قابليت های نفس
خداوند دو نوع توانمندی به انسان داده است. اول توانمندی های عمومی است كه معمولا در همه انسانها نهاده شده مانند كسب علم و معرفت، اصلاح اخلاق و رفتار، یادگیری فنون و صنعت های مختلف و در یك كلمه رسیدن به كمال و پیشرفت در هر كاری. دوم، توانمندی های خاصی كه در عده ای وجود دارد ولی جنبه عمومی ندارد مثل مهارت در نقاشی و خط، داشتن قدرت حافظه فوق العاده، قریحه شعری، دارا بودن صدای خوب و مانند آن. در مورد توانایی های عمومی نیازی به كشف آن نداریم، بلكه لازم است راه های عملی كردن آنها را بدانیم و سعی در بارور كردن آنها كنیم؛ ولی در مورد توانایی های خاص چند راه برای كشف آن وجود دارد. یك راه آن است كه در زما ن كودكی افراد امكانات لازم هر یك از این استعدادها را برای آنها فراهم كنیم تا به طور طبیعی آشكار شوند و به كمال برسند. این روش در سنین بالاتر نیز كاربرد دارد. البته در دوره جوانی خود فرد نیز می تواند از روش آزمایش و خطا استفاده كند و استعدادهای درونی اش را كشف كند كه گاهی این كار توسط افراد دیگر مثل معلمین با تجربه و متخصصین مشاور و روانشناس و با استفاده از ابزارهای علمی - تجربی نظیر مصاحبه ها، آزمون های روانشناختی و ... ممكن است كشف شود. به هر حال كشف استعدادهای درونی كار سختی نیست، آن چیزی كه سخت است و نیاز به تلاش و استقامت دارد عملی كردن این استعدادها و توانمندی هاست.
خداوند متعال همه مردم را بر فطرت توحید آفریده و به همه انسان ها اسماء الهی را تعلیم نموده است. «و علم ادم الاسماء كلها»، پس در عمق ذات و سویدای درون همه انسانها علم به اسما و صفات و ذات الهی به ودیعه نهاده شد. هر چند در این جهت سرمایه و ظرفیت همه انسان ها یكسان نمی باشد و میزان برخورداری از اسمای الهی در افراد مختلف و ظرفیت و استعداد آنها متفاوت است و این مربوط به حكمت الهی و علم اوست كه ما از آن بی خبریم . انسان مراحلی را طی كرده و منازلی را پیموده تا از عالم نور و عقل و تجربه به ظلمتكده دنیا رسیده و بساط زندگی و عیش را در این دنیا كه به تعبیر روایات تاریكترین و پست ترین عوالم است گسترده است. بر اثر دل بستگی ها و وابستگی ها و تعلق بیش از حد نیاز به دنیا و امور مادی فطرت پاك الهی او كه آینه دار صفات الهی و یادگاری از عالم نور و پاكی و تجرد اوست تاریك و مكدر گشته و غبار غفلت و گناه و معصیت روی آن را پوشیده است. هدف از سر و سلوك كنار زدن پرده های ضخیم غفلت و دلبستگی ها و تعلقات مادی از چهره زیبا و روشن فطرت محجوب شده است تا دوباره انسان روشنایی و پاكی و تجرد اولیه خود را باز یابد و پا به عالم نورانیت و صفا و معنویت بگذارد. در انبیا و اولیایی بزرگ الهی فطرت پاك خدا داد دست نخورده و صاف و بی غبار باقی مانده و به همین دلیل فطرتشان دایما در حال تلالو و نورافشانی است و این همان معنای عصمت است كه از ویژگی پیامبران و امامان پاك است و با همان فطرت نورانی و درخشان از حقایق عالم ملكوت و اسرار الهی آگاهی دارند و بر عالم طبیعت و سایر عوالم تسلط واشراف دارند . سایر مردم هر كدام كم و بیش آینه فطرت را تیره و تار ساخته اند و باید با پیروی و تبعیت از دستورات الهی و تعالیم انبیا و اولیا، زنگار از چهره فطرتشان بزدانید و به میزان مجاهدت و ریاضت و بندگی و دنباله روی از تعالیم الهی و عمل به احكام شرع به فطرت اولیه خود برگردند. در واقع انبیا و اولیا هدفی جز برگردندان انسان به فطرت پاك خود ندارند و به یك معنا آنان چیز نو و جدیدی برای انسان ها نیاورده اند بلكه راه پاكسازی وغبار روبی و زنگار زدایی از جمال فطرت را به بشر آموخته اند و وقتی بشر به منزل اول و فطرت توحید بازگشت خود به خود حقایق را می یابد و با عوالم ملكوت و اسما و صفات و ذات حق انس و الفت پیدا می كند و از این نظر نیازی به تعلیم و آموزش ندارد. امیرمؤمنان(ع) در اولین خطبه نهج البلاغه در این مورد می فرماید: «فبعث منهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدرهم میثاق فطرته و یذكروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائق العقول ؛ پس پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد تا از آنها بخواهد میثاق و پیمان فطرت خود را ادا كند و نعمت های فراموش شده را به یاد آنان اورند و با ابلاغ پیام و احكام الهی جهت را بر آنان تمام كنند و گنجینه های پنهان و مدفون عقل را برای آنان آشكار كند». با این مقدمه در پاسخ به پرسش شما می گویم : اگر عده ای قادر به سیر و سلوك نبوده و از پیمودن راه دشوار و پر پیچ و خم بندگی و قرب الهی ناتوانند به این دلیل است كه آن اراده و همتی را كه لازمه سیر و سلوك و مبارزه با هوا و هوس و خواهش های ناروا و دوری از غفلت از یاد خدا و بریدن از علایق نفسانی و قطع رشته تعلقات دنیوی و مادی است در آنها وجود ندارد و فطرت آنها كه زیر خروارها بار گناه و عصیان و غفلت مدفون شده، نتوانسته خود را از قید و بند و حجابها آزاد سازد و انوار الهی در آن منعكس گردد و گر نه سرمایه این راه و لوازم طی این سفر در همه انسانها به ودیعت گذارده شده است. بهترین دلیل بر وجود این سرمایه در همه انسانها و امكان این سفر روحانی برای همه،: دعوت همگانی و عامی است كه خداوند متعال و شرع مقدس نسبت به همه انسانها دارند و همگی را به پیمودن راه قرب و رسیدن به جوار حق دعوت كرده اند. دعای «اهدنا الصراط المستقیم» كه همه اهل ایمان چند بار در نمازشان می خوانند و هدیه ای از جانب حق تعالی است و از ما خواسته كه در نماز چنین بخوانیم و این گونه دعا كنیم، بیانگر وجود زمینه رشد و تعالی و قرب در همه انسان ها است . خداوند متعال در قرآن كریم می فرماید : «من عمل صالحا من ذكر او انثی و هو مومن فلنحینه حیاه طبیه ؛ هر زن و مرد با ایمانی كه عمل صالح انجام دهد، به او حیات پاك و طیب می بخشیم و مراد از حیات طیبه همان حیات روحی و معنوی است كه هیچ كس از آن محروم نشده و با دو شرط ایمان و عمل صالح می توان بدان راه یافت».
از یك نظر ظرفیت های انسان دوگونه اند: (1) تحول ناپذیر. برخى از امورى كه غالبا جنبه وراثتى دارند و از مقدمات وجودى شخص مى باشند تاحدى دگرگونى ناپذیر یا اندك تحول پذیرند مانند میزان هوش و ... (2) تحول پذیر مانند اوصاف اخلاقى از قبیل آنچه برشمرده اید. این مسائل نوعا حالت اكتسابى دارند یعنى شخص از محیط تربیتى یا با كنش اختیارى خویش شخصیت خود را هرچند به طور ناخواسته و نادانسته چنین پرورش داده است. درمان آنها نیز از طریق كنش متقابل میسر است. مثلا فردى كه ضعف در رازدارى دارد مى تواند تصمیم جدى بر راز دارى گیرد و هرگاه به ذهنش آمد رازى را به كسى نگوید فورا خود را از آن باز دارد و در صورت تخلف خود را به نحوى مجازات نماید. و یا از پرحرفى و بیهوده گویى دورى كند.اگر این عمل تا مدتى تكرار شود وضعیت فرد كاملا تغییر خواهد كرد.
البته وجود اختلاف در ظرفیت ها و استعدادها و مایه هاى درونى انسان ها امرى غیرقابل انكار است كه علاوه بر قرآن كریم و روایات معصومین(ع)، مشاهده و تجربه نیز آن را تأیید مى كند. قرآن كریم در مورد عموم انسان ها مى فرماید: «و رفع بعضكم فوق بعض درجات ؛ و برخى از شما را بر برخى دیگر درجاتى برترى بخشیدیم»(انعام، آیه 165). در مورد پیامبران(ع) مى فرماید: «منهم من كلم الله و رفع بعضهم درجات ؛ خداوند با برخى از پیامبران(ع) گفتگو كرد و بعضى را درجاتى برترى بخشید» (بقره، آیه 253). مراد از ظرفیت همان سرمایه هاى درونى و استعدادهاى مادى و معنوى نهفته در درون انسان است كه براساس حكمت الهى در انسان ها مختلف است و ممكن نیست انسان ها از نظر استعداد و هوش و فكر و ذوق و سلیقه یكسان باشند. هر چند پاره اى از اختلاف ها و تفاوت ها اكتسابى است و كوشش و تلاش انسان در ایجاد ظرفیت هاى گوناگون و امتیازها قابل تردید نیست ولى در عین حال این اختلاف در ظرفیت ها و سرمایه ها و استعدادهاى مادى و معنوى به طور تكوینى وجود دارد و عدالت به معناى قرار دادن هر چیزى در جایگاه مناسب و در خور آن ایجاب مى كند كه این اختلاف وجود داشته باشد. خداوند در قرآن مجید مى فرماید: ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین؛ خداوند آدم(ع) و نوح(ع) و خاندان ابراهیم و عمران را بر جهانیان برگزید(آل عمران، آیه 33). این انتخاب و گزینش از نظر تكوینى نیز ثابت است. یعنى خداوند آفرینش آنان را از آغاز، آفرینشى ممتاز قرار داد. اگرچه با داشتن این امتیاز، در انتخاب راه حق مجبور نبودند بلكه این راه را با اراده و اختیار خود مى پیمودند ولى در عین حال این آفرینش ویژه و ظرفیت گسترده آنها، زمینه ساز رهبرى جامعه و هدایت انسان ها گردید و سپس با اطاعت و پیروى فرمان خداوند و جهاد در راه او و استقامت و صبر و تلاش در راه هدف والا و مقدس خود به امتیازاتى اكتسابى نیز دست یافتند كه در كنار امتیازات ذاتى و خداداد آنها، از آنها انسان هایى برجسته و برگزیده ساخت. هر چند این امتیازات ذاتى براى ایجاد سازمانى منظم و زمینه سازى براى رشد و تعالى بشر ضرروى و لازم است ولى مسؤولین بزرگ و همسنگ با آن امتیازها را به همراه دارد و دیگران كه از این امتیازها بى بهره اند مسؤولیت كمترى بر دوش دارند(تفسیر نمونه، ج 2، ذیل آیه 33 آل عمران). برخلاف مناصبى مانند نبوت و امامت كه امورى اختصاصى و ویژه مى باشند و دیگران نمى توانند طمعى در دست یافتن به آنها داشته باشند رسیدن به كمال قرب و درجات والاى انسانى، امرى اختصاصى نمى باشد و رسیدن به قله كمال انسانى متناسب با ظرفیت هاى گوناگون براى همه انسان ها امرى شدنى و قابل دسترسى است. بهترین دلیل بر امكان رسیدن به چنین پایه و درجه اى از كمال این است كه خداوند متعال و پیامبران و اولیاى پاك او با تعبیرهاى گوناگون و به مناسبت هاى مختلف، همه را به این كمالات و رسیدن به اوج بندگى دعوت و تشویق كرده و آن را هدف اصلى و والاى آفرینش دانسته اند و اگر راه رسیدن به این مرتبه از كمال و قرب بر انسان بسته بود و بال پرواز به قله قاف قُرب در انسان وجود نداشت این همه دعوت و تشویق و تبلیغ لغو و بیهوده بود. چگونه ممكن است در شبانه روز چند بار در نمازهایمان بخوانیم: اهدنا الصراط المستقیم * صراط الذین انعمت علیهم»؛ (حمد، آیه 5 و 6). یعنى خدایا ما را به راه راستى كه راه پیامبران و شهدا و صالحان و صدیقان است راهنمایى كن، راه كسانى كه به قرب جانان راه یافتند و شاهد مقصود را در آغوش گرفتند ودر جوار محبوب آرمیدند، ولى در عین پیمودن این راه براى ما ناممكن و این در سعادت بر ما بسته باشد؟ شكى نیست كه ما را بر خوان گسترده اى كه انواع غذاهاى روحانى و معنوى بر آن چیده شده دعوت كرده اند، سفره با بركتى كه همه نوع غذا متناسب با هر سلیقه و اشتهایى را در بر دارد و اگر دستگاه گوارش و هاضمه انسان سالم و به دور از آفات باشد ممكن نیست از این سفره خدایى محروم و گرسنه برخیزد. حال اگر دستگاه گوارش فردى بیمار و نارسا بود و نتوانست از این خوان بى دریغ ربوبى بهره اى ببرد، باید خود را ملامت و سرزنش كند و گناه این حرمان بر عهده خود اوست. نكته اى كه در این میان حایز اهمیت فراوان و در خور توجه ویژه است این است كه آنچه انسان را از رسیدن به مقام قرب و درجات عالى كمال باز مى دارد و رسیدن به آن قله رفیع را براى وى ناممكن مى سازد، نبود استعداد و یا كم بودن ظرفیت نیست بلكه وجود موانعى است كه بر سر راه او قرار دارد. بالاترین وظیفه انسان و هدف از همه تلاش ها و مجاهدت هاى او، كنار زدن خار و خاشاك گناه و غفلت و آلودگى از چهره تابناك فطرت پاك خدایى است و در واقع این گرد و غبارهاى نشسته بر آینه صیقلى جان و روح انسان است كه مانع دیدن حقیقت و رسیدن به قله كمال مى باشد و باید این گرد و غبارها را فرو نشاند تا بتوان به جمال یار نظر كرد.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولى
غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد
كمالات انسانى همان گنج هاى نهفته در خرابه وجود انسان است كه با كندن زمین دل و كنار زدن خاك ها سر راه به جلوه گرى و نورافشانى مى پردازد و انسان را به جام جهان نمایى كه سال ها در آرزوى آن بود و آن را از بیگانگان تمنا مى كرد مى رساند. در حدیثى از پیامبر(ص) مى خوانیم: «لولا تكثیر فى كلامكم و تمریج فى قلوبكم لرأیتم ما أرى و لسمعتم ما اسمع ؛ اگر سخنان زیادى و آشفتگى دل هاى شما نبود، آنچه را من مى دیدم مى دیدید و آنچه را مى شنیدم مى شنیدید»(رساله لب اللباب، علامه حسینى طهرانى، ص 42، انتشارات حكمت). و باز در روایتى دیگر از پیامبر(ص) چنین آمده است: «لولا ان الشیاطین یحومون حول قلوب بنى آدم، لررأوا ملكوت السموات والارض؛ اگر شیطان ها بر گرد حریم دل هاى فرزندان آدم(ع) گردش نمى كردند، باطن آسمان ها و زمین را مى دیدند»(همان) هدف اصلى پیامبران الهى(ع) یادآورى عهد و پیمانى است كه انسان در لوح فطرتش با خداوند بسته و با بشارت و بیم و پند و اندرز خود وفاى به آن عهد ازلى ریشه دار را از بشر خواسته اند، چنانچه امیرمؤمنان(ع) در این باره مى فرماید: «فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذكّر و هم منسّى نعمته... و یثیروا لهم دفائن العقول ؛ خداوند پیامبرانش را پى در پى فرستاد تا از مردم وفاى به عهدى را كه در فطرتشان است بخواهند و نعمت هاى خدا را كه مورد غفلت و فراموشى قرار گرفته به یادشان بیاورند و گنجینه هاى نهفته در اعماق روح و جان انسان ها را بیرون آورند و هویدا سازند»(نهج البلاغه، خطبه اول). سفارش به توبه و استغفار و تأكید بر یاد خدا و ترغیب به عبادت هاى گوناگون همگى در راستاى همین زدودن موانع و برطرف كردن و یا كم رنگ كردن حجاب هاى فطرت و هویدا نمودن و به فعلیت رساندن استعدادهاى خدایى و كمالات پنهان در اعماق وجود انسان است:
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودى، حافظ از میان برخیز
برای مطالعه بیشتر ر.ك:
- ترجمه جامع السعادات، ج 1، باب اول
- راه روشن، ترجمه محجه البیضاء، فیض كاشانی
- نقطه های آغاز در اخلاق اسلامی، مهدوی كنی
- اخلاق در قرآن، مصباح یزدی، فصل روش سلوك
- انسان كامل، شهید مطهری
- تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری
- مراحل اخلاق در قرآن كریم، استاد جوادی آملی
- كتاب های اخلاقی، شهید دستغیب شیرازی
----------------------------------
منبع: اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري
- وبلاگ سردبیر ضیاءالصالحین
- بازدید: 999
- 1