فصل چهارم

تاریخ ارسال:چ, 07/19/1396 - 19:47

و از آداب مهمّه قلبيّه عبادات، خصوصاً عبادات ذكريّه، طمأنينه است. و آن غير از طمأنينه ايست كه فقهاء رضوان اللَّه عليهم در خصوص نماز اعتبار كرده اند. و آن عبارت است از آن كه شخص سالك عبادت را از روى سكونت قلب و اطمينان خاطر بجا آورد، زيرا كه اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل بجا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثارى از عبادت در ملكوت قلب حاصل نشود و حقيقت عبادتْ صورت باطنيّه قلب نگردد.

و يكى از نكات تكرار عبادات و تكثار اذكار و اوراد آن است كه قلب را از آنها تأثيرى حاصل آيد و انفعالى رخ دهد تا كم كم حقيقت ذكر و عبادت تشكيل باطن ذات سالك را دهد و قلبش با روح عبادت متّحد گردد. و تا قلب را اطمينان و سكونت و طمأنينه و وقار نبود، اذكار و نسك را در آن تأثيرى نيست و از حدّ ظاهر و ملك بدن به ملكوت و باطن نفس سرايت ننمايد و حظوظ قلبى از حقيقت عبادت ادا نشود؛ و اين خود از مطالب واضحه است كه محتاج به بيان نيست و با اندك تأمّل معلوم شود. و اگر عبادتى چنين باشد كه قلب را از آن به هيچ وجه خبرى نبود و از آن آثارى در باطن پيدا نشود، در عوالم ديگر محفوظ نماند و از نشئه ملك به نشئه ملكوت بالا نرود؛ و ممكن است در وقت شدائد مرض موت و سكرات هولناك موت و اهوال و مصيبات پس از موت خداى نخواسته صورت آن بكلّى از صفحه قلب محو و نابود شود و انسان با دست خالى در پيشگاه مقدّس حق برود. مثلًا اگر كسى ذكر شريف لا الهَ الّا اللَّه، مُحَّمدٌ رَسولُ اللَّه (ص) را با سكونت قلب و اطمينان دل بگويد و قلب را به اين ذكر شريف تعليم دهد، كم كم زبان قلب گويا شود و زبان ظاهر تابع زبان قلب شود و اوّلْ قلب ذاكر گردد و پس از آن لسان. و اشاره به اين معنى فرموده جناب صادق عليه السلام به حسب روايت مصباح الشريعة،  قال: فَاجْعَلْ قَلْبَكَ قِبْلَةً لِلِسانِكَ، لا تُحَرِّكْهُ الّا بِاشارَةِ الْقَلْبِ وَ مُوافَقَةِ الْعَقْلِ وَ رِضَى الايمان.(38)

در اوّل امر كه زبان قلب گويا نشده، سالك راه آخرت بايد آن را تعليم دهد و با طمأنينه و سكونتْ ذكر را به آن القا كند؛ همين كه زبان قلب باز شد، قلب قبله لسان و ساير اعضاء شود، با ذكر آن همه مملكت وجود انسانى ذاكر گردد. و امّا اگر اين ذكر شريف را بى سكونت قلب و طمأنينه آن و با عجله و اضطراب و اختلال حواسّ گفت، از آن در قلب اثرى حاصل نشود و از حدّ زبان و گوش حيوانى ظاهرى به باطن و سمع انسانى نرسد و حقيقت آن در باطن قلب محقّق نشود و صورت كماليّه قلب نگردد كه ممكن الزّوال نباشد. پس، اگر اهوال و شدائدى دست دهد، خصوصاً مثل اهوال و سكرات موت و شدائد نزع روح انسانى، بكلّى آن ذكر را فراموش كند و از صفحه دلْ آن ذكر شريف محو شود، بلكه اسم حق تعالى و رسول ختمى (ص) و دين شريف اسلام و كتاب مقدّس الهى و ائمّه هدى (ع) و ساير معارف را كه به قلب نرسانده فراموش كند و در وقت سؤال قبر جوابى نتواند دهد؛ تلقين را نيز به حال او فايده اى نباشد، زيرا كه در خود از حقيقت ربوبيّت و رسالت و ديگر معارف اثرى نمى بيند؛ و آنچه به لقلقه لسان گفته بود و در قلب صورت نگرفته بود از خاطرش محو شود و او را نصيبى از شهادت به ربوبيّت و رسالت و ديگر معارف نخواهد بود.

و در حديث است كه يك طايفه از امّت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلم را كه وارد جهنّم مى كنند، از هيبت مالك جهنّم اسم پيغمبر را فراموش مى كنند، با آنكه در همان حديث است كه آنها اهل ايمان هستند و قلوب آنها و صورتهاى آنها از نور ايمان درخشان و متلألى است.(39)

جناب محدّث عظيم الشّأن مجلسى رحمه اللَّه در مرآت العقول در شرح حديث شريف  كُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَه فرمايد: كسى كه چشم و گوش و ديگر اعضاى خود را در راه اطاعت حق تعالى صرف نكند، داراى چشم و گوش روحانى نشود و اين چشم و گوش ملكى جسمانى در آن عالم نرود و در عالم قبر و قيامت بى گوش و چشم باشد، و ميزان سؤال و جواب قبرْ آن اعضاء روحانى است. انتهى حاصل ترجمته.(40)

بالجمله، احاديث شريفه درباره اين نحو از طمأنينه و آثار آن بسيار است. و قرآن شريف امر به ترتيل قرآن فرموده و در احاديث شريفه است كه كسى كه نسيان كند سوره اى از قرآن را، متمثّل شود آن سوره در بهشت براى او در صورتى كه به آن خوبى صورتى نيست. پس وقتى آن را مى بيند، مى گويد به آن كه  تو چه هستى چقدر نيكوئى كاش تو از من بودى. جواب مى دهد: آيا تو مرا نمى شناسى؟ من فلان سوره هستم، اگر مرا فراموش نكرده بودى تو را به اين درجه رفيعه مى رساندم.   (41)

و در حديث است كه كسى كه قرآن را در جوانى بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود. و نكته آن آن است كه در جوانى اشتغال قلب و كدورت آن كمتر است، از اين جهت قلب از آن بيشتر و زودتر متأثر شود و اثر آن نيز بيشتر باقى ماند.

و در اين باب احاديث بسيارى است كه ما در باب قرائت يادى از آنها مى كنيم ان شاء اللَّه. و در حديث شريف است كه  هيچ چيز پيش خداى تعالى محبوبتر نيست از عملى كه مداومت بر آن شود گرچه آن عمل كم باشد.(42) و شايد نكته بزرگ آن آن باشد كه عمل صورت باطنيّه قلب شود؛ چنانچه ذكر شد. 

------------------------------------------

38 - قلب خود را قبله زبانت قرار بده؛ جز با اشاره قلب و موافقت عقل و رضاى ايمان زبان مجنبان. مصباح الشريعه، باب 5 (فى الذكر). مستدرك الوسائل كتاب الصلوه ابواب الذكر باب النوادر ، حديث 2.
39 - علم اليقين. ج 2، ص 1039.
40 - مرآه العقول، ج 10، ص 329.
41 - اصول كافى،ج 4، ص 410، كتاب فضل القرآن، باب من حفظ القرآن ثم نسيه، حديث 2.
42 - اصول كافى، ج 3، ص 137، كتاب الايمان والكفر، باب الاقتصاد فى العباده، حديث 2.