لطف حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام درباره یکی از ذاکرین خود
زیبایی، یکی از موهبت های الهی می باشد که خداوند به هر کس که بخواهد عنایت می نماید. این زیبایی اعم از صوت دلربا یا قد و قامت رعنا و یا چهره زیبا می باشد؛ چنان که از معصوم علیه السلام روایت شده: «ان اللَّه جمیل و یحبّ الجمال؛ خداوند متعال زیباست و زیبایی را دوست دارد» (یعنی
خالق زیبایی است). و نیز درباره قرائت قرآن از معصوم علیه السلام روایت شده: «اقرؤوا القرآن بصوت الحسن؛ قرآن را با نغمه زیبا تلاوت کنید». همان طور که صوت نیکو در خوانندگان سرمایه ای است که از آن بهره برداری می نمایند؛ خصوصاً ذاکران و مداحان اهل بیت علیهم السلام با نغمات دل انگیز و حزین خود به مجالس آقا امام حسین علیه السلام شور و گرمی خاصی می بخشند. در این راستا مرحوم حاج سیّد مهدی خرازی که ذکرش در گذشته این کتاب بیان شد نقل نمودند یکی از ذاکرین حضرت سیّد الشهداعلیه السلام از دوستان بودند و صدای مطلوبی نداشتند و به همین جهت از او به ندرت دعوت می شد و به این خاطر در مضیقه مالی قرار داشت و زندگی او به سختی می گذشت. او می گفت روزی با خود گفتم تو که عمری است خدمت صادقانه به محضر حضرت اباعبداللَّه علیه السلام انجام داده ای، چرا باید روزگار را به سختی بگذرانی؟ لذا تصمیم گرفتم به عتبات عالیات مشرف شوم و در کنار ضریح آن حضرت در زیر قبه دعا و از خداوند متعال درخواست نمایم تا از این مشکل زندگانی رهایی یابم. با این تصمیم خود را به عتبات عالیات رسانیدم و پس از توسل در زیر قبه آن مظهر رحمت الهی، خواسته خود را از پروردگار متعال تمنّا نمودم. پس از آن از حرم مطهر خارج و به محل سکونت خویش مراجعت نمودم و شب را به صبح رسانیدم. صبح هنگام، مبتلا به سرماخوردگی شدیدی شدم. پس از معالجه و مداوا تارهای صوتی حنجره ام ضعیف تر گردید و صدایم رو به وخامت نهاد که دیگر برای خود من هم قابل قبول
نبود. بعد از آنکه قصد حرکت از عتبات به سوی تهران نمودم بعد از زیارت وداع، حضرت را مخاطب قرار دادم و عرض نمودم: آقاجان من به امیدی به زیارت شما شرفیاب شدم، سزاوار نبود این مقدار صدایی که با آن ذکر مصیبت شما را می نمودم به آن لطمه وارد شود! با این حال دیگر کسی مرا به مجالس عزای شما دعوت نمی نماید. در هر حال با ناامیدی به تهران مراجعت نمودم. پس از آنکه مقدمات دید و بازدید به اتمام رسید به اوّلین مجلس هفتگی خود رفتم. هنگامی که با صدای گرفته خود شروع به ذکر مصیبت نمودم شور و ولوله ای در مستمعین افتاد. بعد از اتمام ذکر مصیبت پرسیدم چه شده که قبلاً من ذکر مصیبت می نمودم این چنین شور و حالی در شما پیدا نمی شد. جواب دادند قبلاً روضه خواندن شما این چنین جاذبه و تأثیر نداشت. نمی دانیم که در صوت و نغمه شما چه چیزی نهفته شده که همه ما را در ذکر عزای حضرت سیّد الشهداعلیه السلام از خود بی خود نمود. اشخاصی که در آن مجلس بودند هر کدامشان مرا برای روز معینی در هفته و ماه دعوت نمودند. به هر مجلسی که می رفتم شور و انقلابی برپا می شد و روز به روز بر تعداد دعوت کنندگان بیشتر می گردید که دیگر برای خود من هم وقتی باقی نماند و از این طریق زندگانی راحتی پیدا نمودم. و از این لطفی که خداوند متعال به خاطر آقا اباعبداللَّه الحسین علیه السلام در حقّ من نمود، جاذبه ای در صدای بی صدای من قرار داد که مستمعین مرا شگفت زده و مجذوب نموده و به
پاس این لطف پروردگار متعال همیشه از او در تشکر و سپاس می باشم.
«السلام علیک یا رحمه اللَّه الواسعه و باب نجات الامّه و رحمه اللَّه و برکاته»