در معرفت فاطمه (سلام الله علیها)(بخش دوم)
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از دیدگاه ائمه معصومین(علیهم السّلام):
1 - امیر المؤمنین علی (علیه السلام):
روزى هنگامى که وارد منزل شدم دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالیکه حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ و فاطمه (سلام الله علیها) پیش روى آن حضرت نشسته بودند، مى فرماید: اى حسن و اى حسین، شما دو کفّه ترازو هستید و فاطمه زبانه آن است، دو کفّه جز به وسیله زبانه یکسان و هماهنگ نمى شود و زبانه نیز جز بر روى دو کفّه استوار نمى ماند، شما دو نفر امام هستید و مادرتان داراى مقام شفاعت است.[ 37 ]
2- حضرت حسن بن علی (علیهما السلام):
امام حسن مجتبی (علیه السلام) مى فرماید: در شب جمعه اى مادرم فاطمه (سلام الله علیها) در محراب ایستاد و به عبادت خداوند پرداخته و تا هنگام دمیدن سپیده صبح پیوسته در حال رکوع و سجود بود، شنیدم که نام هاى یکایک مردان و زنان با ایمان را برده بر ایشان دعاى فراوان که دو براى خود از خداوند چیزى نخواست به آن حضرت گفتم: اى مادر، چرا به همان گونه که براى دیگران دعا مى کنى براى خویشتن دعا نمى نمایى؟ فرمود: فرزندم باید که همسایه را به خود مقدم داشت.[ 38 ]
3- حضرت حسین بن علی (علیهما السلام):
امام حسین (علیه السلام) مى فرماید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فاطمه شادمانى قلب من است. دو پسرش میوه دلم. و شوهرش نور دیدگانم و پیشوایان از فرزندانش امین هاى پروردگارم و رشته پیوند میان او و آفریدگانش مى باشند، هر کس به آن ریسمان چنگ زند نجات یافته و هر که از آن تخلّف ورزد نابود خواهد شد.[ 39 ]
4- حضرت على بن الحسین (علیهما السلام):
امام سجاد (علیه السلام) مى فرماید: در دوران ظهور اسلام از خدیجه (سلام الله علیها) فرزند دیگرى براى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) متولّد نشد.[ 40 ]
5- حضرت امام محمد باقر (علیه السلام):
امام باقر (علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارشان (علیه السلام) مى فرماید: فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن جهت طاهره نامیده شد که از آلودگى و ناشایستگى پاک بود. او هیچگاه خون حیض و نفاس ندید.[ 41]
6- حضرت امام صادق (علیه السلام):
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: تا هنگامى که فاطمه زنده بود، خداوند دیگر زنان را بر علی (علیه السلام) حرام کرده بود. زیرا آن حضرت پاک بود و عادت زنانگى نداشت.[ 42 ]
7- حضرت امام موسی بن جعفر (علیهما السلام):
امام کاظم (علیه السلام) مى فرماید: در خانه اى که اسم محمد یا احمد یا على یا حسن یا حسین و از زنان، اسم فاطمه (سلام الله علیها) باشد فقر و تهیدستى وارد نخواهد شد.[ 43 ]
امام موسی ابن جعفر (علیهما السلام) از پدرانش نقل فرموده است که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: فرد نابینائى اجازه خواست که به منزل فاطمه (سلام الله علیها) وارد شود، آن حضرت خود را به مانند پرده اى از او پوشیده داشت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود، چرا خود را پوشیده داشتى در حالى که نابیناست و ترا نمى بیند؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرض کرد: اگر او مرا نمى بیند، من او را مى بینم و نیز رائحه و عطر را مى بوید و شامه اش سالم است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: گواهى مى دهم که تو پاره تن من هستى.[ 44 ]
8- حضرت امام رضا (علیه السلام):
امام رضا (علیه السلام) مى فرماید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هنگامى که به آسمان بالا رفتم، جبرئیل دستم را گرفته مرا وارد بهشت کرد از خرماى بهشتى به من داد و خوردم، آن خرما در پشت من تبدیل به نطفه شد هنگامیکه به زمین برگشتم با خدیجه همبستر شدم و او فاطمه را حامله شد، بنابراین فاطمه حوریه اى انسانى است، هرگاه مشتاق بوى بهشت مى شوم دخترم فاطمه را مى بویم.[45]
9- حضرت امام جواد الائمه(علیه السلام):
موسى بن قاسم گوید: به حضرت جواد (علیه السلام) عرض کردم، تصمیم گرفته بودم که به نیابت شما و پدر بزرگوارت طواف کنم. به من گفته شد که به نیابت جانشینان نمى شود طواف کرد. حضرت فرمود: هر قدر که مى توانى طواف کن، زیرا این کار جایز است. سه سال بعد به آن حضرت عرض کردم. من درباره طواف به نیابت از شما و پدرت اجازه گرفتم و اذن فرمودید. از طرف شما تا جایى که خداوند خواست طواف کردم و بعد چیزى در دلم خطور کرد و به آن عمل نمودم. فرمود آن چیز چه بود؟ عرض کردم یک روز به نیابت از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) طواف کردم حضرت سه مرتبه فرمود، درود خداوند بر رسول خدا باد و بعد روز دوم از طرف امیرالمؤمنین طواف کردم. و روز سوم به نیابت از حضرت حسن و چهارمین روز از حضرت حسین و پنجم از طرف على بن الحسین و روز ششم از طرف ابوجعفر محمد بن على و روز هفتم از سوى جعفر بن محمد و روز هشتم از طرف پدرت حضرت موسى روز دهم از سوى پدرت حضرت على بن موسى و روز دهم از طرف شما اى آقاى من و اینها همان کسانى هستند که دین خداوند را با ولایت آنان پذیرفته ام. عرض کردم، گاهى از سوى مادرت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیز طواف کردم و گاهى هم طواف نکردم. فرمود: آن را زیاد کن، زیرا که برترین چیزى است که بدان عمل مى کنى.[ 46 ]
10- حضرت هادی (علیه السلام)
امام هادی (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: دخترم فاطمه بدان جهت «فاطمه» نامیده شد که خداوند عزوجلّ او و دوستانش را از آتش جدا ساخته و بدور نگه داشته است.[ 47 ]
11- حضرت ابو محمد امام حسن عسگری (علیه السلام):
ابو هاشم عسگرى گوید، از حضرت عسگری (علیه السلام) پرسیدم: به چه جهت فاطمه (سلام الله علیها) زهرا نامیده شد؟ فرمود، بدان جهت که چهره اش براى امیرالمؤمنین در آغاز روز بسان خورشید درخشان مى درخشید و به هنگام ظهر بسان ماه تابان و در وقت غروب مانند ستاره فروزان تابناک بود.[ 48 ]
12- حضرت بقیه اللّه اعظم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف):
من از دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سرمشق نیکوئى دارم. انسان نادان به پستى کار خودش گرفتار خواهد شد و به زودى شخص کافر خواهد دانست که کار از آن کیست؟[ 49 ]
فاطمه (سلام الله علیها) فانوس نور خداوند عزوجل و زیتونى مى باشد که برکاتش همگان را فراگرفته است.
او قطب دایره هستى و نقطه اى(مرکزى) است که هنگامى که نازل شد کثرات فراوان پیدا نمود.
وى احمد دوّم و ستوده ترین مردم دوران خویش است او در میدان یکتاپرستى اصل و اساس است.
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در اقوال صحابه
فضائل حضرت فاطمه (سلام الله علیها) همچون امیر المؤمنین علی (علیه السلام) چنان بود که هرچند مخالفان در کتمان و یا دگرگونى آن سعى داشتند و دوستان نیز در مخفى کردن آن تلاش کردند، لیکن باز در زمینه مناقب و فضائل آن حضرت کتب متعددى نگاشته شد و خود اهل سنّت روایت هاى بسیارى درباره ایشان نقل کرده اند. جالب اینکه تقریباً تمام مقامات و مناقبى که در کتب شیعه درباره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نقل شده در کتب معروف اهل سنّت نیز آمده است و در میان اسناد و مدارک این توصیفات به اعترافات صریحى در این زمینه، از افرادى همچون معاویه، عایشه و یا بعضى از خلفاى پیشین برخورد مى کنیم که در صفحات تواریخى که به دست مورّخان خود آنها نگاشته شده، ثبت است! و این چیزى نیست جز مشیت و اراده الهى و یک اعجاز بزرگ از اهل بیت عصمت(علیهم السّلام).
از جابر بن عبداللَّه انصارى صحابى بزرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: «وقتى خدا آدم و حوّا را خلق فرمود، در بهشت مى خرامیدند و مى گفتند: از ما زیباتر کیست؟ در این گفت وگوها بودند که دخترى را مشاهد نمودند که هرگز مانند وى را ندیده بودند، زیرا نورانیّت عجیب و درخشندگى فراوانش چشم ها را خیره مى ساخت. عرض کردند: خداوندا این بانو کیست؟ فرمود: صورت سیده زنان، فاطمه زهراست. عرض کردند: پروردگار این تاجى که بر سر اوست چیست؟ فرمود: شوهرش علی (علیه السلام). سؤال کردند این دو گوشواره چه هستند؟ فرمود: دو فرزندش که ایشان این مقام را دو هزار سال پیش از آنکه تو را خلق کنم در علم پنهانم داشتند.»[ 50 ]
محبّ الدّین طبرى در کتاب خود مى نویسد:
«خدیجه کبرى روزى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست که برخى از میوه هاى بهشت را به او نشان دهد. جبرئیل به سوى برگزیده خلائق آمد و براى او دو سیب همراه آورده بود و عرض کرد: اى محمّد، پروردگارت سلام مى رساند و مى فرماید: یکى از آن دو را خود بخور و دیگرى را به خدیجه بخوران و باوى خلوت کن، زیرا مى خواهم از شما فاطمه زهراء را به وجود آورم، پس رسول خدا آنچه را که جبرئیل گفته بود، انجام دادند... تا اینکه گوید: به همین دلیل بود که نبى مکرّم هرگاه مشتاق بهشت و نعمت هاى آن مى شد فاطمه را مى بوسید و بوى وى را استشمام مى کرد و در این هنگام که بوى قدسى وى را استشمام مى فرمود، چنین اظهار مى داشتند: فاطمه حوریه اى است به صورت انسان.»[ 51 ]
راویان این حدیث عایشه و ابن عباس و سعید بن مالک و عمر بن خطّاب هستند.
به نقل از تفسیر ثعلبى از امام صادق (علیه السلام)[ 52 ] و جابر بن عبداللَّه انصارى آمده که فرمودند:
«رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را دیدند در حالى که لباسى از پوشاک شتر بر تن داشت و به دست خود آسیاب مى کردند و فرزند خود را نیز شیر مى دادند، اشک هاى فراوان از چشم هاى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سرازیر گردید و فرمودند: دخترجانم تلخى و سختى دنیا را پیشاپیش بچش تا شیرینى آخرت را پس از آن دریابى. عرض کرد: اى پدر گرامى، سپاس خداى بزرگ را بر نعمت هایش و شکر فراوان به خاطر مواهب و آلاء و بخشوده هایش، پس از این گفت گو بود که این آیه نازل مى شود: «وَلَسُوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرضى.» «به زودى پروردگارت آنچنان بخشش بر تو نماید که راضى و خشنود گردى».[ 53 ]
از ابن عباس پسر عموى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل کرده اند:
«آن شب که صدیقه طاهره را براى زفاف به سوى منزل علی (علیه السلام) مى بردند، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیش روى و جبرئیل سمت راست و میکائیل در سمت چپ و هفتاد هزار فرشته در پشت سر حرکت مى کردند و خداى بزرگ را تسبیح و تقدیس مى نمودند.»[ 54 ]
از انس بن مالک صحابى پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند: بهترین چیز براى زنان چیست؟ ما نتوانستیم جواب بدهیم، علی (علیه السلام) نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) رفته، پرسش و فرمایش پیامبر را به او فرمود، حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: چرا نگفتى بهترین چیز براى زنان آن است که مردان را نبیند و مردان نیز ایشان را نبینند! وقتى این جواب زیبا را حضرت علی (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از قول حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه پاره تن من است.»[ 55 ]
ابو ایّوب انصارى نیز از صحابى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ایشان نقل مى کند: روز قیامت منادى از زیر عرش ندا مى کند: «اى اهل محشر سر به زیر افکنید و چشم ها ببندید تا فاطمه (سلام الله علیها) از صراط عبور فرماید، و آن گرامى عبور مى کند در حالیکه هفتاد هزار نفر از حوریان بهشتى همراه اویند.»[ 56 ]
«عامر شعبى»، «حسن بصرى»، «سفیان ثورى»، «ابن جبیر»، «جابر بن عبداللّه انصارى»، همه از پیامبر نقل کرده اند که فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است کسى که او را خشمگین سازد، مرا خشمگین ساخته است.»[ 57 ]
«حسن بصرى» در مورد عبادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مى گوید: در این امّت عابدتر از فاطمه (سلام الله علیها) نیامده است، آنقدر به نماز و عبادت مى ایستاد که پاهایش ورم مى کرد.[ 58 ]
«عایشه» گفته است: هرگز راستگوتر از فاطمه (سلام الله علیها) ندیدم، جز پدرش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم).[ 59 ]
«سلمان فارسى» این صحابى برجسته و یار با وفاى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى گوید: «دیدم که فاطمه (سلام الله علیها) نشسته بود و با آسیاى دستى جو را آرد مى کرد و دسته آسیا (به جهت مجروح بودن دست فاطمه (سلام الله علیها) خونین بود و حسین (علیه السلام) که در آن هنگام کودک خردسالى بود، در گوشه اى از خانه از گرسنگى گریه مى کرد، عرض کردم: اى دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستت را مجروح کرده اى در حالیکه «فضه» هست که کارها را انجام دهد، فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من سفارش کرده است که یک روز، خدمت با فضه باشد و یک روز با من، و نوبت او دیروز بود...»[ 60 ]
ابوذر «رحمه الله علیه» یار دیرین پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مى گوید: یکبار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا فرستاد که علی (علیه السلام) را فراخوانم. به خانه علی (علیه السلام) آمدم و او را صدا کردم، کسى جوابم نداد، و آسیاى دستى داخل خانه خودبه خود مى گشت و کسى کنار آن نبود، دوباره علی (علیه السلام) را صدا کردم، بیرون آمد و رسول خدا با او سخن گفت و به او چیزى فرمود که نفهمیدم، آنگاه من گفتم: از آسیابى که در خانه على است شگفت زده ام که خود به خود مى گشت و کسى کنار آن نبود! پیامبر فرمودند: دخترم فاطمه چنان است که خداوند قلب و اعضاى او را از ایمان و یقین پر ساخته و خدا از ضعف و ناتوانى او آگاه است و او را در زندگیش کمک مى فرماید آیا نمى دانى که خداوند فرشتگانى دارد که مأمور کمک به خاندان محمدند؟[ 61 ]
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
«اسماء بنت عمیس برایم نقل کرد، که من نزد جده شما فاطمه (سلام الله علیها) بودم، هنگامى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر او وارد شد و او گردنبندى از طلا بر گردن داشت که امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) از سهم خود از غنائم براى او خریده بود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اى فاطمه، مردم نگویند فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) لباس جبّاران به تن مى کند.
فاطمه (سلام الله علیها) گردن بند را پاره کرد و فروخت و با آن بنده اى را خریدارى و آزاد ساخت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این کار شادمان گشت».[ 62 ]
جایگاه صحیفه فاطمه «سلام الله علیها»
قبل از هر چیز لازم است این مسأله روشن گردد که آیا ملائکه با غیر پیامبر هم سخن مى گویند؟ و آیا آنان را غیر از پیامبر کس دیگرى هم مى تواند دید؟ و آیا جز انبیاء کسى صداى آنان را مى تواند بشنود؟
براى پاسخ به سؤالات فوق و یافتن جوابهاى متقن و محکم به قرآن کریم مراجعه مى کنیم:
1-خداوند مى فرماید: وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَه ُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ[ 63 ]
ترجمه:(و آنگاه فرشتگان گفتند: اى مریم! خداى متعال ترا برگزید و پاکت گرداند و بر همه زنان عالم برترى بخشید.)
صریح آیه آن است که فرشتگان مریم را مخاطب قرار داده و با وى سخن گفتند، آنهم با کلماتى که بیانگر اوامر الهى و نیز کرامت وى در نزد خداست، یقیناً وى نیز نداء آنان را مى شنید و خطابشان را مى فهمید.
2- خداى متعال مى فرماید: وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافی وَ لا تَحْزَنی إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ[ 64 ]
ترجمه: «به مادر موسى وحى نموده و فرمان دادیم که طفل خود را شیرده و اگر بر او ترسانى وى را درون دریا بیفکن.»
مفسّران گفته اند: معنى «اَوحَینا» در اینجا یعنى «اَلْهَنا» است، یعنى به قلب وى افکندیم و یا به قولى وى را به این خطاب مخاطب نمودند.
بعد از بیان این دو نکته، دیگر پذیرش این واقعیّت که بانوى گرانمایه اسلام، فاطمه (علیها السلام) «محدّثه» و دریافت دارنده حقایق از بارگاه خدا بود، چندان دشوار نیست، چرا که مقام ارجمند دخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نه کمتر از «مریم» بود و نه کمتر از «مادر موسى». و روشن است که «مریم» و یا «مادر موسى»، پیامبر خدا نبودند و باز روشن است که «فاطمه (سلام الله علیها)»، نیز پیامبر برگزیده خدا نبود.
مرحوم «صدوق» در کتاب خویش روایتى از «زید بن على» آورده است که مى گوید:
امام صادق (علیه السلام) مى فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) را بدان جهت «محدثه» نامیده اند که فرشتگان از آسمان فرود آمده و با او گفت گو مى کردند، همانگونه که با «مریم» صحبت مى کردند و او را ندا مى دادند.
به فاطمه (سلام الله علیها) نیز ندا دادند که: یا فاطمه ! اِنَّ اللّهَ اصْطفاکِ و طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى ینساءِ العالمین.[ 65 ]
اى فاطمه! خدا تو را برگزید و پاک و پاکیزه ساخت و تو را بر همه زنان گیتى برترى بخشید.
و نیز از امام صادق (علیه السلام) است که به «ابابصیر» فرمود: «...مصحف «فاطمه» نزد ماست.»
مردم چه مى دانند مصحف «فاطمه» چیست؟
آنگاه فرمود: مصحف «فاطمه» سه برابر قرآن است. به خداى سوگند که یک واژه از قرآن کریم در آن نیست، بلکه کران تا کران آن حقایقى است که خدا آنها را بر مادرمان فاطمه (سلام الله علیها) املاء و وحى فرمود.[ 66 ] این روایت بیانگر نکاتى است که در خور بحث و تحقیق مى باشد:
1- در مصباح المنیر آمده است که: صحیفه قطعه پوست یا کاغذى را مى گویند، که در آن چیزى نوشته شده است و جمع آن «صُحُف» و «مُصْحَف» مى باشد.
لسان العرب بیان مى کند که: مُصْحَف یا مُصْحِف یعنى محل جمع شدن صفحاتى که بر روى آنها مطالبى نوشته شده و بین دو جلد جمع گردیده باشد.
2- از آنجا که قرآن شریف در نظر پیروانش از شمار آیات و سوره ها گرفته تا حجم و اندازه، کتابى شناخته شده است، به همین جهت امام صادق (علیه السلام) کتاب خدا را مقیاس قرار داده و مُصْحَف را از نظر حجم و اندازه با آن سنجیده است.
با این مقیاس اگر قرآنى با حروف و صفحات متوسط در 500 صفحه چاپ شود، مصحف فاطمه 1500 صفحه مى گردد، درست سه برابر آن، و منظور امام همین است، نه اینکه کسى تصور نماید که کتاب خدا ناقص است و مصحف فاطمه در مقام کامل ساختن آن مى باشد، نه هرگز چنین نمى باشد، همچنان که منظور این نیست که قرآن دیگرى بر فاطمه (سلام الله علیها) فرو فرستاده است.
در جایى دیگر «حسین بن ابى علاء» از امام صادق (علیه السلام) آورده است که فرمودند:
«مصحف فاطمه هرگز همانند قرآن نیست، اما در آن آنچه که مردم را به ما و دانش ما نیازمند مى کند و ما را از مردم بى نیاز مى سازد وجود دارد، حتى حکم یک تازیانه یا 12 یا 14 آن و دیه خراش و... نیز یافت مى شود.[ 67 ]
و در روایت دیگرى است که فرمودند: امّا «مصحف فاطمه» کتابى است که همه رویدادها و نام تمامى کسانى که تا روز رستاخیز زمام امور را به دست مى گیرند، همه و همه در آن آمده است.
- شب نزول صحیفه
ابو بصیر از امام محمّد باقر (علیه السلام) نقل مى کند که:
«در یکى از شب هاى جمعه هنگامه سحر حضرت جبرئیل و اسرافیل و مکائیل بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نازل شدند و دیدند که دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشغول نماز است، همه ایستادند تا نماز تمام شد، آنگاه دسته جمعى به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) سلام کردند و گفتند:
«خداوند بزرگ به شما سلام مى رساند»
سپس صحیفه اى را در حجره آن بزرگ زن بهشتى گذاشتند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ داد:
قالَتْ: لِلّهِ السَّلامُ وَ اِلَیْهِ السَّلامُ وَ عَلَیْکُمْ یا رُسُلَ اللّهِ السَّلامُ.[ 68 ] (سلام از آن خداست و از اوست سلام و به سوى اوست سلام، و بر شما اى فرستادگان خدا سلام و درود باد.)
- محتواى صحیفه فاطمه (سلام الله علیها)
آنچه از روایات اسلامى و توضیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) معلوم مى شود، این است که مطالب و مباحث صحیفه فاطمه (سلام الله علیها) جزو اسرار الهى است که فقط در اختیار رهبران معصوم (علیهم السلام) قرار گرفته است و هیچ کس نباید از محتواى آن آگاهى پیدا کند، اما برخى از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند جابر بن عبداللّه انصارى با اجازه حضرت زهرا (سلام الله علیها) فقط از مباحث کلّى آن تا حدودى اطّلاع پیدا کرده و یا برخى از صفحات آن را دیده اند.
جابر بن عبداللّه انصارى مى گوید:
وارد منزل امام علی (علیه السلام) شدم، صحیفه اى در دستان فاطمه (علیها السلام) دیدم، که رنگ سبز زیباى آن مرا به یاد زمرّد انداخت و در آن کتابى قرار داشت به سفیدى و روشنى نور خورشید، گفتم: پدر و مادرم فداى شما، اى دختر رسول خدا، آن چیست که در دستان شماست؟ پاسخ داد:
قالَتْ: هذا لَوْحٌ أَهْداهُ اللّهُ اَبى أَبى رَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فِیهِ اِسْمُ بَعْلِى وَ اَسْمُ اِبْنىَّ وَ أَسْمَاءُ الْاَوْصِیاءِ مِنْ وُلْدِى فَأَعْطانیهِ لِیُبَشِّرَنیى بَذلِکَ
حضرت فرمود: این کتابى است که خداوند آن را به پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اهداء فرمود: در این کتاب نام پدرم، و نام شوهرم امام علی (علیه السلام) و نام دو فرزندم و امامانى که همه از فرزندان من مى باشند وجود دارد، این کتاب به من هدیه شده است تا بشارت فرح بخشى براى من باشد.
قال جابر: فیه اِثْنا عَشَر اَسْماء قُلْتُ اَسْما مِنْ هؤلاءِ؟ جابر گفت: در این کتاب دوازده نام ثبت شده، آنها اسامى چه کسانى است؟ فرمود:
قالت: هذِهِ اَسْماءُ الْاوْصِیاءِ اوَّلُهُمْ اِبنْ عَمِّى وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِى آخِرُهُمْ الْقائِمُ(عجل الله تعالی فرجه الشریف).
حضرت فرمود: این نام هاى جانشینان پیامبر است. اول آنها علی (علیه السلام) پسر عموى من و یازده فرزندان او که همه از نسل من مى باشد و آخرین آنها حضرت حجّه(قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
قال جابر: فَرَأَیْتَ فیها مُحمَّداً مُحَمَّداً فى ثَلاثَه مَواضِع وَ عَلیّاً عَلیّاً عَلیّاً عَلیّاً فى اَرْبَعه مَواضِع.[ 69 ]
جابر مى گوید: درست که نگاه کردم دیدم نام محمد در 3 جا و نام على در 4 مورد ثبت شده است.
ابابصیر مى گوید:[ 70 ] درباره مصحف فاطمه (سلام الله علیها) از امام باقر (علیه السلام) سؤال کردم؟
ایشان فرمود: مصحف فاطمه (سلام الله علیها) پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ایشان نازل شد.
پرسیدم: آیا در این مصحف آیاتى از قرآن وجود دارد؟
فرمود: در آن چیزى از قرآن نیامده است.
پرسیدم: بنابراین آن را براى ما توصیف نمائید.
فرمود: 2 جلد به اندازه ورق هاى زِبَرجَدِ سرخ مى باشد.
گفتم: فداى شما گردم. سپس پرسیدم: از اوراق آن برایم بگوئید.
فرمود: اوراق آن از درّ سفید است.
گفتم: فداى شما شوم. محتواى آن چیست؟
فرمود: اخبار گذشته و آینده تا روز قیامت است. در آن است آنچه در آسمانها وجود دارد.
عدد ملائکه آسمان ها، تعداد تمامى بندگان خدا که فرستاده او و یا انسان هاى عادى هستند. اسامى کسانى که بعنوان رسول و کسانى که اطاعت از آنان کرده و یا تکذیبشان نموده است.
نام جمیع بندگان مؤمن و کافر از ابتداء تا انتهاى خلقت. اسامى شهرها، کشورها و ولایات از شرق تا غرب به همراه اوصافشان و تعداد مؤمنین و کافرین آن بلادها. داستان سرگذشت و اوصاف کسانى که تمرّد و مخالفت نموده اند و بر مردم به ظاهر حکمرانى مى کردند و اسامى و صفات یاورانشان و آن چیزى که در تملّکشان بوده است. خصوصیّت بزرگانشان در تمامى ادوار.
سپس گفتم: فداى شما گردم، آن ادوار چند سال است؟
فرمود: پنج هزار سال در هفت دوره.
در ادامه فرمود: در آن است اسامى و زمان مرگ تمامى مخلوقات خداوند. اسامى و اوصاف و تعداد کسانى که وارد بهشت و جهنّم مى شوند. در آن است علم قرآن، تورات، انجیل، و زبور همانگونه که نازل شده اند و تعداد تمامى درختان و نهرهایى که در عالم وجود دارد.
سپس فرمودند: زمانى که خداوند اراده فرمود که مصحف را بر ایشان نازل فرمایند، به جبرائیل، میکائیل و اسرافیل امر فرمود که آن را بر فاطمه نازل کنند، آنان نیز در ثلث دوم از شب جمعه بر حضرت در حالیکه مشغول به نماز بود، وارد شدند و پس از اتمام نماز بر او سلام کردند و گفتند که: خداوند به تو سلام مى رساند. سپس مصحف را نزد او گذاشتند. حضرت در جوابشان فرمود: براى خداست سلام، از او است سلام و به سوى اوست سلام و بر شما فرستادگان خدا سلام.
سپس ملائکه به سوى آسمان برگشتند و حضرت بعد از نماز صبح تا زوال آفتاب مصحف را تا انتها خواندند و بعد از آن اطاعت ایشان بر تمامى جن و انس، پرندگان چرندگان، انبیاء و ملائک واجب گردید.
گفتم: فداى شما گردم، بعد از حضرت مصحف چه مى شود؟
فرمود: ایشان مصحف را به امیرالمؤمنین دادند و سپس به حسن (علیه السلام) و بعد از آن به حسین (علیه السلام) و بعد از آن به اهلش تا صاحب الامر مى رسد.
گفتم: معلومات مصحف فراوان است. ایشان فرمود: ابا محمد! آنچه از مصحف براى تو گفتم از 2 ورق اول آن است و یک کلمه بعد از آن هم به تو نگفتم.
- مصحف فاطمه، نزد ائمه:
حدیثى نقل مى کنیم که معناى مصحف را با توضیحات فراوان ترى تفسیر مى نماید:
برخى از اصحاب حضرت امام صادق (علیه السلام) از مصحف فاطمه پرسیدند، امام پس از سکوتى طولانى فرمودند: «شما از آنچه باید بخواهید و از آنچه نباید بخواهید سؤال مى کنید. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هفتاد و پنج روز زنده بودند و در فراغ پدر اندوهگین و متأثر جبرئیل برایشان فرود مى آمد و سعى مى کرد ایشان را تسلّى دهد و اندوهش را بزداید و وى را شاد نماید، بنابراین از موقعیت و مکان و مقام پدر با وى سخن مى گفت و آنچه که بعد از حیات ایشان در آینده پیش مى آید به وى خبر مى داد و علی (علیه السلام) آنها را مى نوشت این مصحف فاطمه است.»[ 71 ]
از روایات بسیارى از پیشوایان راستین آمده است که: مصحف فاطمه (سلام الله علیها) نزد امامان اهل بیت است، براى نمونه:
1- در کتاب «صافى» آمده است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«فاطمه (سلام الله علیها) مصحفى را به یادگار نهاد که نزد پیشوایان اهل بیت است و «مصحف» نه قرآن خدا، اما سخنى از پیام اوست که بر فاطمه (سلام الله علیها) فرو فرستاده و پیامبر، آن را املاء نموده و امیرالمؤمنین آن را نوشته است.»[ 72 ]
2- یکى از یاران امام صادق (علیه السلام) به آن حضرت گفت: فدایت شوم، پرسشى دارم، آیا مى توانم با آرامش خاطر طرح کنم؟
آن حضرت پرده اى که آن را از اتاق دیگر جدا مى ساخت کنار زد و پس از نگاه به آنجا فرمود: آنچه مى خواهى سؤال کن. گفت: پیروان شما مى گویند: پیامبر بابى از دانش را به على آموخت که از آن باب هزاران باب گشوده مى شود، آیا این درست است؟
حضرت فرمودند: به خدا سوگند که ذات بى همتاى او هزار باب از دانش به على آموخت که از هر باب آن هزار باب گشوده مى شود. گفت: به خدا سوگند که دانش کامل و واقعى این است.
آن حضرت لحظه اى درنگ کردند و فرمودند: آن علمى است ارزشمند اما علم کامل نیست.
- «جامعه» چیست؟
«صحیفه فاطمه» و «صحیفه جامعه امیرالمؤمنین» به عنوان میراث امامت پس از شهادت امیرالمؤمنین در اختیار امام حسن (علیه السلام) و سپس در اختیار امام حسین (علیه السلام) و آن گاه دست به دست در اختیار ائمه بعد قرار گرفت و در موارد ضرورى ائمه هنگام نقل حکم خاصى آن را مى گشودند و جواب پرسشهاى اصحاب خود را مى دادند. گفته شده است ضخامت صحیفه در هنگام بسته بودن و پیچیده بودن اندازه ضخامت ران شتر دو کوهانه بوده است.[ 73 ]
امام صادق (علیه السلام) به ابابصیر فرمود: بدان که «جامعه» نزد ماست. اما مردم چه مى دانند که «جامعه» چیست؟ ابابصیر گفت: فدایت گردم. به راستى «جامعه» چیست؟
حضرت فرمودند: طومارى است به طول هفتاد ذراع، با ذراع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و با املاى آن حضرت که به خط علی (علیه السلام) است و تمامى رواها و نارواها و مسائل مورد نیاز مردم حتى حکم جریمه خراش وارد آوردن بر دیگران نیز در آن آمده است. گفت: سرورم، راستى که این دانش و فرهنگى کامل است؟ فرمودند: این دانش و فرهنگ است اما نه کامل.
- آگاهى جابر از صحیفه:
ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: با تو حاجتى دارم، چه وقت با تو محرمانه در میان بگذارم؟ عرض کرد هر وقت شما صلاح بدانید. پدرم روزى با جابر خصوصى جلسه اى تشکیل داد و فرمود: جابر از لوحى که در دست مادرم فاطمه (سلام الله علیها) دیده بودى به من گزارش بده و از آنچه مادرم درباره محتواى آن لوح به تو خبر داده، خبر دارم کن.
جابر گفت: خدا را شاهد مى گیرم در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) براى عرض تبریک و تهنیت به مناسبت ولادت حسین (علیه السلام) خدمت فاطمه (سلام الله علیها) رسیدم. لوح سبزى را در دست فاطمه دیدم، فکر کردم از زمرّد است. در آن لوح نوشته سفیدى را که مانند نور خورشید بود مشاهده کردم، عرض کردم پدر و مادرم به فدایت، قصّه این لوح چیست؟
فرمود: این لوح را خدا به رسولش هدیه کرد تا خوشحالم کند، در آن نام پدر و شوهر و فرزندان و اسامى اوصیاء از فرزندان من مکتوب است.
جابر به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد: مادرت آن لوح را به من عطا کرد، آن را خواندم و از آن نسخه اى برداشتم.
امام فرمود: آن نسخه را به من ارائه مى کنى؟
عرض کرد: پدرم همراه جابر به منزل او رفت. پدرم از آستین خود صحیفه اى را بیرون کرد و فرمود: جابر! تو در نوشته ات نظر کن، من مضموم آن را مى خوانم، با آن تطبیق نما. پدرم بدون کم و زیاد، محتواى آن صحیفه را براى جابر قرائت کرد.
جابر گفت: خدا را شاهد مى گیرم در لوح هم همین را که شما قرائت کردید نوشته بود.[ 74 ]
کوتاه سخن اینکه از روایت مشخص شد که جابر بن عبداللَّه انصارى نسخه اى از روى لوحى که از خداى متعال به دست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه (سلام الله علیها) رسیده بود، برداشت. بنابراین نسخه نزد جابر بخشى از همان صحیفه اصلى مى باشد.
--------------------------
فهرست کتاب ها و منابع:
1- سیره چهارده معصوم (علیه السلام)، محمد محمدى اشتهاردى
2- جلوه هاى رفتارى حضرت زهرا (سلام الله علیها)، عذرا انصارى
3- نگرشى کوتاه بر زندگى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)؛ ترجمه: محمد على امینى
4- فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از ولادت تا شهادت، ترجمه: على کرمى
5- فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بانوى نمونه اسلام، ابراهیم امینى
6- در حریم کوثر، سیدمحمدرضا طباطبائى نسب
7- زهراء برترین بانوى جهان، آیه الله مکارم شیرازى
8- فاطمه الزهراء(گفتار علامه امینى) حبیب چایچیان(حسان)
9- نهج الحیاه (فرهنگ سخنان فاطمه(سلام الله علیها)، محمد دشتى
10- مسند فاطمه الزهراء(علیها السلام)، سید حسین شیخ الاسلامى
11- فاطمه الزهراء از ولادت تا شهادت، آیه الله فقید سیدمحمدکاظم قزوینى
12- فاطمه در سوگ عدالت، على کرمى
13- عوالم العلوم و المعارف و الاحوال؛ ج 11/2، سیدمحمدباقر موحدابطى اصفهانى 74
-----------------------------------------
پى نوشت ها:
37. کشف الغمه - ج 1 - ص 506.
38. بحار الانوار - ج 43 - ص 81.
39. فوائد المسطین - ج 2 - ص 66.
40. روضه کافى - حدیث 536.
41. مناقب ابن شهر آشوب - ج 3 ص 33.
42. بحارالانوار - ج 43 ص 19.
43. سفینه البحار - ج 1 - ص 662.
44. بحار الانوار - ج 43 - ص 91.
45. عوالم العلوم و المعارف - ج 11 - ص 10.
46. بحار الانوار - ج 50 - ص 101.
47. کتاب فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) شادمانى دل پیامبر - ص 42.
48. کتاب فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) شادمانى دل پیامبر - ص 42.
49. بحارالانوار - ج 53 - ص 180.
50. نسان المیزان - عسقلانى - ج 3 - ص 345.
51. ذخائر العقبى، ص 43.
52. مرحوم مجلسى - بحار الانوار - ج 10.
53. سوره والضحى - آیه 5.
54. نیابیع الموده از قندوزى.
55. بحار الانوار - علامه مجلسى، ج 43 - ص 92.
56. امانى - شیخ صدوق - ص 25 - به نقل از کتاب بانوى بانوان - نوشته ابوالفضل موسوى گرمارودى.
57. کشف الغمه - على بن عیسى اربلى - ج 2 - ص 42 - به نقل از همان کتاب.
58. بیت الاحزان - ص 22.
59. بحارالانوار - مرحوم مجلس - ج 43 - ص 53.
60. بحارالانوار - مرحوم مجلسى - ج 43 - ص 28.
61. بحارالانوار - مرحوم مجلسى - ج 43 -ص 29.
62. بحارالانوار - مرحوم مجلسى - ج 42 - ص 80.
63. سوره آل عمران - آیه 41.
64. سوره قصص - آیه 7.
65. کافى - ج 1 - ص 182.
66. کافى - ج 1 - ص 238.
67. اصول کافى - ج 2 - ص 240.
68. دلائل الامامه - ص 28.
69. بحارالانوار ج 36 - ص 194.
70. دلائل الأمامه - و عوالم العلوم از بحرانى اصفهانى. ص 833.
71. بحارالانوار - ج 10.
72. بصائر الدرجات - ص 156.
73. اصول کافى - ج 1 - ص 295.
74. الاختصاص - ص 210 -
بحارالانوار - ج 36 - ص 352.
- وبلاگ عظیم محمودی
- بازدید: 781
- 0