فرقه ها - بخش دوم

تاریخ ارسال:ي, 05/31/1395 - 18:34
فرقه ها و مذاهب

هفتاد و سه فرقه
متأسفانه مسلمانان نیز همانند اقوام و صاحبان ادیان گذشته به مذاهب گوناگونی متفرق شدند ، پیامبر گرامی اسلام این مسئله تأسف انگیر را اینگونه پیش بینی فرمود: “ان امّتی ستفرق بعدی علی ثلاث و سبعین فرقه، فرقه منها ناجیه، و اثنتان و سبعون فی النار”؛ پیروان من بعد از من به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد، تنها یک گروه نجات پیدا می کنند و هفتاد و دو فرقه دیگر اهل آتش خواهند بود.[۶] با دلایل قطعی در جای خود به اثبات رسیده است که مذهب حقه و فرقه ناجیه در میان مذاهب اسلامی مذهب شیعه اثنی عشری است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. پیامبر گرامی اسلام فرمود: “ایها الناس انی ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتی اهل بیتی”؛ مردم! من در میان شما چیزی به ودیعت نهادم که اگر بدان اخذ کنید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترت خودم، یعنی اهل بیتم.[۷]
نقش خانواده در انتخاب دین و مذهب
از آن جا که انسان موجودی تأثیرپذیر از محیط اطراف خود اعم از خانواده، دوستان، نزدیکان و … می باشد. ناگزیر است که با بصیرت و تعقل و تفکر بیشتر و با چشمانی باز به اطراف خود بنگرد و جریانات مثبت و منفی محیط اطرافش را شناسایی کند تا در شناخت حقیقت و انتخاب مسیر از آن معارف بهره جوید.
در این سیر معرفتی، خانواده به عنوان یک کانون مهم و حیاتی می تواند در فرایند رشد و تربیت اعضاء خانواده، خصوصاً کودکان و نوجوانان و کم سن و سال ها تأثیر به سزایی داشته باشد. تا جائی که رعایت اصول صحیح تربیتی در خانواده زمینه ساز رشد و بالندگی فرزندان و موجب استحکام پایه های اعتقادی ایشان می گردد، اما از آن سو، ولنگاری، عدم پایبندی والدین به اصول تربیتی، آشفتگی و از هم پاشیدگی کانون خانواده، زمینه ساز بی اعتقادی و سقوط فرزندان در گمراهی و فساد و شک و تردید خواهد بود.
به منظور آن که فرزندان در چالش های شدید اعتقادی گرفتار نیایند و دچار شک و تردید و در نهایت بی اعتقادی نگردند می بایست نقش و تأثیر خانواده در تشویق فرزندان به تحقیق و مطالعه و دمیدن روح پرسشگری در ایشان تقویت شود.
پر واضح است که بین نقش مثبت خانواده و تقلید کورکورانه از والدین تفاوت هایی وجود دارد:
وقتی خانواده به دلیل مسئولیت هایی که بر دوش والدین است، نسبت به تغذیه معنوی و فکری فرزندان احساس مسئولیت می کنند (چنان که در ابعاد مادی و جسمی مسئولند) و با حفظ آزادی و اختیار و احترام به شخصیت فرزندان (با رعایت مقطع سنی ایشان) و تربیت سالم و مناسب، زمینه های لازم برای تحقیق و مطالعه و جستجوی حقیقت را از مسیرهای امن و مطمئن فراهم می سازند. در این فرایند نقش مثبت خانواده کاملاً مشاهده می شود.
از آن طرف وقتی والدین بدون داشتن مبنا و ملاک مناسب اعتقادی و صرفاً با پایه های سست تقلیدی، اعتقاد نه چندان محکم خود را به فرزندانشان تحمیل می کنند و در این انتقال هیچ فرصتی برای پرسش و جست و جوگری، مطالعه و تحقیق فرزندان لحاظ نمی کنند. فرزندان نیز در یک فضای کاملاً بسته، به صورت تقلیدی به دین و آیین آباء و اجدادی شان ایمان می آورند. و این ایمان و اعتقاد آن چنان محکم نیست که در مقاطع مختلف زندگی ایشان را از خطر شبهات دینی و اعتقادی رهایی بخشد و به یقین، دچار شک و تردید و در مواقعی حتی دچار گسست و انحرافات اعتقادی خواهند شد.
نتیجه آن که در فرایند رشد و تربیت انسان عواملی نظیر: وراثت، خانواده، محیط و اختیار و اراده انسان موثرند، بدون شک خانواده و محیط نقش به سزائی در تربیت دینی و استحکام یا تزلزل اعتقادی دارند، اما تنها منحصر کردن به این دو عامل یعنی؛ نادیده گرفتن نقش خود و اراده و اختیار و آزادی انتخابی که خداوند در پرتو عقل و منطق به انسان عطا فرموده است[۸]. و بی شک طبق آموزه های قرآنی، مهمترین نقش را در هدایت و سعادتمندی انسان ایفاء می کند.
اما همان گونه که بیان شد محیط و خانواده هم می توانند در هدایت انسان ها تاثیرگذار باشند و هم گمراهی آنان، لذا برای جلوگیری از تأثیرات منفی خانواده های فاسد و محیط ناسالم، تقلید کورکورانه، در انتخاب اصول اعتقادی ممنوع گشته است و انسان باید بتواند در انتخاب اصول اعتقادی خود حجت اقامه کند، از این روی لازم است با تأثیر پذیری از اصول متقن و صحیح خانواده و نیز با تعقل و تفکر در حقایق عالم هستی و تحقیق و تفحص در ادیان الهی و البته با استعانت از هدایت الهی و رجوع به فطرت پاک خدادادی مسیر صحیح (توحید) را از اشتباه، دین کامل (اسلام) را از ناقص و مذهب حقه (تشیع) را از باطل تشخیص داده و فارق از اعتقادات غلط آباء و اجدادی ( نه اصول صحیح تربیتی و مبانی مستدل اعتقادی خانواده) و بدور از تأثیر و تأثرات قومی و ملیتی، راه خود را انتخاب نماییم.
برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه های:
۱٫ دلایل پذیرش اسلام ، سؤال ۱۱۴۶ (سایت: ۱۱۶۸).
۲٫ دلایل عقلی حقانیت اسلام، سؤال ۹۳۵ (سایت: ۱۰۰۸).
۳٫ دلایل حقانیت اسلام ، سؤال ۲۷۵ (سایت: ۷۳).
که در سایت اسلام کوئست موجود است.
انتخاب مذهب حق
اصولاً دین و اعتقاد باید از طریق عقل و منطق و جست و جوی حقیقت بوده و به انتخاب شخص باشد. انسان باید در اصول اعتقادی تحقیق نموده پس از پی بردن به حقانیت، آن را انتخاب نماید. دین و مذهب نمی تواند موروثی باشد. به همین دلیل است که تقلید در اصول دین جایز نیست.[۹] چرا که دین و مذهب و اعتقاد، امر درونی و قلبی است، باید به انتخاب شخص باشد و نمی تواند امر موروثی باشد، اما هرگونه لغزشی در این مسیر به هلاکت ابدی می انجامد، بنابراین باید در انتخاب پیشوای دینی، هر چه بیشتر دقت نموده و دغدغه بسیار داشته و از خداوند در این مسیر کمک و یاری طلبید. قرآن مجید می فرماید: “روزی که هر شخص به رهبر و امامش خوانده می شود.”[۱۰] بر این اساس، در قیامت هر گروهی پشت سر کسی قرار می گیرند که در دنیا او را امام و رهبر خویش می دانستند و در عمل از او پیروی می کردند.
پیوند رهبری و پیروان در این جهان، در آخرت به طور کامل منعکس می شود و گروه هایی که اهل نجات و اهل عذاب اند، مشخص می گردند. آنها که رهبری پیامبران و جانشینان آنان را در هر عصر و زمان پذیرفتند، همراه پیشوایشان خواهند بود و آنها که رهبری شیطان و پیشوایان غاصب و ستمگر را انتخاب کردند، همراه آنان خواهند بود. قرآن کریم امامان و رهبران را دو دسته معرفی نموده است: یک گروه امامان نور و هدایت گرند. از آنان به “ائمه یهدون بأمرنا”[۱۱] یاد می شود، این دسته مردم را به سوی خدا دعوت می کنند، در نتیجه پیروان خود را به همراه خویش به بهشت و رضوان الاهی می رسانند. دسته دیگر، امامان و رهبران “نار” و آتش هستند و قرآن از آنان به “ائمه یدعون الی النّار”[۱۲] یاد می کند. این جهنمیان مردم و پیروان خویش را همراه خود به سمت دوزخ سوق می دهند. انسان عاقل باید بیندیشد و با نهایت جُهد و تلاشش تحقیق کند تا امامان و رهبران راستین را بشناسد و از آنان پیروی نماید و کورکورانه به دنبال کسانی که خود و پیروانشان را به سمت جهنم سوق می دهند، حرکت نکند؛ زیرا به نقل سنی و شیعه پیامبر اکرم (ص) فرمود: “هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد و به او معرفت پیدا نکند، به دین اسلام از دنیا نمی رود، بلکه مرگی بر پایه زمان جاهلیّت است”.[۱۳]
با توجه به آن چه گفته شد، ما معتقدیم که به دلیل استحکام مبانی تشیع، اگر فردی اهل تحقیق و پژوهش باشد، هیچ گاه غیر از این مذهب را انتخاب نخواهد کرد.
انحراف از مسیر اصلی
همه مسلمانان بر عدم تحریف آیات قرآن – یعنى عدم زیادت بر قرآن یا کاستى از آن – و نیز بر حدیث ثقلین از نبى اکرم (ص) اتفاق نظر دارند. چنان چه بر اختلافات مذاهب و تفاوت ملل و نحل با یک دیگر، متفق اند. پس شکى نیست که در دنبال کردن سیره نبوى (ص) و حتى تمسک به سیره و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و برداشت و فهم از قرآن، اختلاف روى داده و هر فرقه راهى و پیشه اى را دنبال کرده است! و این یعنى تحریف و انحراف مسلمین از مسیر اصلى خویش؛ یعنى مسیرى که قرآن و رسول (ص) پیش روى او گشودند.
لذا باید دید ملاک تشخیص حق از باطل و اصیل از محرّف چیست؟ این راه گرچه در ابتدا مشکل و لاینحل مى نماید، اما محال نیست؛ زیرا “قرآن” بین همه فرق به عنوان منبع اصیل وحى و غیر محرف، قابل تصدیق و مراجعه است و در میان احادیث موجود بین شیعه و سنى احادیثى متفق علیه یافت مى شود که ما را به منبعى اصیل دگر رهنمون مى شود که اهم اینها حدیث انذار (یوم الدار)، حدیث غدیر و حدیث ثقلین و احادیث تفسیرى آیات ۳ و ۶۷ مائده و احادیث تفسیرى آیه تطهیر (احزاب، ۳۳) و احادیث تفسیرى آیه ولایت (مائده، ۵۵ و ۶۵) است. احادیثى که بین تمامى فرق شیعه و سنى متفق علیه مى باشند و هیچ دیده حق بینى توان انصراف آنها از ظواهرشان و کتمان اسانید تاریخى آنها را ندارد. پس باید بین مذاهب مختلف اسلامى، قرآن و سنت قطعیه را حاکم نمود.
امام صادق (ع) مى فرمایند: “در هیچ امرى دو نفر اختلاف نکردند، مگر این که براى آن مطلب در کتاب خداوند عزوجل اصلى است در حالى که عقول اینها به آن نرسیده است (پس دچار اختلاف شده اند)”.[۱۴] نیز مى فرمایند: “پیامبر (ص) در منا (در حجه الوداع) خطبه خوانده، پس فرمود ند: “اى مردم! هر آنچه را از جانب من براى شما آوردند (از حدیث یا سیره)، به کتاب خدا عرضه کنید، پس اگر موافق کتاب خدا بود، پس من آن را گفته ام و آنچه که با کتاب خدا مخالف بود من آن را نگفته ام”.[۱۵]
و امام باقر (ع) مى فرمایند: “وقتى من نظرى دادم به چیزى، از کتاب خدا در مورد آن از من سؤال کنید (تا براى شما توضیح دهم که آن حکم را از کجاى قرآن برداشت نموده ام)”.[۱۶] پس موارد عدیده اى در سیره ائمه (ع) وجود دارد که براى صحابه روش برداشت خود از قرآن را توضیح داده اند”.[۱۷]
برخى براى توجیه این اختلافات به این حدیث نبوى تمسک کرده اند که: “اختلاف امت من رحمت است”.
عبدالمؤمن انصارى (ره) مى گوید: به امام صادق (ع) گفتم: برخى از رسول اللَّه (ص) روایت می کنند که فرمود: “اختلاف امت من رحمت است” امام (ع) فرمود: “راست می گویند”. پس گفتم: اگر اختلاف آنها رحمت است پس اجتماعشان و اتفاق نظرشان عذاب است؟! فرمود: نه چنین است که تو برداشت کرده اى و آنها پنداشته اند! همانا رسول (ص) اراده نموده قول خداوند را که فرمود: “چرا از هر گروهى، برخى مهاجرت نمى کنند تا در دین متفقه شوند…”.[۱۸] پس خداوند امر نموده که مردم به سوى رسول خدا (ص) مهاجرت کنند، پس بیاموزند، سپس به سوى قومشان بازگشته آنها را تعلیم دهند. هر آینه پیامبر (ص) اراده نموده اختلاف امت از بلاد و نژادهاى مختلف را نه اختلافشان در مذهب. هر آینه دین یکى است. هر آینه دین یکى است”.[۱۹]
از این رو شیعه، امامت على و حسنین (ع) را از راه نبى (ص) و امامت سایرین را از طریق امام قبلى شناسایى کرده و گردن نهاده است و نصوص نبوى نیز اسامى ایشان را یکایک تا دوازده نفر تعیین کرده است. از باب نمونه: جابربن عبداللَّه انصارى رحمه الله مى گوید: هنگامى که آیه “اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم”[۲۰] نازل شد، به رسول خدا (ص) گفتم: ما خدا و رسولش را شناخته ایم! اما اولى الامر که اطاعت آنها بر ما واجب شده چه کسانى اند؟! فرمود: آنان جانشینان من و امامان پس از من هستند: نخستین آنان على (ع) است و سپس به ترتیب: حسن بن على (ع)، حسین بن على (ع)، على بن الحسین (ع)، محمد بن على (ع)، که در تورات به باقر معروف است و تو زمان او را درک خواهى کرد. هر وقت او را دیدى سلام مرا به او برسان، و پس از او به ترتیب: جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على و پس از او فرزندش که نام و کنیه او با نام و کنیه من یکى است. خداوند او را بر همه جهان حاکم مى سازد و او است که از نظرها پنهان مى شود و غیبتش طولانى خواهد شد. تا آن جا که تنها کسانى که ایمانشان استوار و آزموده و عمیق است بر عقیده  خود به امامت او باقى مى مانند”.[۲۱]
البته مسلمین به ذکر این نصوص و این اسامى اکتفا نمى کردند، بلکه اول عصمت و علم و غیب و اعجاز او را امتحان مى کردند. پس اگر این شرایط را در مدعیان امامت شیعه مى یافتند به فرمانش و ولایتش گردن مى نهادند و إلاّ جستجو مى کردند تا مراد خود را بیابند و مطیع او شوند![۲۲] ایشان نیز از پدر مهربان تر، مسلمانان را زیر بال و پر گرفته و به تغذیه معنوى و علمى ایشان همت مى گماشتند، تا این که سینه و سینه معارف الاهى و قرآنى و نبوى (ص) به نسل کنونى شیعه اثنى عشر منتقل گردید و در منابع حدیثى و تفسیرى ثبت و ضبط و حفظ شد. تا بالاخره مصلح موعود (عج) از پرده غیب به درآید و اسلام را از غربت به درآورده و تفرقه ها را برداشته و کل جهان را در زیر پرچم اسلام ناب محمدى (ص) در آورد.
شکى نیست که تأکیدات و سفارشات پیامبر(ص) به ولایت على (ع) و تمسک به عترت و قرآن در کنار یک دیگر به جهت وحدت مسلمین از یک سو و پیشگیرى از انحراف و تحریف در تفسیر و تبیین دین بوده است، که نفع آن یعنى نیل به هدایت و سعادت واقعى و فیوضات اخروى عاید خود مسلمین است و إلا رویگردانى کل عالم از اهل بیت (ع) ، ضررى را متوجه مقام و منزلت ایشان نزد خداوند نمى کند،[۲۳] چنان که رویگردانى کل انسان ها و شرک و کفر همه آنها هم ضررى را متوجه خداوند نمى نماید، بلکه خود دچار خسران و زیان مى شوند.[۲۴]
نه روى آورى مسلمین چیزى بر ثواب ایشان مى افزاید و نه رویگردانى آنها چیزى از ثواب آنها مى کاهد زیرا ایشان بندگان مخلص خداوند بودند که تمام تلاش خود را در راه هدایت مردم نموده و بالاخره راحت و آسایش زندگى و جان شیرین خود را در این راه نثار و ایثار نمودند و در راه هدایت و نجات خلق از تحریفات و انحرافات از هیچ کوششى دریغ ننموده و از کمترین فرصت ها بیشترین استفاده را براى حفظ دین نمودند. پس خون بها و اجر آنها با خدا است: “انّ هذا لکم جزاءً و کان سعیکم مشکورا”.
منابع و مآخذ:
۱٫ خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، ص ۲۱۲ – ۱۶۱٫
۲٫ سبحانى، جعفر، آیین وهابیت.
۳٫ سبحانى، جعفر، شیعه پاسخ مى دهد.
۴٫ شهرستانى، عبدالکریم، ملل و نحل، ج ۱، ص ۱۸۸ – ۲۷
۵٫ شیرازى، سلطان الواعظین، شبهاى پیشاور.
۶٫ صافى، لطف اللَّه، منتخب الاثر.
۷٫ عاملى، شیخ حر، وسائل الشیعه.
۸٫ علامه عسکرى، نقش عاشیه در اسلام.
۹٫ قرآن کریم + تفاسیر شیعه و سنى ذیل آیات مذکور در پاورقى ها.
۱۰٫ قمى، شیخ عباس، تتمه المنتهى.
۱۱٫ قمى مشهدى، محمدبن محمد رضا، کنزالدقایق، ج ۳، ص ۳۱ – ۳۶ ، ۵۸ ؛ ج ۴، ص ۱۶۶ – ۱۹۶٫
۱۲٫ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار.
۱۳٫ مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش عقاید، ج ۱ و ۲، درس ۳۸ – ۴۰٫

 

منبع: اسلام پدیا
-------------------------------------
پی نوشت:

 [۶]. الابانه الکبری، ابن بطه، ج ۱، ص ۳؛ خصال، ص ۵۸۵٫
[۷]. کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۴، باب الاعتصام بالکتاب و السنه.
[۸] برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه های:
۱٫ صراط مستقیم و عوامل انحراف ، سؤال ۱۶۴ (سایت: ۱۱۹۴).
۲٫ اسلام و مسئله ی جبر و اختیار،سؤال ۱۳۰ (سایت: ۱۲۳۷).
[۹] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج  ۱، ص ۱۱٫
[۱۰] اسراء، ۷۱٫
[۱۱] سجده، ۲۴٫
[۱۲] قصص، ۴۱٫
[۱۳] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، دار الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۱۴] کافى، ج ۱، کتاب فضل العلم، ح ۶، ص ۷۸٫
[۱۵] همان، ح ۵، ص ۸۹٫
[۱۶] همان، ح ۵، ص ۷۷٫
[۱۷] ر.ک: جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۶۹ – ۷۳ ؛ وسائل، ج ۵، ص ۵۳۸٫
[۱۸] توبه، ۱۲۲٫
[۱۹] وسائل، ج ۱۸، باب صفات القاضى، باب، ۱۱، ح ۱۰، ص ۱۰۲ – ۱۰۱٫
[۲۰] نساء، ۵۹٫
[۲۱] منتخب الاثر، ص ۱۰۱ ؛ غایه المرام، ج ۱۰، ص ۲۶۷ ؛ اثباه الهداه، ج ۳، ص ۱۲۳؛ ینابیع الموده، ص ۴۹۴٫
[۲۲] ر. ک نمایه: امامت درسن طفولیت، سؤال ۲۸۵٫
[۲۳] سبأ، ۴۷؛ شورى، ۲۳؛ هود، ۵۱٫
[۲۴] آل عمران، ۱۷۶ – ۱۷۹ و ۱۴۴؛ محمد، ۳۲ – ۳۴؛ نساء، ۱۳۱ – ۱۳۳٫.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • نشانی صفحه‌ها وب و پست الکترونیک بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
لطفا پاسخ سوال را بنویسید.