممكن است مربوط به ساير ايّام هم باشد، ولى در ماه رجب اين حالت شديدتر است. روايت پيغمبر اكرم كه مى فرمايند: بدانيد كه خداوند متعال در هر وقتى از اوقات يك نفحاتى دارد كه نفحات خاصّه اى است و مواظب باشيد، پیگير باشيد، مترصّد و مراقب باشيد كه خود را در جَنب و در كنار اين نفحات قرار بدهيد و مبادا إعراض كنيد و آن غفلت شما موجب بشود كه آن نفحه بيايد و به شما نخورد و شما را بهره مند و متنعّم نكند.
فلهذا المؤمن كَيِّس «آدم مؤمن، رِند است» و آدم رِند و زرنگ آن كسى است كه از بهترين فرصتها، بهترين نتيجه ها را مى گيرد؛ اين را مى گويند آدم رند و زرنگ. اگر قرار است انسان زرنگ باشد، زرنگ در امر آخرتش باشد. آدم رند و زرنگ به آن آدمى مى گويند كه خودش را- آقا!- معطّل ديگران نكند. اين مى شود آدم زرنگ. معطّل ديگران: زید چطور است، من هم اينجور باشم؛ پا به پاى او بخواهم بيايم. نه، آقا جان! ديگران حساب و كتابى براى خودشان دارند، ما براى خودمان حساب و كتابى داريم. هر كسى براى خودش حساب و كتاب خاصّی دارد معطّل بقيّه بخواهيم بشويم قافيه را باختيم؛ قافيه را از دست داديم. پس به دنبال اين بگرديم چه كارى انجام بدهيم كه بيشتر بتوانیم استفاده بكنيم.
ماه رجب ماه فناء فى الله است
ماه رجب ماه فناء فى الله است، ماه خداست، شهر الله است. پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: الرَّجَبُ شَهْرُ اللَهِ وَ شَعْبَانُ شَهْرى وَ رَمَضَانُ شَهْرُ امّتَى. رجب ماه خداست، شعبان ماه من است كه منظور ولايت است و رمضان ماه امّت من است، ماه عموم امّت من است. يعنى يك ارتباط خاصّى بين نفوس و بين پروردگار در ماه رمضان هست كه ماه امّت است. ولى رجب شهر الله است، رجب ماه خداست! يعنى يك حالت خاصّى در ماه رجب برقرار است كه از آن حالت خاصّ، اهل الله فقط استفاده مى كنند، نه هر كس ديگر. استفاده هاى ديگران ضعيف است. اهل الله هستند كه اين ماه را مى توانند درك كنند. يعنى جاذبه هاى مقام ربوبى و توحيدى و بارقه هاى توحيدى كه سالك را زير و رو مى كند و تعلّق سالك را از همه چيز قطع مى كند و او را فقط متوجّه به حقيقت توحيد مى كند و از همۀ آن تزئيلات و فروعات و رشته ها و تعلّقات و ارتباطات مى بُرد، آن در ماه رجب است. حتّى ماه رمضان هم اين كار را انجام نمى دهد. ماه رمضان ماه رحمت است، ماه بركت است، ماه انبساط است، ماه غُفران است، خدا همه را مى بخشد. ولی آن عمل زير بنايى متعلق به ماه رجب است. بخشيدن گناه به درد سالك نمى خورد، بخشيدن گناه اولین چيزي است كه ما انتظارش را از ائمّه و از شُفعاء داريم که بيايند و شفاعت ما را بكنند. آنچه كه به درد سالك مى خورد حالت انبساط نيست، آنچه كه به درد سالك مى خورد حالت بهجت نيست، نه اين كه اينها بد است، اينها خيلى خوب است! گير هر كسى هم نمى آيد، خيال نكنيد! ولى آنچه كه بدرد آن سالك واقعى و رِندى كه همه چيز را مى خواهد در راه خدا ببازد و از همه چيز بگذرد و ژوليده و سر و پا برهنه فقط در حريم او بيايد ديگر در آنجا بخشش گناه و انبساط و بَهجت و اينها نيست آن يك آتشى را مى خواهد كه بزند به وجودش و او را خاكستر كند اين بدرد سالك مى خورد و اين در ماه رجب است. لذا مى گويند رجب شهر الله است.
ماه رمضان براى عامّۀ مردم انفع است ولى ماه رجب براى خصوص سالكان الى الله نفعش از ماه رمضان بيشتر است
ماه رمضان براى عامّۀ مردم نَفع بيشترى دارد ولى ماه رجب براى خصوص سالكان الى الله از ماه رمضان نافع تر است در واقع ماه رجب تفاوتش با دیگر ماه ها این است که بروزات آن خفیّ است، در ماه رمضان همه می فهمند، همه این اختلاف را متوجه می شوند، همین روزه ای که انسان می گیرد می فهمد که این روزه چه تغییری در او ایجاد کرده است حتی افرادی که خیلی اهل این مطالب هم نیستند معترف اند، متوجه می شوند و می فهمند ولی ماه رجب را کسی نمی فهمد، نکته اش هم همین است، ماه رجب برای خاصّان است، لذا خدا نگذاشته که همه بفهمند، متعلق به کسانی است که به دنبال مطلب هستند، برای آنهایی است که در راه اند، برای آنهایی است که به دنبال یک چاره ای می گردند، ماه رجب برای آنهاست، اهتمام بزرگان نسبت به ماه رجب حتّى از ماه رمضان هم بيشتر بود و عبارت ايشان اين بود که ماه رجب و ماه های حرام ، ماه هایی هستند که سالکین نسبت به این ماهها باید واکنش و حساسیت بیشتری نشان بدهند، مسأله یک مسألۀ اعتباری و توهّمی نیست، بلکه یک مسألۀ واقعی است، مشخص است وقتی که ماه رجب می آید حال و هوا با ماه جمادی فرق دارد، چطوری که شما ماه رمضان را می فهمید و متوجه می شوید! حال و هوا در ماه رمضان تفاوت می کند، چطور وقتی محرّم می آید متوجه می شوید حال و هوا عوض شده است، آن اثر معنوی این حادثه، چطور فضا را تغییر می دهد و محزون می کند و فضا را فضای دیگری می کند.
بطور کل همان طوری كه اسماء و صفات الهی متفاوت است و هر اسم يك اثر خاصّی دارد و هر صفت يك اثر خاصی دارد اين نزول اسماء و صفات الهی بر اين عالم و در نفس، هر كدام اينها يك جنبه از جنبههای تربيتی و تكاملی انسان را به وجود میآورد فلهذا ما مشاهده میكنيم در قضايای مختلف اثرات مختلفی برای انسان پيدا میشود در حوادثی كه برای انسان پيش میآيد يك اثرات خاصّی دارد، نماز برای انسان يك اثری دارد كه آن اثر را روزه ندارد! روزه يك اثری برای انسان دارد كه آن اثر را نماز ندارد! هر كدام از اينها يك اثر خاصّ به خودش را دارد حج برای انسان يك اثری دارد كه آن اثر را روزه ندارد اگر شما به جای حج روزه بگيريد فايده ندارد! هيچ فايده ای ندارد! چرا؟ چون جهات وجودی نفس متفاوت و متكاثر است و اين عبادات برای تكميل و ترميم و تدبير يك جنبه از جهات مختلفۀ نفس وضع شده و مشروع شده است. همين طور ايّام و اوقات هم اثرات خاصّ به خودشان را دارند.
تأثیرات ماه رجب برنفس سالک تأثیرات بنیادی و عمیق است
در ماه رجب، عرض شد كه گرچه رحمت پروردگار شامل همۀ افراد است امّا يك خصوصيّت خاصّ نسبت به اولياء خودش و افرادى كه از نقطه نظر سلوكى مراتبى را طى كرده اند دارد و حالات و جَذَبات توحيدى در ماه رجب بيشتر از دیگر ایّام است يعنى آن جنبۀ حالات توجّه انسان و آن روحانيّت، انبساط، حالت لطافت، حالت سبُكى، در ماه رجب مسأله به نوع دیگری وجود دارد؛ حالات، حالات سنگين سلوكى است، حالات سنگين آن جذبات توحيدى است و واردات و بارقات و تأثيراتى كه در ماه رجب بر نفس وارد مى شود آن تأثيرات، تأثيرات عميق تری است، تأثيرات زير بنايى تری است نسبت به آنچه كه در ساير ايّام الله (كه شعبان و رمضان و يا فرض بكنيد كه در ذى القعده به خصوص دهۀ اوّل ذى الحجّه كه بسيار آن جَلوات و جَذبات خاصّى دارد در آن عُشر اوّل ذی الحجّه) وجود دارد و خود ايشان هم در ماه رجب يك تغييراتى داشتند التفات كرديد ماه رجب يك جنبۀ خاصّی كه دارد اين است كه يك نوع اثر عمقی روی آن خصوصيّات نفس و روی كيفيّت ارتباط انسان با آن حقيقت توحيد دارد منظورم از آن اثر عمقی اين است كه در بعضی از اوقات انسان احساس خوشی، احساس راحتی، احساس انبساط و روحانيّت میكند، نماز میخواند يك احساس روحانيّتی برايش پيدا میشود، روزه میگيرد يك احساس روحانيّتی برايش پيدا می شود دلش میخواهد ادامه بدهد، اين حالت حالتی است كه ما احساس روحانيّت و نورانيّت در خود میكنيم ولی بعضی از اين عبادات و بعضی از كارها يك اثرات عمقی دارند يعنی ممكن است برای انسان آن حالت روحانيّت ظاهری نباشد ولی در باطن يك جوری قضيّه را عوض میكند كه نفس را زير و رو میكند ، برنامۀ ماه رجب اين طوری است يعنی خصوصيّات نفس را و كيفيّت ارتباط انسان با پروردگار را در عمق تغيير میدهد.
ماه رجب ماه خداست! در ماه خدا غير خدا را نبايد داخل كرد
حضرت علامه طهرانی به طور كلّى در زندگيشان، در اعمال شخصى خودشان، توصيه به مراقبت بيشترى مى كردند و به رفقا و دوستان مى فرمودند: ماه رجب ماه الهى است، در ماه خدا غير خدا را نبايد انسان داخل كند.
توصیۀ بزرگان راجع به شدّت مراقبات و کیفیت صحبت کردن در این ماه شریف
رفقا از رعایت آداب وخصوصیات ماه رجب غفلت نكنند كه این مأدبه، مأدبۀ الهی است و سفرهای كه خداوند متعال برای بندگان خاص خودش در این ماه قرار داده است و در سایر ماهها نیست، تأثیرهایی كه به واسطۀ فیوضات الهی در این ماه می آید، با ماههای دیگر تفاوت دارد و انگار یك جنبۀ توحیدی و تجلیات قوی تری در این ماه وجود دارد، كه برای قطع تعلّقات در این ماه تأثیر بسیار زیادی دارد، بزرگان دستور میدادند که برای ورود به این أشهُر مبارکه (ماه رجب و شعبان و رمضان) از قبل خودتان را آماده کنید! نه اینکه از شب اوّل رجب بگوئید که: خوب ماه رجب آمد حالا بساطمان را آماده کنیم! نه! از مدّتی قبل خودتان را آماده کنید تا قلبتان برای وفود در این ماه آماده باشد! آماده کردن خود یعنی چه؟
صحبت کردن مهمترین آفت سلوک در نزد بزرگان است
آمادگی يعنی : مراقبت ، مراقبت بيشتر و عنايت بيشتر و رعايت بيشتر نسبت به آنچه كه به نظر انسان مي رسد كه او مقرّب است، هر كسی، هر چیزی را که به نظرش می رسد، در همان محدودۀ ظرفيّت خودش انجام بدهد! یعنی صحبت با افراد را کمتر کنیم! از حرفهای بیخود و بیمعنا پرهیز کنیم! در دفتر کارمان هستیم، یکی میخواهد بیاید با ما بنشیند حرف بزند به او بگوئیم: آقا برو با دیگری حرف بزن! (حرفهای بیأساس، نه حرفهای ضروری که مربوط با کار هست، بلکه مسائل بیارزش مثل اینکه فلان چیز گران و فلان چیز ارزان شد یا فلان جا زلزله آمد و از این حرفهائی که همه میزنند) یا در جائی هستیم و میبینیم افراد دارند صحبت میکنند گوش به آن صحبتها نسپاریم، دل به آن حرفها نسپاریم همین که دل میسپاریم آنها میآیند و در دل اثر میکنند! همانطور که تیر میآید و آن زهر خودش را وارد میکند! ولی اگر نه، به هنگام صحبت دیگران فقط یک چیزی از گوشش بگذرد و به آن توجّه نکند این اثر ندارد! باید دائم به ذکر مشغول باشیم ولو اینکه به زبان نیاوریم! مراقبه را بیشتر كنیم، در حد ضرورت مسائل را مطرح كنید، از توجه به مسائل زائد كه چندان نفعی به حال ما ندارد، اخبار اینطرف و آنطرف چه می شود؟ بالا چه می شود؟ دیدنها، مسائل، ظواهر، آداب، رفت و آمدهای بیجا، ارتباطهای بیجا كه فقط غیر از اتلاف وقت و تشویش اذهان و اضطراب خاطر ثمرهای ندارد، انسان باید پرهیز كند. حال كه مسئله به دست ما نیست و ما كه كاری نمی توانیم انجام بدهیم. و ما كه نمیتوانیم تأثیری بگذاریم، اقلاً به خودمان بپردازیم، غیر از اینكه ذهنمان فكرمان با این مسائل به تشویش بیافتد و به اضطراب بیافتد و برای ورود و نفوذ جلوههای الهی قلب آرام و ضمیر مطمئن لازم است شما یك مسئله ریاضی را می توانی با فكرناراحت حل كنی؟ یا معادله را می توانی با یك فكر مشوّش بخواهی حل بكنی؟ میشود؟ نمیشود در فیوضات الهی هم شرطش قلب آرام و نفسی صاف است، قلبی كه در اضطراب است فیض الهی بر آن نمی آید كه نمی آید، می آید رد می شود به یكی دیگر می خورد.
قلبی كه در افكار غیر صحیح و غیر واقعی دارد دور می زند، آن فیض می آید و رد میشود، نمیایستد، گیرنده وجود ندارد، فرستنده هست، گیرنده نیست، نمی گیرد، پس باید شرایطش را آماده كرد، موانع را از سر راه برداشت تا اینكه انسان بتواند فیض بیشتری ببرد، هر چه در اين ماه حالت سكوت و حالت سكون و آرامش بيشتر باشد واردات بيشتر خواهد شد و بالعکس، ملائكه در جايى كه تشويش و اضطراب است نمى آيند، ملائكه در جاى سكون و آرامش مى آيند، ملائكه در جايى كه دائماً محلّ جَوَلان فكر و تخيّلات و خيالات است نمی آیند. سكوت يك وِزانى را در انسان به وجود مى آورد كه با حرف، يك همچنين وزان و يك همچنين متانتى و يك همچنين پُرى كه لازمه اين قضيّه اين است كه افاضات الهى بر قلب انسان بيايد، با صحبت يك همچين چيزى نمى آيد. افرادى كه زياد صحبت مى كنند، قلب آنها مشوّش است، اضطراب دارد. ديديد بعضى ها فرض كنيد كه ما مثلًا ديديم، مرحوم علّامه طباطبايى يا مثلًا بزرگانى را ديديم يا مثلًا مرحوم آقاى حدّاد، در مجلس كه مى نشستند، تا از ايشان سؤال نمى كرديم حرف نمی زدند؛ يا علّامه طباطبائى، يك ساعت مى نشستيم، همينطور به انسان نگاه مى كرد. ولى بعضى ها مى گويند: آقا! يعنى چه؟ انسان بنشينند هِى همينطورى نگاه بكند، ساكت، يك حرفى بزنيم، يك چيزى، آقا! هوا گرم است، خيابان شلوغ است، جنسها گران شده، يك حرفى بالأخره بزنيم، این روش يعنى چه؟
اينها اضطراب دارند، در نفسشان اضطراب دارند، اين اضطراب نمى گذارد كه آرام باشند. ارتباط انسان با اينگونه افراد براى انسان مضرّ است. انسان با افرادى بايد ارتباط داشته باشد كه اين حالت در آنها كمتر است، حالت سكون و آرامش در آنها بيشتر است و در اين زمينه روايات زياد است كه ملائكه در سكون اند، شياطين در اضطرابند.
نباید به دنبال آن بود که زید فلان حرف را زد، عمر فلان مطلب را گفت ، چرا فلانی نسبت به من اين فكر را كرد؟ اينها به درد ماه رجب نمى خورد. اگر شخصى با اين تصوّرات و تخيّلات داخل در ماه رجب بشود نصيبى نخواهد داشت. تا آنجایی که به نظرم می رسد مرحوم آقا در قضیۀ سکوت خیلی تأکید داشتند ، حتی مطالب مفید ، در مورد مطالب غیر مفید که جای صحبت نیست و اما مطالبی که مطالب مفیدی هم هست مطالب خوبی هست من حیث المجموع ، باز هم انسان در این سه ماه مراقبت بیشتر داشته باشد و سکوت را باید رعایت کند ، مگر در موارد ضرورت که آن یک مطلب دیگری است، و حتی ایشان می فرمودند که بسیاری از شاگردان اساتید و بزرگان در این سه ماه در حالت خلوت خودشان و در آن حالت توجه به خود در دهان خود ریگ می گذاشتند که تا اگر یک جایی صحبتی پیش می آمد و نفس تمایل به عرض اندام و اظهار مطلب پیدا می کرد، پیدا می شود دیگر در مجالس گاهی یک نفر یک حرفی می زند و می بینیم خلاف است و نفس تحریک می شود و باید حرف بزند ، نه آقا بنشین سر جایت و گوش بده ، نیازی نیست، عرض کردم دیگران حقّ مطلب را ادا می کنند و نیازی نیست که انسان بیاید و از خود مایه بگذارد الحمد لله من به الکفایه موجود هست اگر وجوب، وجوب کفایی باشد بعضی ها در مقام ادای تکلیف هستند، این بعضی ها این کار را انجام می دهند و نیازی نیست که ما این کار را بکنیم! ولی این مطلب را دائماً انسان باید در مراقبۀ خودش قرار بدهد و نتیجه اش را خواهد دید ، مسأله سکوت بسیار مهم است، و چه بسا انسان بسیاری از عبادتهای خودش را و توجهات خودش را و آن آثار را به واسطۀ یک کلام از دست می دهد ، و انگار نه انگار که کاری انجام داده و زحمتی کشیده و مراقبه ای انجام داده ، مخصوصا در مشاجرات در داخل منزل، که این خیلی مسألۀ مهمی است که انسان باید از اینگونه مسائل خود را به دور نگه دارد و بی دلیل در هر چیزی داخل نشود و اظهار سلیقه نکند و مقداری اختیار را در امور به دیگران واگذار کند در حدّی که مورد اختیار آنهاست نه اینکه بخواهد از حد و مرز تعدی شود ، بگذارد در این مسأله مقداری کنار باشد نسبت به شریک و همسایه ، بیرون در رفت و آمد و حرکت و به عنوان مثال در ماشین نشسته است ، یک کسی خلافی می کند لازم نیست انسان جوابش را بدهد اگر انسان بخواهد در کوچه و خیابان جواب همه را بدهد که دیگر شیرازۀ همه چیز از هم گسسته می شود ، ما نباید به اعمال و رفتار دیگران نگاه کنیم ، ما باید به وظیفۀ خود نگاه کنیم ، اگر بخواهیم به دیگران نگاه کنیم کلاه ما پس معرکه است و هیچ نتیجه ای نمی بریم و هیچ گاه دیگران را مثل خودمان نخواهیم کرد ، این فایده ای ندارد ما باید به خود نگاه کنیم که در قبال کارهای مختلف دیگران چه عکس العملی نشان بدهیم ، حرف بزنیم یا نه؟ ساکت باشیم و بگذریم و کار عوام را به عوام واگذار کنیم و کار جاهل را به جاهل واگذار کنیم و بالاخره یک فرقی باید باشد بالاخره باید یک امتیازی باشد نمی شود که مسأله به این کیفیت باشد که در منظر است. باید دانست که صحبت کردن یکی از مهمترین آفاتی است که این مهمانهای پروردگار را از دل ما بیرون میکند! خیلی عجیب است: آنقدر که بزرگان راجع به این مسأله تذکّر دادند دربارۀ سائر مسائل سفارش نکردهاند.
قلب انسان یا جای رحمان است و یا جای شیطان
این مهمان که میرود باید مهمان دیگر بیاید چرا که خانه خالی نمیشود زیرا قلب خالی نمیشود یا جای رحمان است یا جای شیطان! آن مهمانها میروند بیرون مهمانهای دیگر میآیند! این وسط ما حالت خلاَء نداریم و شقّ ثالثی نیست! باید در خود بنگریم و ببینیم در قلب خود چه مهمانهائی را داریم.
چگونه ضرر صحبت بیهوده را دریابیم
شما یک نماز بخوانید و بعد از نماز در همان سجّادهتان بنشینید و به سکوت بگذرانید و به حال خود باشید در اینحال ناگهان کسی بر شما وارد بشود و شروع کنید با او به حرف زدن، وقتی که رفت حال خودتان را با حال قبل مقایسه کنید خواهید دید که چقدر فرق کرده است! زیرا این حرف زدن تمام آن حالات آرامش و سکونت را میگیرد و با خود میبرد! و لذا از الآن باید متوجّه این مسأله بود.
وظایف سالک در شب و روز و پرهیز از بعضی موارد
برای این منظور بهتر است انسان اوقات خود را هم تنظیم کند، شب بهتر است زود بخوابد، غذای او غذای مناسبی باشد از این مسائلی که سایر افراد به آن مبتلا هستند باید پرهیز کند، اخبار و مسائل بیارزش، تصاویر، دیدن این فیلمها و مسائلی که غیر از اتلاف وقت و ورود شیاطین در حوزۀ منزل و وجود انسان هیچ اثر دیگری ندارد همۀ اینها را کنار بگذارد؛ قبل از خواب بهتر است از کلمات بزرگان و مطالب آنها چند صفحهای مطالعه نموده به آنچه را که گفته شده است عمل کند؛ شب با وضو بخوابد و صبح زود برخیزد تا برای نماز آمادگی داشته باشد.
وظیفۀ سالک در خارج از منزل در ایام این ماه
وقتی که از منزل خارج میشود فقط به این نیّت باشد که میرود تا یک تکلیفی را انجام دهد و برگردد! خود را آغشته با مسائلی که در دور و بر است نکند و از مطالب آنها پرهیز کند، اینها است که باعث میشود حالت آمادگی و تهیّؤ برای انسان پیدا بشود!
قدردانی از مواهب الهی موجب توفیق بدست آوردن مرتبۀ بعد میشود
علی کلّ حالٍ، این را ما باید بدانیم: هر مرتبهای از تقوی را که خداوند نصیب ما کرد، اگر قدر دانستیم و از آن محافظت کردیم و اگر بر طبق دستور عمل کردیم، توفیق برای مرتبۀ بعد پیدا میشود، و اگر عمل نکردیم آن مطلب بعدی از دست خواهد رفت!
کیفیت معاشرت در ماه رجب
مرحوم علامه طهرانی دستور مى دادند سالک باید ارتباطش را با افراد به حداقل مراوده و معاشرت برساند، با هر كسى صحبت نكند، نفوسى كه گناه كار هستند در ارتباط با انسان اثر مى گذارند، هر كدام يك اثرى مى گذارند خواهى نخواهى. رفتن هر جا و ديدن هر كس اين براى انسان صحيح نيست. از طرفی بيشتر كردن مجالست با دوستانی كه ارتباط با آن دوستان انسان را از مادّه و مادّيات بيرون بياورد. رفت و آمد با برادران روحانى اخِلّاء روحانى و برادران ايمانى خيلى مؤكَّد است و تأثير بسزايى در انبساط و رفع قبض دارد. بسیار مهم است که انسان با چه کسانی معاشرت داشته باشد و صحبت کند و با چه کسانی برخورد کند چه بسا ممکن است که یک صحبت و یک برخورد حال انسان را متغیّر کند و این مسأله برای خود من بسیار اتفاق افتاده یک مرتبه من در یک حال و هوایی بودم و مدتی این مسأله ادامه داشت یک شب از جایی می گذشتم و یک نفر از افرادی که فرد مخالفی بود و این وسط راه به ما سلامی کرد و ما علیکی گفتیم و یک حال و احوال پرسی و همین و خداحافظ شما ، آن حال و هوای ما رفت که رفت و تا یکی دو هفته هم به این کیفیت ادامه داشت و دیگر آنقدر التماس کردیم که خدایا غلط کردیم ، بالاخره مسأله صورت دیگری پیدا کرد ، ببینید یک صحبت کردن ده ثانیه ای چه تأثیری دارد آن وقت ما با هر کسی رفت و آمد می کنیم و صحبت می کنیم و دل می دهیم و قلوه می گیریم در ارتباطات و حرفها ، اینها تأثیری ندارد؟ لذا بزرگان در این معاشرت خیلی دقت کردند و چقدر این معاشرت در انسان اثر دارد ، انسان کاملا می تواند عکس العمل آن نفوس را در خود حس کند ، با اولیای خدا اگر انسان بنشیند یک جور است و با غیر اولیای خدا یک قسم است ، این همان اثری است که این دارد احساس می کند ، همان اثر نفس همان اثر صفای روح ، همان اثر خلوص ضمیر خواهی نخواهی منتقل می شود ، و این را عوض می کند و تغییر می دهد ، مقابل این مسأله هم وجود دارد ، اگر انسان با افرادی که اینها دارای اعوجاجات و انحراف هستند و فساد باطل هستند و کدورت و ظلمت ضمیر هستند ، با آنها بنشیند کم کم بدون اینکه خود متوجه شود تغییر پیدا می کند ، یک دفعه می بیند عجب من سابق چه حالی داشتم و الان چه حالی دارم ، راجع به محیط چقدر ایشان تذکر می دادند که انسان در آن محیطی که هست باید مستعد باشد نه فاسد ، اینهمه ایشان میگفتند رفتن به کشورهای کفر برای انسان ضرر دارد و سکونت در آنها حرام است برای چیست؟چون در آنجا روح نیست و روح در آنجا وجود ندارد ، الان می گویند چه اشکالی دارد در آنجا نماز هم می خوانیم ، آنجا نماز نیست! عروسک است! ربات است ، ربات کوکش کنید راهش بیندازیم او هم شروع می کند دستهایش را بالا و پایین می آورد ، این نمازی که در ولایت امام زمان است خیلی فرق می کند با آن نمازی که در آنجاست با آن نمازی که در مکه و در عتبات است خیلی فرق می کند ، چرا؟ چون در اینجا نور ولایت است و آنجا کدورت است ، در آنجا توجه نیست این حالت می آید انسان را منگ می کند ، انسان نمی فهمد، می گوید خب نماز هم می خوانیم و طوری نشده و روزه هم می گیریم و قرآن هم می خوانیم ، بسیار محیط در این مسأله تأثیر دارد.
جلوگیری از مسائلی که نفس را از پیشرفت باز می دارد
باید از ورود افكار و تخيّلات به ذهن خودداری كرد .خوب انسان مي نشيند ، تخيّلات مي آيد، افكار مي آيد از اين طرف ، از آن طرف ، انسان جلويش را بگيرد و نگذارد بيايد . موانع براي حركت را از سر راه برداشتن ، ممكن است چيزهايي باشد در منزل يا در خارج، انسان با آنها برخورد كند، آنها توليد فكر ، توليد خيال كنند براي انسان ، ذهن انسان را از خدا دور کند، آن موانع را انسان بردارد اصلاً ديگر در جلوي چشمش نبيند. اشتغال به كارهايي كه انسان را از آن توجّه به پروردگار و توجّه به خود، يعني فرو رفتن در خود، باز مي دارد و پراكنده مي كند و قوّه مخيّله انسان را قويتر می كند و تخيّل را در انسان بيشتر می كند را باید ترک نمود.
سالک باید در ماه رجب تصور کند که تازه متولد شده است
پس شرط اوّلى را كه مرحوم آقا ذكر مى فرمودند اين است كه انسان قلب خود را از هر چه كه تا به حال با او بوده پاك كند و اگر این کار را انجام ندهد هر چه ذكر بگويد فايده ای ندارد، هر چه توجّه كند فايده ندارد، چرا؟ چون اين توجّه و ذكر توجّه صوری است، توجّه عُمقى نيست، عُمق خراب است، در او تشويش است، عُمق در او هوا و هوس است، در او تكثّرات است، در او توغّل در كثرات است، فايده ندارد، فقط از يك صورت ظهور پيدا مى كند و به همان صورت هم ختم مى شود. پس بنابراين اوّلين كارى كه سالك بايد انجام بدهد اين است كه تصوّر كند در ماه رجب تازه متولّد شده است. بچّه اى كه تازه از مادر متولّد مى شود، آیا دشمن دارد؟ هنوز در اين دنيا كارى نكرده! دشمنی ندارد! آيا بچّه اى كه از مادر متولّد مى شود كسى راجع به او حرفی می زند؟ كسى غيبتش را می کند؟ تازه متولّد شده و نه دوستى پيدا كرده، نه دشمنى پيدا كرده، نه كسى را زده، نه به كسى بى احترامى كرده، نه شخصى نسبت به او بى احترامى كرده، هيچى! هيچ گونه ارتباطى نداشته ! انسان بايد تصوّر كند كه در ماه رجب متولّد شده و همچون بچّه كه در قلب و در نفس او هيچ چيزى وجود ندارد. (بچّه هيچ چیز نمى فهمد فقط گرسنه اش بشود صدايش در بيايد براى شير خوردن همين، و الّا هيچ چیز نمى فهمد حتّى مادرش را هم نمى فهمد ديگر. البتّه يك احساس خاصّى دارد امّا .... ديگر نه كينه اى در بچّه است، نه بُغضى در بچّه هست، نه حَسدى ، نه حسابى هيچ چىز در او نيست! )
اعمالی که به سیر سالک در مسیر حق سرعت می بخشند
1_عیادت مرضی،رفتن به قبرستان
سر زدن به مرضي و عيادت كردن از آنان و همچنین زیارت اهل قبور البتّه نه اينكه هر روز انسان برود، هفتهاي يكبار به قبرستان رفتن و طلب مغفرت براي آنها كردن، آن هم نه ظهر و شب، بين الطلوعين ، پنجشنبه بين الطلوعين انسان برود در قبرستان ، الان که دیگر قبرستانها پارك شده و باغ شده و باغ لاله و گل و سنبل شده، اين قبرستانها نه تنها انسان را از كثرت بيرون نمي آورد بلكه انسان را متوجّه كثرات و متوجّه دنيا مي كند ، قبرستاني پيدا كنيد مثل همين قبرستان حاج شيخ در قم، اين قبرستان، قبرستان است . قبرستان وادي السّلام . بايد انسان در قبرستاني برود كه نگاه به اين قبرستان او را تكان بدهد ، بلرزاند، او را متوجّه كند فردا نوبت توست ، امروز براي اين و فردا می آيند سر جنازه تو را می گيرند، شوخی هم قضيّه ندارد درست شد؟ برويم بنشينيم ساعتي ، نيم ساعتي بنشينيم، همانطوری كه خود مرحوم آقا فرمودند در كتابشان يك فاتحه بخوانيم بدون اينكه قرآن و چيزي، يك نيم ساعتی ، يك ساعتی به سكوت بگذرانيم ، اين سكوت از قرآن خواندن اثرش در نفس بيشتر است. بعد حالا يك سورۀ تباركی ، يك سورۀ يس، يك چيزی بخوانند اشكالی ندارد، انسان براي اهداء ثواب براي آنها بكند. مهم اين است كه در خود انسان اين مسئله اثر مثبت داشته باشد. عيادت مرضي كردن و صله رحم كردن ، انسان به رحمش سر بزند، ببيند گرفتاري دارد، برطرف كند. به زيارتش برود، عيادت مرضى، رسيدگى به امور بيماران اين به حال انسان سرعت مى بخشد ؛ صله رحم سرعت مى بخشد؛
2_اصلاح ذات البين
اگر كدورتي بين او و بين كس ديگر است، درصدد برطرف كردنش بر بيايد ، اگر مسئلهاي هست خود او اقدام كند، اينها را مي گويند چي ؟ تهيّؤ! اگر بين دو نفر نقارى است انسان آن نقار را برطرف كند اين اثر بسيار عجيبى دارد، بسيار اثر عجيبى دارد. ايشان بارها مى فرمودند: اگر شخصى اصلاح ذات البين را بكند، ممكن است بعضى از درهائى كه به روى او بسته شده به واسطۀ اين عمل باز بشود، اصلاح ذات البين خيلى اثر عجيبى دارد. اصلاح ذات البين يعنى انسان شيطان را از بين دو نفر بيرون كند و جايش خدا را بياورد ، اين معنا معناى اصلاح ذات البين است. ايشان روى اين مسأله خيلى تأكيد داشتند.
در ادعيۀ ماه رجب كه در پيش است مگر نمي خوانيم : « خدايا مرا از جمله افرادي قرار بده كه بسوي تو از هم سبقت مي گيرند». مرحوم آقا ماه رجب كه می آمد برای رفقايشان و تلامذه شان صحبت مي كردند، غالباً من يادم است كه اين جمله را هميشه مي گفتند: كه وقتي قرار است ما سبقت بگيريم در يك امری و مردم سبقت بگيرند، ما در راه خدا بر يكديگر سبقت بگيريم ، سبقت در راه خدا با سبقت در بازار فرق می كند ، با سبقت در تجارت فرق می كند ، با سبقت در گرفتن متقاضی و مراجعه كننده از اين و آن و داد و ستدهای پنهانی و ايادی مرموز فرق می كند ، سبقت در راه خدا به عبارت بزرگان سبقت است در آن اموری كه انسان را از خوديّت بيرون می آورد و به او می پيوندد، اين مسئله چه در بازار می خواهد اتّفاق بيافتد ، چه در منزل می خواهد اتّفاق بيافتد يا در هر جای ديگر، « وَالَّذينَهُمْ بِالْبِدارِ اِلَيْكَ يُسارعُونْ» امام می فرمايند: خدايا مرا ملحق كن به آن كسانی كه در سبقت بسوی تو از هم پيشی می گيرند، نه اينكه بيشتر نماز می خواند، نه اينكه بيشتر دعا می كند، اينها همه بجای خود محفوظ ، نه اينكه در شب بر می خيزد و به تهجّد می پردازد، اينها درست . آنچه كه منظور امام عليهالسلام است، اين است كه در آن اموری كه بتواند مرا از نفس و خودم بيرون بياورد مرا موفق كن، در آن اموری كه بتواند مرا از خود برهاند و به تو بپيوندد مرا موفق كن ، اين معنا معنای سبقت است . در يك روايت داريم كه يك مسئلهای پيش آمده بود بين امام حسن مجتبی عليهالسلام و حضرت سيدالشهداء در زمان خلافت اميرالمؤمنين عليهالسلام ظاهراً بوده ، گرچه يك احتمالی هم داشت كه در زمان خود امامت و خلافت امام حسن عليهالسلام باشد، يك مسئلهای پيش آمده بود، باصطلاح يك مسئلۀ ظاهراً داخلی بوده ، يك قضيّۀ داخلی بوده شايد بين اينها هم حتی نبوده ، ديدند امام حسين عليهالسلام صبح لباس پوشيده دارد می رود. يكی از رفقای حضرت پرسیدند کجا می روید؟ حضرت فرمودند دارم می روم منزل برادرم! دارم می روم آنجا كه اين مسئلهای را كه بوجود آمد من پيش قدم بشوم برای از بين بردنش، التفات كرديد ؟ من زودتر بروم و اين را از بين ببرم و من جزء افرادي باشم به تعبير حضرت سجّاد عليه السلام:« وَأَلْحِقْنِي بِالَّذينَهُم بِالْبِدارِ إلَيْكَ يُسارِعُون» آدم رند اين است ديگر! اين را مي گويند مسابقه، نه زياد نماز خواندن ، نه قرآن زياد خواندن . سباق ، يعنی عملی انجام بدهی كه با آن عمل از خوديّت و نفس بيرون بيايی و در راه رضای او وقتی قرار بر اين است كه يك عملی انجام بگيرد شما زودتر انجام بده ، شما پيشقدم باش و چه بسا اين پيشقدم شدن مشكلتر است ، مگر ما در بين خودمان نداريم؟ وقتی بين دو نفر يك مطلبی پيش می آيد می گوئيم او بيايد عذر خواهي كند، چرا من بروم ؟ دیگری هم مي گويد، او بيايد عذر خواهی كند چرا من بروم؟ اين مي گويد من ، آن مي گويد من! اين گونه مشکلات همه جا هست، حالا ما الآن مي خنديم، نه آقا جان در همۀ ما اين قضيّه موجود است. خيلی بی تعارف، هم در بنده و هم در سركار، همه مان ! بله بايد در راه باشيم ، بايد تقلّا كنيم ، بايد زحمت بكشيم ، بايد مجاهده كنيم ، رو در بايستی ندارد ديگر، خودمانی و رفيقانه حرف می زنيم ديگر، اينجا ديگر بنا نيست كه ما مطلبي را بپوشانيم و مخفي كنيم و خيال می كنم كه رفقا هم به اين مسئله رضايت بدهند. اين مسئله ، مسئله نفس است .
3_مطالعۀ احوال بزرگان
مطالعۀ احوال بزرگان را كردن ، مطالعه احوال بزرگان ، اشعار بزرگان و اولياء را گاهي زمزمه كردن و توجّه كردن به آن معاني . هر روز انسان مثلاً چند خط شعر فرض بكنيد كه از شعر خواجۀ شيراز، مطالعه كند و مفاد او را در حدود وسع خودش و درحدود ظرفيّت خودش مطالعه كند. يا اشعار مولانا رحمةاللـه عليهما، يا اشعار اولياء ديگر ، بزرگان ديگر . خواندن اين اشعار انسان را از اين عالم تكثّرات خارج مي كند و انسان اين مطلب را خودش مي فهمد، يعني خودش متوجّه مي شود كه چطور با وارد شدن در مطالعۀ احوال بزرگان و مطالعۀ اين اشعار اين حالت براي انسان پيدا می شود .
اعمال شب جمعه اوّل ماه رجب ( لیلة الرغائب)
در روايت داريم كه اگر كه شخصى ماه رجب بر او داخل بشود و پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه بگيرد؛ پنجشنبه اى كه شب جمعه آن، اوّلين شب جمعه ماه رجب است و در شب جمعه، بين نماز مغرب و عشاء، دوازده ركعت نماز دارد؛ شش تا دو ركعت، مثل نماز صبح در هر ركعتى بعد از سوره حمد، سه مرتبه سوره إنا أنزلناه و دوازده مرتبه سوره (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) و بعد از تمام شدن اين دوازده ركعت (تفصيلش را در همين مفاتيح نوشته، رفقا مى توانند نگاه كنند) هفتاد مرتبه: أللهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمّدٍ النَّبّىِ الامّىِّ وَ عَلى آلِه، بعد سر به سجده مى گذارند، هفتاد مرتبه: سُبوحٌ قُدوّس رَبُّ المَلائكة وَ الرّوح، دوباره سر بر مى دارد، هفتاد مرتبه: رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَز عَمّا تَعلَم إنَّكَ أنْتَ العَلىُّ الأعَظَم، دوباره سر به سجده مى گذارد و هفتاد مرتبه: سُبوحٌ قُدّوس رَبُّ المَلائِكَة وَ الرّوح و داريم كه خداوند تمام گناهان او را مى آمرزد و هر حاجتى را كه بخواهد، خداوند به او عطا مى كند.
اوّلين شب جمعه ماه رجب را ليلة الرَّغائب مى گويند. رغائب جمع رغيبه به معناى آن پاداشهاى بسيار ارجمند و ثمين و گرانسنگ است. شبى است كه بسيار مهّم است و همۀ اساتيد تأكيد داشتند بر اين كه شاگردانشان اعمال شب ليلة الرغائب را بجا بياورند.
زمان انجام این اعمال بين نماز مغرب و عشاء است (در مفاتيح هم هست) مرحوم علامۀ طهرانی در آن وقتى هم كه در تهران بودند رفقاى ما به خاطر دارند كه بين نماز مغرب و عشاء آن اعمال «ليلة الرَّغائِب» را ايشان انجام مى دادند و حتماً توصيّه مى كردند كه رفقايشان اين را انجام بدهند و بسيار اين اعمال، اعمال مهمّى است البتّه يك اختلافى هست در اين كه چون پيغمبر اكرم فرمودند كه: كسى كه ماه رجب بر او وارد بشود در حالى كه او پنج شنبه را روزه گرفته باشد و اين اعمال را در شب جمعه بخواند كذا و كذا مسائلى كه هست. سابق، من اين طورى كه به ذهنم مى آيد يك وقتى نظر مرحوم آقا (خيلى وقت پيش البتّه در دوران طفوليّت ما بود) اين بود كه اگر شب اوّل ماه رجب مصادف شد با شب جمعه مى بايست شب جمعۀ دوّم را شب ليلةالرّغائب انسان قرار بدهد به جهت اين كه از روايات اين طور برمى آيد كه پنج شنبۀ خود همان ماه را روزه بگيرد. پس بنابراين پنج شنبه همانطورى كه امسال ظاهراً اگر ماه ديده بشود پنج شنبه آخر جمادى قرار مى گيرد و بايد پنج شنبه دوّم باشد و خودشان يك وقتى، خيلى وقت پيش البتّه اين قضايا مال سى سال پيش است كه يا حدود بيست و پنج، شش سال پيش يادم است كه همان شب جمعه دوّم را ايشان شب ليلةالرَّغائب قرار مى دادند ولى بعدها من ديدم ايشان تغيير نظر دادند و همان شب اوّل را در صورت مصادف با شب اوّل رجب اوّلين جمعه را ليلة الرَّغائب مى فرمودند و آنچه را كه خود من هم استنباط مى كنم از خصوصيّات روايات اين است كه روايت در مقام أغلبيّت و غلبه اكثريّت آمده يعنى وقتى كه مى فرمايد كه كسى كه ماه رجب بر او داخل بشود و پنجشنبه اول را روزه بگيرد، اين در مقام اكثريّت است، چون اكثر سنوات اوّل ماه رجب، شب جمعه نيست، حالا بر حسب اتّفاق در بين اين همه احتمالات امسال شب اوّل جمعه درآمده امّا فرض كنيد كه ممكن است بيست سال اول ماه شب يكشنبه و دوشنبه بشود چون بالآخره شش شب از هفته هم وجود دارد، خيلى به حسب نُدرت اتّفاق مى افتد. لهذا پيغمبر از اين نقطه نظر غلبه اكثريّت را داده اند و فرمودند كه پنجشنبه را روزه بگيريد و الّا روزه گرفتن خود پنج شنبه در ماه جمادى همان اثر را دارد!
على اىّ حال توصيۀ من به دوستان و به رفقا اين است كه اگر ممكن است هر دو شب جمعه اين عمل انجام بشود يعنى هم شب جمعه اى كه شب اوّل ماه رجب هست اين عمل انجام بشود، چطور كه بعضى از بزرگان هم بر اين مسأله تأكيد دارند و مى فرمايند كه: انسان این اعمال را در هر دو شب انجام بدهد، كلّ عملش هم نيم ساعت بيشتر طول نمى كشد. انشاءالله رفقا و دوستان فراموش نمى كنند كه حتماً اين اعمال را انجام بدهند.
تأکید بزرگان بر روزه ماه رجب و در صورت عدم توانایی ملتزم بودن به ذکر سبحان الاله الجلیل.
روزه در ماه رجب به اندازه اى تأكيد شده كه شايد مضمون بعضى از روايات به نظر انسان اغراق آميز بيايد، در روزۀ ماه رجب؛ خيلى عجيب، امام صادق عليه السّلام مى فرمايد- روايتش در همين مفاتيح هم هست- به سالم مى فرمايد كه: از ماه رجب را چقدر روزه گرفتى؟- اواخر ماه رجب بود- گفت: هنوز روزه نگرفتم. حضرت فرمودند: آن قدر ثواب از تو فوت شده است كه غير از خدا كسى نمى داند. يعنى چه؟ ثواب چه چیز؟ ثواب يعنى در ارتباط تو با پروردگار آن قدر مواهب الهى از تو فوت شده و بركات از تو فوت شده كه ثوابش را كسى غير از او نمى داند روزه در ماه رجب بسیار مستحب است مرحوم علّامۀ طهرانی رضوان الله تعالی علیه می فرمودند : برای ورود در ماه رجب خوب است كه انسان به هر مقداری كه می تواند روزه بگيرد، البته اين قضيّه مربوط به ماه شعبان هم هست، منتهی در ماه رجب اهمیِّت بيشتری دارد، برای افرادی كه میتوانند هر روز را روزه بگیرند، خوب هر روز را بگیرند، اگر مزاجشان، استعدادشان، قوایشان آمادگی این را دارد خوب چه بهتر! ولي نه آن مقداری كه ضعف بر آنها غلبه كند. مثلاً اگر در ايّام تابستان است، اگر مي بيند هفتهای دو روز ، روزه بگيرد كافيست، اگر بخواهد ضعف بواسطۀ طولاني بودن روز و عطش غلبه بكند كه او را بياندازد، نه اين صحيح نيست! یك روز در میان، دو روز درمیان و اگر نه هفتهای یك مرتبه یا مانند ماه های قبل سه روز در ماه روزه بگیرد. علی كل حال هر شخص به مقدار سعه و به مقدار توانش میتواند روزه بگیرد. در روایت داریم بزرگان و اولیاء الهی، ائمه علیهم السلام، رسول خدا بخصوص اصلاً این سه ماه را پشت سر هم به هم وصل میكردند از ماه رجب تا ماه رمضان را از نظر روزه وصل می كردند و اگركسی نمی تواند روزه بگیرد مستحب است كه به جای آن صد مرتبه در هر روز این ذكر «سُبحانَ الإلـهِ الْجلیل، سُبْحانَ مَنْ لا ینبَغی الَّتسْبیحُ اِلا لَهُ، سُبْحانَ اْلأَعَزِّ اْلأَكْرَم سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَهُوَ لَهُ اَهْلٌ» را بگوید و حتماً تأكيد داشتند كه رفقا و دوستانشان در ماه رجب، چنانچه موفّق به گرفتن روزه به هر اندازه شدند فَبِها و الّا حتما مداومت بر اين ذكر داشته باشند. اين ذكر را که بگويند ثواب همان روزه را به او می دهند.
تأکید بزرگان بر زیارت مشاهد مقدّسه در ماه رجب
يكى از دستوراتى كه مرحوم قاضى- رضوان الله عليه- و به تبع آنها بزرگان ديگر،خيلى دستور مى دادند به دوستانشان و به شاگردانشان و به رفقايشان زيارت مشاهد مشرّفه است، مثلًا افرادى كه در طهران هستند، حضرت عبدالعظيم سلام الله عليه، اين بسيار مغتنم است و خيلى مهم است. در روايت از امام على النقى عليه السّلام، امام هادى داريم كه فرمودند: مَن زارَ عَبدَالعَظيمِ بِرِى كَمَن زارَ الحُسَينَ بِكَربَلاء «كسى كه حضرت عبدالعظيم را در رى زيارت كند، مثل اينكه سيّدالشّهداء را زيارت كرده.» يا اينكه اگر در هر شهرى امامزاده اى هست، امامزاده صَحيحُ السَّند و معتمد و موثَّق، انسان مى تواند كه آنجا برود و از فيوضات آنجا بهره مند بشود.
روايت ديگرى از پيغمبر اكرم در اينجا نقل مى فرمايند كه: تمام ملائكه تمام ملائكه آسمان و زمين، در شب اوّل رجب همه در خانه كعبه جمع مى شوند و در آنجا مشغول طواف مى شوند. لذا مكّه و عمره رجبيّه ثواب حج را دارد و بسيار مؤكّد است همانطورى كه مرحوم آقا در روح مجردشان فرمودند زيارت على بن موسى الرضا عليهماالسّلام ثواب حج را دارد در ماه رجب و حتّى طبق آن رواياتى كه نسبت به زيارت امام رضا عليه السّلام آمده خيلى روايات عجيب است. ما حتّى راجع به سيّدالشهداء هم عجيب است كه يك همچنين رواياتى نداريم يعنى با اين خصوصيّاتى كه مثلًا سيّدالشّهداء دارد روايات اكيده اى كه همه ائمّه هم توصيه داشتند بر زيارت امام حسين عليه السّلام ولى عجيب اين است كه روايت زيارت على بن موسى الرضا يك چيز ديگر است، بخصوص در ماه رجب و توفيق الهى نصيب هر كسى شده است كه بتواند امام رضا عليه السّلام را در اين ماه زيارت كند و از آن حضرت خلاصه بخواهد، ول نكند، بيايد يك زيارتى بكند و بگويد: خداحافظ شما و ...، نه، برود بچسبد و بگويد بايد بدهى و تا ندهى ما نمى رويم از اينجا، امام رضا هم به خاطر اين كه خودش را راحت كند مى گويد: خيلى خوب مى دهيم، راهت مى اندازيم.
فلهذا خودشان گفته اند كه ما مى دهيم حالا كه گفتند بايد پايش هم بایستند، ما هم مى رويم و خلاصه به امام رضا عليه السّلام عرض مى كنيم كه شما به آن استكبار و أنانيّت ما نگاه نكن، شما به آن بزرگوارى و كرامت و عنايت بیکران و لطف بيكران و رحمت بيكرانى كه خداوند براى شما قرار داده شما با او با ما برخورد كن. اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايد: اللَهُمَّ وَ آخِذْنَا بِعَفْوِكَ وَ لا تُؤاخِذْنَا بِعَدْلِكَ. «خدايا با عفوت با ما برخورد كن و با عدلت برخورد نكن.»
اين ملائكه مى آيند در كعبه و به دور كعبه طواف مى كنند و خداوند به اينها خطاب مى كند كه: اى ملائكه من! از من بخواهيد كه هر چه مى خواهيد به شما عطا مى كنم. ملائكه، اينها آدم هاى با مروّتى هستند. مى گويند: سالك بايد رفيق باشد، با معرفت باشد، تنها تنها نخورد، خلاصه به ياد رفقايش هم باشد. اين ملائكه همه از سُلّاك حسابى هستند، براى خودشان دعا نمى كنند مى گويند: خدايا! خواست ما از تو اين است كه به افرادى كه در اين ماه روزه مى گيرند و عبادت تو را مى كنند حاجات آنها را بدهى. اين خواست ملائكه است در شب اوّل ماه رجب. خداوند مى فرمايد كه: من حاجت شما را برآورده كردم. البتّه ملائکه هم بى حساب نمى گويند چون مى دانند كه به حساب خودشان هم نوشته مى شود .
دنيا آقا، دنياى معامله است، دنياى معاملات است، آنها به خدا مى گويند: خدايا! آنها را درست كن، آنها درست كنند ما را درست مى كنند. فلهذا مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى أعَلَى الله مَقامَهَ در اين كتاب شريف المراقبات ايشان مى فرمايند كه: رعايت ادب و شكر نسبت به ملائكه اين است كه انسان در ماههاى رجب بر ملائكه درود بفرستد حالا كه آنها دارند براى ما خلاصه پيش سلطان استدعاء مى كنند و حاجات را پيش سلطان می برند انسان هم يك تشكّرى از آنها بايد داشته باشد.
قرائت قرآن در ماه رجب
راجع به قرآن نظر مرحوم آقا اين بود كه حداقل يك بار اگر انسان بتواند قرآن را در اين ماه دوره كند بسيار فضيلت دارد.
کیفیِت ادعیه، تهجّد و تفکّر در ماه رجب
مرحوم علامۀ طهرانی بسیار تأکید بر قرائت ادعیۀ ماه رجب داشتند، دعاهاي این ماه بسيار عجيب است و بهتر است كه انسان اين دعاها را بخواند. البته نه اينكه همه را يك مرتبه بخواند، مثلاً بعد از نماز صبح يك دعا را بخواند، بعد از نماز ظهر يكی ، بعد از نماز مغرب يكی. چند دعا دارد كه اين دعاها را متناوباً انسان بخواند. ایشان ادعیۀ ماه رجب را ضبط شده داشتند و در شبهای ماه رجب آنها را گوش مي دادند ، شبها كه از مسجد برمي گشتند هر شب ماه رجب يك چند تا دعا بود يا مناجات شعبانيه را در ماه شعبان ايشان گوش مي دادند و همينطور يكي دو ساعت، همينطور به تفكر و به تأمّل، مي گذراندند. بعد مي آمدند براي استراحت! درهمان شبهاي اول تابستان بود . و تهجّد و بيداري را هر چه بگوئيم ، كم گفتهايم در ماه رجب، كه خصوصيّاتي كه در اين شبها هست اين خصوصيّات در شبهاي ديگر نيست. و بهتر است كه انسان قدري از شب را به نماز و قدري را به تأمّل و تفكّر، فكر كردن در وضعيّت خود ، مآل خود ، موقعيّت خود، رسيدن به حساب و كتابهاي خود و اينها بپردازد.
اذكار ماه رجب بسيار اذكار، اذكار مهمّى است و به دوستانشان تذكّر مى دادند كه از دعاهايى كه در ماه رجب است بخصوص دعاى شريفى است كه به واسطۀ محمّد بن عثمان كه فرزند عثمان بن سعيد بود، از طرف حضرت بَقيّة الله ارواحُنا فِداه به دست او رسيد كه شيعيان اين دعا را در ماه رجب بخوانند: «أللهمَّ انّى اسئَلُكَ بمَعانى جَميعِ ما يَدعَوكَ بِه وُلاة أمرِه» اين دعا در هر روز در ماه رجب خوانده بشود و بهترين وقتش هم بين نماز ظهر و عصر است يا بين الطلوعين هم خوب است و بسيار دعاى عجيبى است و يك شب مرحوم آقا- من يادم است، در مسجد قائم، شب سه شنبه- اين فقره اوّل اين دعا را معنا مى كردند، فقره اوّلش را و خيلى مسائل عجيبى مى فرمودند. همان قضيّه رسيد به لى مع اللَه حالاة لا يسعها ملكُ مقرب و لا نبى مرسل، اين دعا اشاره به اين است و عجيب اينجاست كه ادعيّه ماه رجب، همه ادعيّه توحيدى هست و جنبه توحيدى در اين ادعيّه لحاظ شده است و ايشان، بعضى از ليالى رجب، در بعضى از سالها اين دعا را شرح مى كردند. متأسّفانه يكى از مطالب مُأسفه اى كه براى ما بود، اين است كه شرح اين دعا از مرحوم آقا، در دست نيست و بسيار مضامين عجيبى دارد و اگر خداوند توفيق عنايت كند به فردى و انكشاف حقائق توحيدى و معانى اين دعا براى او بشود، خواهد فهميد كه چه اسرارى را حضرت بَقيّة الله ارواحُنا فِداه، ايشان در اين دعا بيان كردند و خواندن اين دعا در هر روز ماه رجب بسيار مؤكَّد است. اين يكى از آن ادعيه اى است كه حتماً بايد در ماه رجب هر روز خوانده بشود. يكى از آن ادعيه: «ألحَمدُ لِلّهِ الَّذى أشهَدَنا مَشهَدَ أولياءِه» هست كه داريم در هر جايى كه هستيم و مكان متبّركى هست، فرض كنيد كه كسى در مشهد است، خب آنجا در خدمت حضرت علىّ بن موسى الرّضا، اينجا در قم است، خدمت حضرت فاطمه معصومه سَلامُ الله عليها، يا اينكه در حضرت عبدالعَظيم است؛ در هر صورت اگر هم نبود، اين منافاتى ندارد به اينكه انسان، اين دعا را بخواند اين هم بسيار دعاى مُؤكَّدى است كه در مفاتيح اين دعا ذكر شده است. دعاهاى ديگرى كه در مفاتيح هست اينها هم كه در خصوص ماه رجب هست، تمام آنها صحيح است وصحيحُ السَّند است و مثل اين فرض كنيد يا مَن أرْجوهُ لِكُلِّ خَير وَ آمَنُ سَخَطهُ عندَ كُلّ شَرّ كه بعد از نماز مستحب است، يا مانند دعاهاى ديگر كه دعاى حضرت سجّاد در آنجا است «يا مَن يَملِكُ حوائِجَ السّائِلين» كه اين هم بسيار دعاى عالية المضامينى است. اينها هم چنانچه انسان در اوقات مختلف بخواند خوب است،
توجه کنید خوب نيست انسان چند تا دعا را با هم در یک زمان بخواند، بهتر اين است كه فرض كنيد كه انسان در موقع صبح يك دعا بخواند، بين نماز ظهر و عصر يك دعا بخواند، موقع نماز مغرب و عشاء يك دعا بخواند، قبل از غروب يكى بخواند. آدم پنج خط بخواند با تدبّر بخواند، بخوانید و با تأمل بخوانید و روی مضامینش فکر کنید اینها اسماء و صفات جمالیه و جلالیۀ پروردگار است که از آن عالم، پایین آمده و از نفس معصوم بیرون آمده است برای تأثیر گذاریش بر نفس ما است و با هم خواندن اينها، مرجوح است، بلكه جدا، جدا، انسان بخواند. اين تأثيرات عجيبى براى انسان دارد.
شرحی مختصر بر دعای شریف خاب الوافدون علی غیرک
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَكَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِكَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِينَ وَ خَيْرُكَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِينَ وَ فَضْلُكَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِينَ وَ نَيْلُكَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِينَ وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاكَ وَ حِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاكَ عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِى هُدَى الْمُهْتَدِينَ وَ ارْزُقْنِى اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِينَ وَلا تَجْعَلْنِى مِنَ الْغَافِلِينَ الْمُبْعَدِينَ وَ اغْفِرْ لِى يَوْمَ الدِّينِ »
يكى از دعاهايى كه در ماه رجب خواندنش در هر روز وارد است، اين دعاى امام صادق عليه السّلام است كه در مفاتيح هم آمده است كه حضرت اين دعا را در هر روز مى خواندند: خابَ الوافِدونَ عَلى غَيرِكَ و خَسِرَ المُتُّعَرِّضونَ إلّا لَك. «خاب» يعنى خائب شد. خائب يعنى كسى كه ديگر اميدى به رسيدن به مطلوب ندارد، كسى كه از كاروان عقب بماند، مى گويند خائب است. خائب وخاسر، دو عبارتى است مضمونش نزديك به هم است. خائب به كسى مى گويند كه مطلبى را از دست مى دهد. خاسر به كسى مى گويند كه خسران زده است، يعنى نه تنها مطلب را از دست مى دهد، ديگر هم به دست نمى آورد و نمى تواند به او برسد. خاب الوافدون على غيرك «تمام آن كسانى كه وفود كردند، وارد شدند بر غير تو، اينها دستشان خالى است» اينها هيچ مايۀ پُركننده ای ندارند. چون غير از تو پوچ است، غير از تو عدم است، غير از تو حُباب است. افرادى كه به دنبال غير از تو رفتند و بار خودشان را در آستانى غير از آستان تو فرود آورند، به دنبال مقام رفتند، به دنبال مال رفتند، به دنبال كسب شهرت رفتند، به دنبال استفاده رفتند- استفاده دنيوى- تمام اين افراد، اينها خائب اند. افرادى كه به دنبال حتّى غير از جنبه مادّى، حتّى به دنبال بزرگى رفتند، حتّى به دنبال امام رفتند، ولى اين به دنبال امام رفتنشان، امام را در تعيّن و در حد ديدن و بدون توجّه به توحيد به او نگاه كردن، باز اين خاب الوافدون است. آن كسانى كه ولايت را جداى از توحيد مى دانند و ولايت را يك مرتبه اى مادون توحيد مى دانند و به امام نه به عنوان وسيله بلكه به عنوان موضوعيّت نگاه مى كنند، باز اينها حسابشان با آن كسانى كه به خود ذات پروردگار توّجه دارند و امام را وسيله براى وصول به او مى دانند، تفاوت مى كنند.
و خسر المتعرضون الّا لك «خسران زده اند، خسران زده شده اند و خاسر اند آن كسانى كه متعرّض غير تو شده اند.» غير تو را به حساب آورده اند، افراد ديگر را به حساب آوردند، حسابهايى در ارتباطاتشان در نظر گرفتند، حساب و كتاب در ارتباطاتشان مدّ نظر قرار دادند. خدا شاهد است كه يك خطور كه از انسان سر بزند، يك خطور، يك خطور كه اين خطور، خطور غير الهى باشد، خطور، خطور مادّى باشد، خطور، خطور دنيوى باشد، به پاى انسان مى نويسند؛ يك خطور: با اين رفيق بشويم، به دردمان مى خورد. بد نيست حالا فرض بكنيد كه سلام، عليكى با اين داشته باشيم. اينها همه اش چيست؟ اينها همه اش خسر المتعرضون الا لك است. تمام كسانى كه متعرّض غير تو شدند، اينها خسران پيدا مى كنند. يك روزى همين مى آيد و پشت مى كند. همين مى آيد و بى توجّهی می کند، آن وقت انسان خسران زده يعنى چه؟ يعنى اينكه: عجب! من كه دو سال با اين بودم، اين همينطور سر يك مطلب واهى گذاشت رفت؟ اين ناراحتى كه براى انسان پيدا مى شود، اين ناراحتى برای چیست؟ به اين خاطر نيست كه او گذاشته و رفته، بلکه به این علّت است که دوسال سرگردان او بوده، دو سال بيكار او بوده و دو سال علّاف او بوده و ذهن خودش چيزهاى ديگرى را ترسيم مى كرده، برای این است که اينقدر ناراحت مى شود. يعنى چه؟ يعنى «خاسر». حالا اگر دو سال انسان باشد ولى تعلّق نداشته باشد، حالا وقتى كه برود، ناراحت مى شود؟ نه، مى رود كه مى رود، برود، مى رود كه برود. ناراحتى دارد؟ دوباره برگردد، مى خواهد برگردد، مى خواهد برنگردد. چرا ناراحتى ندارد؟ به خاطر اينكه دل در اينجا گرو نگذاشته، متعرّض او نشده، ارتباط داشته، ولى متعرّض ديگرى بوده، دل در گرو ديگرى گذاشته و او هم كه هيچ وقت از بين نمى رود. حالا اگر او از بين رفت خب انسان ديگر بايد خلاصه، نداى وا مصيبتايش برود بالا. ولى نه، او از بين نمى رود. ولى غير از او همه مى روند. ما به چه كسانى دل بسته بوديم! در زمان مرحوم آقا ما به چه كسانى تعلّق داشتيم! به چه افرادى دل بسته بوديم! به چه افرادى تعلّق داشتيم! به چه افرادى پشت گرم بوديم! به چه افرادى توجّه داشتيم! كجايند؟ كجايند؟ رفتند همه. اينهم نتيجه و خسرو المتعرضون الّا لك. پدر به ما گفت: متعرّض نباش! حرفش را گوش نداديم. او گفت و ما گوش نداديم. البتّه خيال مى كرديم مطلب جور ديگر است و حالا ايشان مثلًا نظر جدّى ندارد. حالا مى فهميم: نه بابا! جدّى مى گفت، داشت جدّى مى گفت و اينها همه براى انسان عبرت است.
اين را مى خواهم خدمتتان بگويم- بالاترين مرتبه اى كه تمام اين مطالبى را كه ما خدمتتان عرض كرديم، اينها را شما در جريانات مادّى طبعاً جستجو مى كنيد ديگر، افراد عادى، همسايه، رفيق، شريك، اين جهات عادى- من مى خواهم عرض كنم مسأله بالاتر است؛ حتّى افرادى را كه آنها را در سلوك و در راه و در مسير، شريك و رفيق و مؤانس و مصاحب با خودتان مى دانيد هم از اين قاعده مستثنا نيستند. مگر افرادى كه در زمان مرحوم آقا بودند، مگر ما آنها را سالك نمى دانستيم؟ آن كه ديگر مسأله، مسألۀ همسايه نبود، مسألۀ شريك و اينها نبود، مسألۀ مادّى كه نبود حدّاقل، به خاطر منفعت مادّى كه من با آنها در ارتباط نبودم و ما با آنها ارتباط نداشتيم، اين كه ديگر مشخّص است. ولى چه بود؟ همينى كه ما بدون توجّه به او با يك نفر و لو در طريق، احساس پشت گرمى كنيم، باز اين چيست؟ غلط است. بايد انسان دنبال رفيق بگردد. حضرت حافظ مى فرمايند:
دريغ و درد كه تا اين زمان ندانستم كه كيمياى سعادت رفيق بود رفيق
اين هست. اين همه تأكيد شده نسبت به اين كه انسان نياز به رفيق دارد، نياز به راه دارد، ممدّ است، اينها همه دُرست، ولى صحبت در اين است كه اينقدر مطلب حسّاس و دقيق است كه حتّى رفيق راه را كه انسان برمى گزيند، اگر بخواهد نظر استقلالى رويش بكند، به اين عنوان: «من ديگر اين را پيدا كردم، ديگر كارم تمام است» نه، فردا يكدفعه مى بينى گذاشت، رفت؛ همين شخص! «من ديگر الآن به اين رسيدم ديگر پشتم گرم است، اين ديگر با بقيّه فرق مى كند، اين ديگر حسابش با بقيّه جداست» نه، اينكه من دارم خدمتتان مى گويم ما همۀ اينها را گذارنده ايم، ما تجربه كرديم، دارم تجربه ام را به شما مى گويم. تمام اين افكار، اين اتكائات، تمام اين تدلّى ها، تمام اينها را ما انجام داديم، گذشتيم، تمام اينها را طى كرديم. الآن دارم به شما مى گويم: آن كه اگر براى من مانده باشد، فقط اوست، فقط او، همه اينها همه گذشته و مطلب وقتى براى من يك مرتبه صورت ديگرى پيدا كرد كه من در اين يك سال آخر، يك شب در خدمت مرحوم آقا بودم راجع به ارتباط ايشان با آقاى حدّاد كه سؤال كردم- چون يك مسائلى برايم بود- يك مرتبه از ايشان شنيدم گفتند: آقا سيّد محسن! خيال نكن من به آقاى حدّاد هم نظر استقلالى مى كردم، نظر من به ايشان هم نظر، نظر آلى بود، نظر وساطت بود، نظر وسيله اى بود،، نظر (وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة)[1] بود ولى حواسم جاى ديگر بود. اين آقايى كه اين كتاب را نوشته راجع به استادش، اين كتاب روح مجرّد را نوشته، بالاترين حدّى كه شما مى توانيد يك شخصى را وصف بكنيد، شما در اين كتاب پيدا مى كنيد. بالاترين مرتبه از توصيف و از حمد و ثنا را شما در اين كتاب نسبت به آقاى حداد و بايد هم همينطور باشد. آقاى حدّاد همه چيز آقا بود؛ سر تا پاى وجود آقا، آقاى حدّاد بود؛ مى نشست از آقاى حدّاد مى گفت، بلند مى شد از آقاى حدّاد مى گفت، مى خوابيد به ياد او مى خوابيد، اصلًا تمام وجود مرحوم پدر ما فانى در اين بود. بارها مى فرمود: من خودم را در قبال ايشان صفر مى بينم و ايشان شوخى هم نمى كرد، واقعاً جدّى مى گفت. با تمام اين احوال، يك نكته خيلى، خيلى، باطنِ باطن، سرّ سرّى كه دارم اينجا فاش مى كنم. آن سرّى كه به كسى نمى گفت، آن شب به ما مى گفت ايشان این بود كه: اين اوضاعى را كه تو مى بينى در ارتباط با آقای حدّاد، اين باز ته قضيّه اش اين بود كه به جاى ديگر ما توجّه داشتيم. ايشان را وسيله مى ديديم و خود ایشان اين را از مرحوم آقا مى خواست. او از شاگردش مى خواست اينجور باشد، اگر نمى خواست آن سرّ را به او نمى سپرد. چون ديد اين شاگرد، شاگردى است كه قابليّت دارد اين سرّ را حمل كند، آمد اين را به عنوان شاگردى پذيرفت. نه اين كه آقاى حدّاد بيايد بگويد: نه، شما بايد من را قبول داشته باشيد آقا! ما اين همه برايت زحمت كشيديم، اين همه برايت چكار كرديم، چرا شما حواست جاى ديگر است؟ اين است دست درد نكند؟ اين است فرض بكنيد كه يك عمر تربيت كردن؟ نه، او يك عمر آقاى آقا سيّد محمّد حسين را، علّامه طهرانى را، يك عمر راه مى برد تا تازه به اينجا برساند- آقا كه از اوّل اينطور نبود- يك عمر او را حركت مى دهد تا به اين مطلب برساند كه احساس كند از درون وجدانش كه حدّاد هم يك وسيله است. اگر آقاى حدّاد بخواهد آقا را به يك نكته اى برساند كه احساس كند آقاى حدّاد است در اين ميان، تازه اوّل شرك است، ولى حدّاد كسى نيست كه شاگردش را به اينجا دعوت كند.
امام حسين و پيغمبر كسانى نيستند كه بخواهند اصحابشان را به اينجا دعوت كنند، در آيه قرآن (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ)[2]، (وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ) اين همه آياتى كه شما در قرآن می بینید تمام اين آيات دارد آن نوك قلّه را به شما نشان مى دهد، آن رأس مخروط را دارد اين آيات نشان مى دهد. بابا! پيغمبر با اين يد و بيضاء و اين شقّ القمر و اين، اين ور و آن ور و تمام اينها باز (إِلَّا رَسُولٌ) «يك فرستاده اى است» منم اين وسط، منم همه كاره اين وسط، منم در اينجا كه به پيغمبر، پيغمبرى دادم، منم كه او را عبد صالح خودم قرار دادم. اين نكته را دارد از اوّل سوره حمد تا آخر (قُلْ هُوَ اللَّه) اش در قرآن اين نكته را مى خواهد بگويد. يعنى اين شش هزار و ششصد و خورده اى آيه اى كه در قرآن هست، از اوّل تا آخر معاد و مبدأ و اخلاق و دين و اجتماعيّات و فقه و معاملات، تمام اينها آن نكتۀ ظريف در قرآن، آن همين قضيّه است كه آنچه كه حقيقت در عالم وجود دارد فقط ذات پروردگار است؛ غير از ذات پروردگار همه اينها چه هستند؟ مخلوق اند؛ مى خواهد پيغمبر باشد، مى خواهد افراد عادى، مثل ما باشد. او اين نكته است. به اين نكته اگر رسيديم، به رمز قرآن رسيديم، به رمز بعثت رسيديم، به رمز خلافت رسيديم. به اين نكته، مرحوم آقا رسيد. من از ايشان سؤال كردم كه: آقا! در اين روح مجرّد شما مطالبى گفتيد كه حتّى به ما هم تا به حال نگفتيد. ايشان فرمودند: آقا! اين مطالبى كه مى شود گفت، تازه من گفتم، چيزهايى است كه من نمى توانم بگويم. مكتب حقّ اين است. اگر يك وقتى ديديد به خود دعوت مى كنند، بدانيد آنجا با حق فاصله دارد.
يك روز أميرالمؤمنين عليه السّلام در خيابان بودند با اصحابشان، يك مرتبه يك شخصى بود- ظاهراً عبدى بود، از عبيدى- آمد رو كرد به أميرالمؤمنين و گفتش كه: يا على! تو- البتّه حالا تعبيراتى كه كرده، تعبيراتش حالا يك قدرى حالا مؤدّبانه ترش را من بگويم، او خیلی رُک آمده بود گفته بود- يا على! تو هم يكى از بقيّه هستى و خلاصه يك وسيله اى هستى و با بقيّه هم فرقى نمى كنى. أميرالمؤمنين رو كردند و گفتند: مُوَحِّدٌ وَالله. «موحّد است، راست مى گويد، موحّد است.» مُوَحّدٌ واللَه. أميرالمؤمنين نيامده حالا بگويد: بنده خليفه رسول اللَه هستم، تو آمدى مى گويى تو كسى نيستى! به من دارى مى گويى؟ به من دارى مى گويى كسى نيستى؟ اصلًا تمام ضربت خوردنش، تمام جنگهايش بخاطر اين بود كه اين را توى كلّۀ ما كند كه فقط حقيقت اوست، منِ على با فرزندانم كه گُل سَر سَبَد عالم هستيم، درقبال او هيچيم، در قبال او صفريم، در قبال او به حساب نمى آئيم. با او باشيم گُل سر سبد عالميم، بدون او باشيم با بقيّه فرقى نمى كنيم. الهى! چون در تو مى نگرم از جملۀ تاجدارانم و تاج بر سر و چون بر خود مى نگرم از جمله خاك سارانم و خاك بر سر.
و ضاعَ المُلِمُّونَ إلّا بكَ- «ضايع شدند، از بين رفتند آن كسانى كه المام كردند، فرو افتادند، خود را انداختند مگر به تو» وَ أجْدَبَ الْمُنتَجِعونَ إلّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَكَ «به تنگدستى و فقر رسيدند آن كسانى كه طلب كردند غير از تو را.» بابُكَ مَفتوحٌ للرّاغِبينَ «باب تو و درِ رحمت تو هميشه براى كسانى كه رغبت دارند به آن مسائل و به آن تجليّات، هميشه باز است.» وَخَيرُكَ مَبذولٌ للطّالِبينَ «و خير تو هميشه براى طالبين مبذول است.» وَ فَضْلُكَ مُباحٌ لِلسّائِلينَ «براى سائلين، فضل و احسانت مباح است.» وَ نَيْلُكَ مُتاحٌ لِلآمِلينَ «نيل و فيض رحمت تو و عطا و بخشش تو، متاح است، در دسترس است، براى كسانى كه آرزومندند، در دسترس است.» وَ رزقُكَ مَبْسوطٌ لِمَن عَصاكَ «رزق تو پخش است براى كسى كه تو را حتّى عصيان كند.» وَ حِلمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَن ناواكَ «به كسى كه قصد دشمنى با تو را دارد، حلم تو، معترض است و شامل حال او هم خواهد شد.» عادتُكَ الإحسانُ إلَى الْمُسيئينَ «عادت تو و روش تو، احسان به گناهكاران است.» وَ سَبيلُكَ الإبْقاءُ عَلَى المُعتَدين «راه تو، ابقاء و حفظ است بر كسانى كه تعدّى مى كنند.» أللَهُمَّ فَاهْدِنى هُدَى الْمُهتَدين اينجا ديگر مطلب يك قدرى بالا مى رود و سطح دعاى حضرت اوج مى گيرد. خدايا! حالا كه اين طوره، حالا كه تو داراى اين خصوصيّات هستى و حالا كه تو يك همچنين اوصافى دارى، پس تو مرا به هدايت مهتدين راهنمايى كن، از تو چيزى كم نمى شود. تو كه عطاى تو شامل همه است، تو كه راه تو براى هميشه باز است، تو كه حلم تو معترض است براى كسى كه دشمنى مى كند، پس حالا بيا دست مرا بگير! وَ ارْزُقنى اجْتِهادَ المُجتَهدين «اجتهاد و جَهدِ آن افرادى كه واقعاً جَهد مى كنند، آنها را نصيب من بگردان.» وَ لا تَجْعَلْنى مِنَ الغافِلينَ المُبعَدين «و مرا از غافلينِ مبعدينِ از رحمت خودت قرار نده.» واغْفِرلى يَومَ الدّين «و مرا براى روز جزا مورد آمرزش قرار بده.»
تأکید بزرگان بر ذکر مدام در ماه رجب
يكى از مسائلى كه خيلى مؤكّد است در اين ماه، و همينطور در ماه شعبان و ماه رمضان، اين ذكر مدامى است كه انسان آن ذكر مدام را دارد. ذكر مدام آن ذكرى است كه عدد ندارد و انسان بدون عدد مى تواند آن ذكر را بگويد. اين را ذكر مدام مى گويند؛ جزء اذكار عدديّه نيست و اشكالى هم ندارد براى شخصى كه بگويد. مثل ذكر لا إلهَ إلّا الله. همينطور به نحو مدام انسان آن ذكر را بگويد. دارد راه مى رود لا إلهَ إلّا الله بگويد. نشسته است، آرام بدون اينكه حتّى كسى هم بفهمد يا مثلًا دهان او حركتى داشته باشد، ذكر لا إلهَ إلّا الله بگويد. اين خيلى مناسب است. يكى از آن اذكار، ذكر يونسيّه است كه (لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ)[3] است كه توصيه شده كه بدون عدد. اگر كسى مى تواند صد مرتبه مثلًا بگويد بين الطّلوعين. اگر يكى مى تواند، دويست مرتبه بگويد. اين ذكر يونسيّه بسيار مهم است منتهى بدون عدد؛ پنجاه مرتبه، هفتاد مرتبه، صد مرتبه، صد و پنجاه مرتبه، هر كسى به آن مقدارى كه خسته نشود و خيلى از بزرگان تأكيد كردند و خود حقير از مرحوم آقاى حدّاد- رضوان الله عليه- شنيدم كه ايشان مى فرمودند كه: گنجهايى در اين ذكر يونسيّه نهفته است و اگر شخصى مداومت داشته باشد، خداوند او را به يك نعمات خيلى بزرگى مى رساند.
تذکّری به سالکان طریق حق که ما محتاجیم هر چند که حضرت حق مشتاق است
حالا من از رفقا و دوستان و از خودم اين سؤال را مى كنم: ممكن است يك شخصى بگويد كه: آقا! اين اعمالى را که ائمّه گفته اند، حالا ما روزه بگيرم، دعا بخوانيم، اين كارها را بكنيم، چه فایده ای خواهد داشت؟ اوّلًا: خيلى عادى و خيلى بسيطش را خدمتتان عرض كنم: اگر ما اين دعاها را نخوانيم، چه كار مى كنيم؟ به در و ديوار نگاه مى كنيم. حالا پس خيلى كار شاقّى انجام نداديم كه حالا بخواهيم يك منّتى بر سر امام بگذاريم و بر سر بزرگان كه آقا ما آمديم، نه! به جاى اينكه آقا! با رفيقتان حرفهاى چرت و پرت بزنيد و بنزين گران شده و نفت ارزان شده بگوئید به جاى اين، دعاى امام صادق را خواندن، به کجای دنیا بر می خورد؟ ثانياً: سؤال من اين است اگر با توجّه به اينكه يك همچنين مطالبى را ما بدانيم و بدانيم كه اين مقاماتى هست و اين معارفى هست و مقام كمالى را، مقام معرفتى را كه پيغمبر وعده داده، أميرالمؤمنين وعده داده، لَولا الأجَلُ الَّذى كَتَب اللَه عَلَيهِم لَمْ يَستَقَرَّ أرواحُهُم فى أجسادِهِم طَرفَة عَينٍ شَوقًا إلى الثَّواب و خَوفًا مِنَ العِقابِ[4] حالاتى كه براى بزرگان هست، حالاتى هست كه اگر مدّت مرگ آنها معيّن و محدود نبود، يك آن، اينها در اين دنيا نمى ماندند؛ يك آن، واقعاً نمى ماندند در اين دنيا. و باشَروا روحَ اليقين و الستَلانُوا مَا اسْتَعْوَرَهُ المُترَفونَ[5] اينها به روح يقين رسيده اند، چه و چه و ...، مطالبى كه از ائمّه داريم و از بزرگان داريم راجع به رسيدن مراتب كمال و امثال ذلك، با توجّه به اينكه اينها هست و يقينى است و در اين شكّى نيست، اگر ما اين دعاها را نداشتيم و اين روزه ها را نداشتيم، چه خاكى بر سرمان مى ریختيم؟ يعنى فرض كنيد از يك طرف، يك همچنين مقاماتى را ما تصوّر مى كرديم، از اين طرف راه رسيدن به اين مقامات را نداشتيم، چه كار مى كرديم؟ نمى گفتيم به خدا: خدايا! تو ظالمى؟ نمى گفتيم: خدايا اين رسمش شد؟ نمى گفتيم: خدايا! اين مسائل وجود دارد ولى راه را به ما نشان ندادى؟ نمى گفتيم: خدايا! درد را به ما مى دهى ولى دوايش را به ما نمى دهى؟ نمى گفتيم؟ مى گفتيم ديگر. خدا گفته: بسم الله! حالا به شما دادم، اين دعا، اين روزه، اين مراقبه. اگر واقعاً نبود يعنى اگر امام صادق نمى فرمود يك همچنين دعائى را بخوانيد، پيغمبر يك همچنين راهى را نشان نداده بودند، يك همچنين قضيّه اى باز نمى شد و ما مى رفتيم روز قيامت و مى ديديم: يك مراتبى خدا در روز قيامت براى بعضى از بندگانش قرار داده كه غير از حسرت هيچ چيز بر دل ما نمى ماند در روز قيامت، اگر اين طور بود، ما به خدا چه مى گفتيم؟ نمى گفتيم: خدايا! تو ظالمى! چطور شد اين را به بعضى ها بدهى و به ما ندهى؟ چطور شد يك همچنين مقامى را به بعضى ها نشان دادی؟ مى گفتيم ديگر! الآن خدا گفته: بسيار خوب، من به شما دادم. حالا اين منّت دارد؟ دكتر هم مرض را تشخيص بدهد، هم دوا را بيايد در خانه به مريض بدهد، حالا مريض بايد منّت بگذارد سر دكتر كه من بخاطر شما است که دارو را می خورم.
حالا خدا مى گويد كه: آقا! براى اينكه من به تو ثابت كنم ظالم نيستم، عادلم، نسبت به بندگانم قوم و خويشى و رحميّت و اينها ندارم، براى من پيغمبر و غير پيغمبر فرقى نمى كند، بفرمائيد: اين دوا را آمدم برايت گذاشتم. دوا چيست؟ همين مراقبه است و همين روزه است و همين بيدارى شب است و همين دعاهاست، اين دوا همين است ديگر، چيز ديگرى نيست. پس اين گوى و اين ميدان! انشاءالله رفقا همّتى كنند و به قول مرحوم آقا، دود و دَمِ درويشى، از آن نفسهاى درويشى به حال بدبختان و بيچارگان هم يك فكرى بكنند. إنشاءالله در اين ماه رجب اميدواريم خداوند ما را مشمول عنايات خودش بكند و از آن مواهبى كه براى اين ماه، نسبت به بندگان خاصّش در نظر گرفته، ما را بى نصيب نگرداند و به حُرمت و ارزشى كه بزرگان درگاهش، اولياء مقرّبين، در بارگاه ربوبى دارند، ما او را قسم مى دهيم بر اينكه ما را هم از رشحات فيضى كه بر مخلصين خودش در اين ماههاى مبارك ارزانى مى دارد، ما را هم محروم نگرداند.
پی نوشت:
[1] سوره المائده (5)، قسمتى از آيه 35.
[2] سوره آل عمران (3)، صدر آيه 144.
[3] سوره الأنبياء (21) ذيل آيه 87.
[4] نهج البلاغه، خطبه 193.
[5] همان مصدر، حكمت 147.
- وبلاگ سردبیر ضیاءالصالحین
- بازدید: 1246
- 1