قرب الهی در گرو تحول عبد
محبت حق نسبت به عبد، عبارت از رفع حجاب از عبد است تا برسد به جایی که مشاهده کند حق را به رؤیت قلبی. در این باره روایات و ادعیه بسیار است مبنی بر این که، حق جل جلاله منزه از آن است که به چشم سر دیده شود، لکن به چشم بصیرت و چشم دل دیده می شود. زمانی که چنین حالتی برای عبد حاصل شود، پس رفع حجاب شده است از عبد. چنین حالت و صفت همان محبت ورزیدن حق نسبت به عبد است. چنان چه حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه وآله وسلم در مقام قرب به جایی رسید که جبرئیل علیه السلام عملاً واماند و گفت: «لو دنوت أنملة لاحترقت»؛ یعنی اگر به اندازه سر انگشتی نزدیک تر شود هر آینه می سوزم.
راه دادن حق، عبد را به مقام قربش به دو قسم متصور است. اگر بخواهیم در مخلوق مثال بیاوریم آن است که بگوییم گاهی پادشاه بعضی از رعایا را در بارگاه خویش راه می دهد از آن جهت که به آن ها احتیاج دارد. مانند پیش خدمت، رئیس الوزرا و گاهی دعوت از سر حاجت نیست بلکه صرفاً برای آن است که می خواهد وزرا مشرف به بارگاه و دیدار پادشاه بشوند. در این تشرف، نعمتی به شاه نمی رسد و هر چه می رسد به دیگران می رسد. اینک می گوییم محبت حق این است که بنده را در بساط خود اعظام و اکرام می کند. قرب دو نفری که یکی در قم و دیگری در کربلا هستند، گاهی به آن است که به سوی یکدیگر حرکت نمایند تا در بین راه همدیگر را ملاقات کرده و به هم نزدیک شوند که در این صورت رفع بُعد به فعل هر دو نفر انجام پذیرفت ولی گاهی این طور نیست بلکه یکی از این دو نفر در جای خود ثابت است و دیگری حرکت می نماید و خود را به او می رساند.
اینک می گوییم که قرب در محضر خداوند از این قسم است که حق جل جلاله لایتبدل و لا یتغیر است که تحول و تغیری در ذات مقدسش نمی باشد، بلکه در درون عبد، تحول پیدا می شود و بدین سان بنده نزدیک به حق می شود.
از جهتی هم قرب بنده به حق قرب مکانی نیست بلکه مثل قرب شاگرد نسبت به استاد است. پس بنده در حرکت و سیر معنوی اش به آن اندازه می رود که لیاقت و استعدادش اقتضا دارد نه این که بتواند خود را به صفات غیرمتناهی حق برساند. اسم چنین صفتی را محبت خدا می نامند.
پس تقرب در حقیقت اتصاف بنده است به صفات ملکوتی و روحانی که فرموده اند: «تخلقوا باخلاق الله و اتصفوا بصفات الله» و اگر عبد بخواهد به مقام قرب برسد، در مرحله اول باید تجنب از صفات رذیله و حیوانی نماید و تهذیب کند روح خویش را از اخلاق ناپاک و سپس متخلق سازد خود را به مکارم اخلاق. این همان قرب صفتی است.
علائم محبت الهی
در محبت حق نسبت به عبد آثار و علائمی موجود است. اول از علاماتش این است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «إذا أحبّ الله عبداً إبتلاه و إذا أحبّه الحبّ البالغ افتناه»؛ یعنی هر وقت خداوند بنده اش را دوست بدارد، او را به بلاهایی مبتلا می کند و چون محبتش را شدت ببخشد، او را افتنا می کند. از حضرت پرسیدند که افتنا یعنی چه؟ فرمود: یعنی آن که برای او چیزی غیر از خدا باقی نمی گذارد و امیدش را از همه طرف قطع می نماید تا به چیزی غیر از خدا توجه نداشته باشد.
دیگر از علائم محبت حق نسبت به بنده اش آن است که بین او و ماسوایش پرده می افکند تا توجه اش به حق باشد. به عبارتی او را از هرچه غیر خداوند است، وحشت می دهد و دور می کند. سوم از علامات آن است که در روایت دارد: «إذا أحبّ الله عبداً جعل له واعظاً من نفسه»؛ یعنی چون خداوند دوست داشته باشد بنده اش را واعظ خودش قرار می دهد تا همواره از قلب سلیم خودش دستور بگیرد و عمل کند. چنان چه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «إذا اراد الله بعبد خیراً بصّره بعیوب نفسه»؛ یعنی چون خداوند به بنده اش اراده خیر نماید، او را بینا و بصیر می گرداند به عیب های نفس خودش که همواره قصور خود را ادراک نموده در صدد تهذیب اخلاق برآید.
از علامات دیگر که اخص العلامات و اظهر العلامات می باشد، آن است که مسئله محبت طرفینی است و اگر می خواهیم بدانیم که آیا حق نآیت اللهبت به ما محبت دارد، باید ببینیم که ما نسبت به حق آیا محبت داریم و این خود یگانه نشانه و علامتی است بین عاشق و معشوق و میزان صحیحی برای سنجش محبت است.
------------------------------
تهیه و تنظیم: علی اکبر بخشی
-----------------------------
منبع: افق حوزه
- وبلاگ جاهدکاظمی
- بازدید: 713
- 1