عدالت مهدوی و امنيت/بخش اول
در این مقاله برای فهم وضعیت و نوع حكومت مهدوی و در عصر ظهور و شناخت شاخصه های آن از جمله عدالت و امنیت و تعامل این دو مفهوم، از دو راه تفحص در روایات پیرامون عصر ظهور و دیگری مراجعه به سیره نظری و عملی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و سایر معصومین(علیهم السلام) و به ویژه امام علی(علیه السلام) اقدام شده است.
چكیده
در منابع اسلامی آیات و روایات زیادی درباره اهمیت دو مقوله اساسی و حیاتی عدالت و امنیت و جایگاه رفیع آنها در تمام ابعاد زندگی بشری وارد شده است. از سویی، عدالت و امنیت از برترین و مقدم ترین نعمت ها و دستاوردهایی است كه توسط امام موعود(عج) به بشریت و آن هم در فراخنای گیتی هدیه خواهد شد. انقلاب مصلحانه حضرت در راستای تكمیل دیانت و رسالت نبوی و امامت اصلاح گرایانه ائمه معصومین(علیهم السلام)، این نهضت را به پایان خواهد برد و تمام اقوام و ملل و آحاد بشری بدون هیچ گونه تبعیض و گزینشی طعم و حلاوت عدالت و امنیت مهدوی را خواهند چشید و اسلام دین فراگیر خواهد شد و در جایگاه عادلانه و بایسته خود خواهد نشست.
در این مقاله برای فهم وضعیت و نوع حكومت مهدوی و در عصر ظهور و شناخت شاخصه های آن از جمله عدالت و امنیت و تعامل این دو مفهوم، از دو راه تفحص در روایات پیرامون عصر ظهور و دیگری مراجعه به سیره نظری و عملی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و سایر معصومین(علیهم السلام) و به ویژه امام علی(علیه السلام) اقدام شده است.
مقدمه
با نگاهی گذرا به روایات بسیاری كه دربارة امام مهدی(عج) و عصر ظهور ایشان وارد شده، به خوبی این نكته درك می شود كه عدالت و امنیت از برترین و مقدم ترین نعمت ها و دستاوردهایی است كه توسط امام موعود(علیه السلام) به بشریت هدیه خواهد شد. ذكر این مسئله در روایات از تواتر بسیار بالایی برخوردار است. با توجه به اهمیت این موضوع، نوشتار حاضر تلاش دارد با نیم نگاهی به ماهیت، معانی و منزلت این دو مفهوم در اندیشه اسلامی، جایگاه آن ها را نیز در حكومت مهدوی تا حدی روشن نماید.
1. بی عدالتی و ناامنی از شاخصه های اصلی دوره پیش از ظهور
بررسی زمینه های تاریخی بروز و تثبیت بی عدالتی و ناامنی در جهان اسلام، مسئلة مهمی است كه باید به اساس و دلایل اساسی این پدیده اشاره كرد.
ظهور اسلام در عصر جاهلی و حركت عظیم تمدن ساز پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در طول بیست وسه سال مجاهدت ایشان گرچه به اصلاحات و ترقیات اساسی در عصر و اجتماع آن روز پدید آورد، ولی متأسفانه باید اذعان داشت كه در تمام این مدت، عناصر منحط و فرصت طلب و مرتجع با مقاومت فعالانه در برابر این جنبش، به دنبال زنده كردن ریشه های جاهلیت و شرك و اشرافیت پیشین بودند. این باندهای سیاسی ـ اقتصادی فاسد یا در ساختارهای جدید حل و هضم نشدند و یا این كه فریبكارانه خود را جزو گروندگان و مؤمنان به اسلام جای زدند. این حركت های منافقانه و ریاكارانه، همواره مایه نگرانی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بود. با ارتحال آن رهبر الهی، ریشه ها و حركت های گذشته جاهلی دوباره سربرآورد و انقلاب و نهضت انسان ساز و معنوی نبوی را كند یا منحرف ساخت.
برخی نمونه های مهم این انحراف عبارتند از به شهادت رساندن سه امام نخستین تشیع و بروز فاجعه كربلا، به ترتیب در سال های 40، 49 و 61 هجری كه بزرگ ترین خسارت ها را به عالم اسلامی وارد ساخت.
انحراف سیاسی امت اسلامی و عامل اساسی تثبیت بی عدالتی و ناامنی ماجرای سقیفه در نیمه اول هجری است. در آن جریان برخی پس از تمرد از دستور و نص صریح نبوی مبنی بر اولویت امام علی(علیه السلام) برای جانشینی، امامت و ولایت در عرصه ظاهری و دنیوی را از امام(علیه السلام) غصب كردند. پس از آن، با احیای ریشه های ارتجاعی زندگی سیاسی ـ اجتماعی جاهلی و قبیله ای، روند برگشت به این دوران تیره آغاز و دنبال شد.
تبدیل خلافت به ملوكیت و تبعات منفی بعدی آن، انحراف های برخاسته از قضیه سقیفه را كامل كرد. هم چنین با افزایش گمراهی مردم و هواپرستی و هوس زدگی آن ها بر اثر سیاست های وقت خلفا و حاكمان ستمگر، امام معصوم(علیه السلام) كم كم یاوری مردمی را از دست دادند و در جوی پر از بی عدالتی و ناامنی و خفقان، در نهایت مظلومیت به شهادت رسیدند. از سوی دیگر، این شرایط نامساعد منجر به غیبت امام عصر(عج) گردید. تا پیش از آن، سیاست فشار و اختناق، امامان(علیهم السلام) را وادار كرده بود تا فعالیت خود را در نهان پی بگیرند و گفتار و كردار خویش را همراه با تقیه، در پوشش كتمان و رمز حفظ كنند.
امام مهدی(علیه السلام) در چنین فضایی، در نیمه شعبان سال 255 هجری به دنیا آمد. پنج سال از عمر شریف ایشان در زمان حیات پدر بزرگوارش ـ هنگامی كه دستگاه حاكم خلفای عباسی امام عسكری را به زندگی مخفیانه و محتاطانه واداشته بود ـ گذشت.
در نهایت، به خاطر فشارهای مذكور و گمراهی مردم و همراهی نكردن آن ها، غیبت صغرا از سال 260 تا 329 هجری به طول انجامید و امام پس از گذشت تقریباً 70 سال از غیبت صغری، از سال 329 تا كنون در غیبت كبری به سر می برد، تا با اجازه الهی ظهور یافته و زمین را پر از عدل و امان نماید.
می توان اضافه كرد كه با حذف علی(علیه السلام) از صحنه خلافت توسط خودكامگان چیره، زمینة تحریف شریعت اسلامی و مسخ عدالت آرمانی آغاز شد. به یقین می توان خودكامگی و زورمداری را به عنوان بزرگ ترین عامل این تحریف و گسترش جو ناامنی فیزیكی و روانی در جهان اسلام به شمار آورد. این واقعیت دارد كه بخش گسترده ای از تاریخ نظام های سیاسی به نظام های خودكامه اختصاص دارد، حكومت هایی كه شیوه اعمال قدرتشان مبتنی بر زور و چیرگی خشونت آمیز و اجبار بوده و به دلیل بی عدالتی، نامشروع بوده اند. چنین حكومت هایی مجبور بوده اند برای مشروع و موجه نشان دادن خود، به تحریف دین، مفهوم عدالت و حذف مصادیق و اسوه های معصومان(علیهم السلام) بپردازند و عملاً نیز در كار خویش تا پیش از عصر ظهور، به توفیق دست یافتند. اینان به نفعِ امنیتِ كاذب در سایه شمشیر، عدالت آرمانی را مسخ كردند و عقب راندند. در سایه چنین خفقانی، ائمه یازده گانه را به شهادت رسانده و بسیاری از منادیان حق و رهروان آن ها را شهید، شكنجه و تبعید نمودند یا این كه با افترا و تهمت و ناسزا آنان را از میدان به در كردند.[2]
از سوی دیگر، یكی از عوامل پدید آورندة ناامنی در جهان اسلام، تهدیدها و حملات پی درپی، علیه این دین بوده است. اسلام در طول تاریخ، پیوسته درگیر معارضان و مخالفان سرسخت و كینه توز، داخلی و خارجی بوده است. این درگیری و منازعه از گذشته تاكنون به طور مداوم ادامه داشته است. اساساً موقعیت جغرافیایی دارالسلام از همان ابتدای ظهور و گسترش، به گونه ای بود كه آن را در معرض تاخت و تازها و حملات پی درپی و سهمگین قرار می داد. حملاتی چون تهاجم مغول ها، جنگ های تحمیلی صلیبی، هجوم گسترده و همه جانبه استعمار غربی به جهان اسلام و اشغال مستقیم بلاد اسلامی (قرن 19م/ 13هـ)، تثبیت ناامنی، ایجاد ركود اقتصادی ـ اجتماعی، تخریب بنیان های فرهنگی و اجتماعی و به طور كلی انحطاط داخلی مشرق و جهان اسلام را به دنبال داشت كه تأثیرات منفی و عقب نگهدارنده آن ها، تا به امروز باقی است.
در بسیاری از روایات منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) از بروز ناامنی ها، بی عدالتی ها، جنگ ها، هرج و مرج ها و فتنه های فراوان، به عنوان ملاحم و نشانه های ظهور مهدی موعود(عج) و ویژگی های عصر غیبت یاد شده است.[3] به عنوان نمونه امام علی(علیه السلام) در این زمینه فرموده است:
او [حضرت مهدی(عج)] خواسته ها را تابع هدایت وحی می كند، هنگامی كه مردم هدایت را تابع هوس های خویش قرار می دهند. در حالی كه به نام تفسیر، نظریه های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می كنند، او نظریه ها و اندیشه ها را تابع قرآن می سازد.
در آینده، آتش جنگ میان شما افروخته می گردد و چنگ و دندان نشان می دهد. با پستان هایی پُر شیر كه مكیدن آن شیرین، امّا پایانی تلخ و زهر اگین دارد، به سوی شما می آید. آگاه باشید؛ فردایی كه شما را از آن هیچ شناختی نیست، زمامداری حاكمیت پیدا می كند كه غیر از خاندان حكومت های امروز است و عمّال و كارگزاران حكومت ها را بر اعمال بدشان كیفر خواهد داد. زمین میوه های دل خود را برای او بیرون می ریزد و كلیدهایش را به او می سپارد. او روش عادلانه در حكومت حق را به شما می نمایاند و كتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را كه تا آن روز متروك مانده اند، زنده می كند.[4]
هم چنین از پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده كه در پاسخ این پرسش كه چه موقعی قائم شما قیام می كند، فرمود: «زمانی كه دنیا را هرج و مرج فرا گیرد».[5]
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در روایت دیگری به شكل مفصل تری ناامنی و بی عدالتی پیش از ظهور را چنین بیان فرموده است:
منا مهدی هذه الامه اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاً و تظاهرت الفتن و تقطعت السبل و اغار بعضهم علی بعض فلاكبیر یرحم صغیراً و لاصغیر یوقر كبیراً فیبعث الله عند ذلك مهدینا التاسع من صلب الحسین یفتح حصون الضلاله و قلوباً غفلا یقوم فی الدین فی آخرالزمان كما قمت به فی اول الزمان و یملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً.[6]
مهدی این امت از ماست. هنگامی در دنیا هرج و مرج شده و فتنه ها آشكار شود و راه ها مورد راهزنی قرار گرفته و بعضی از مردم به بعض دیگر تهاجم كنند و بزرگ به كوچك رحم نكند و كوچك تر احترام بزرگ تر را نگه ندارد، در چنین زمانی مهدی ما كه نهمین امام از صلب حسین است؛ برج و باورهای گمراهی و قلب های قفل شده را فتح می كند و در آخرالزمان به خاطر دین قیام می كند؛ همان طور كه من در اول زمان، بدین قیام مبادرت كردم. او زمینی را كه از جور پر شده، از عدل و داد، پر و سرشار می سازد.
در همین زمینه، محمدبن مسلم می گوید، از اباعبدالله(علیه السلام) شنیدم كه می گوید:
به درستی كه برای قیام قائم ما ـ كه بر او درود باد ـ نشانه هایی است كه خداوند عزوجل آن ها را برای مؤمنان قرار داده است.
فرد یاد شده مجدداً این علامت ها از امام(علیه السلام) می پرسد و ایشان نیز با اشاره به آیه 155 سوره بقره، می گوید:
این كه خداوند فرموده است: «قطعاً شما را به چیزی [از قبیل] ترس و گرسنگی و كاهشی در اموال و جان ها و محصولات می آزماییم و مژده ده شكیبایان را»؛ یعنی این كه مؤمنان پیش از خروج قائم این گونه مورد ابتلا و آزمایش قرار می گیرند.[7]
شایسته است پیش از این كه به وضعیت عدالت و امنیت در عصر حكومت مهدوی اشاره كنیم، مروری كوتاه بر تعاریف این دو مفهوم داشته و جایگاه آن ها را در منابع اسلامی مورد بازخوانی قرار دهیم.
2. مفهوم و جایگاه عدالت
یكی از دشواری های بحث، مفهوم بنیادی عدالت، ابهام در تعاریف و معانی آن است. البته این دشواری باعث نشده كه مكاتب دینی، سیاسی، اجتماعی و... در ارائه نظرات خود در این باره كوتاهی ورزند. به عنوان نمونه، فلسفه و اندیشة سیاسی غرب در این زمینه دارای میراثی غنی است. گرچه در نظر برخی از اندیشمندان این حوزه، تعریف و شمارش همة معانی عدالت وهمی بیش نیست و این مفهوم دچار ابهامی لاعلاج است.[8]
اما در اندیشه اسلامی كلمه عدل را معمولاً با چند معنی و كاربرد مختلف استفاده می كنند كه برگرفته از قرآن، سنت نبوی و سخنان امام علی(علیه السلام) است. این معانی عبارتند از: راستی، درستی، داد، موزون بودن، رعایت تساوی و نفی هرگونه تبعیض، قراردادن و نهادن هر چیز در جای خویش، رعایت حقوق افراد و دادن حق به مقدار، رعایت استحقاق ها در افاضه وجود توسط خدای متعال و...
هم چنین در فرقه ها و گرایش های گوناگون در اندیشه سیاسی اسلام (مانند فلسفه سیاسی، فقه سیاسی، اندرزنامه نویسی، ادبیات سیاسی، تاریخ و فلسفه اجتماعی)، عدالت تعریف شده است. در آرای همه اندیشمندان این نحله ها و مكاتب، تعابیر متعدد و همانندی از مفهوم عدالت ـ با تأسی به قرآن و سنّت ـ صورت گرفته كه بخشی از آن ها به شرح زیر است:
1. عدالت، خصیصه ماهوی نظم الهی حاكم در كائنات؛[9]
2. عدالت به معنای «وضع كلّ الشیء فی موضعه؛ قرار دادن هر چیز در جای خویش»؛
3. عدالت به معنای «اعطاء كل ذی¬حق حقه؛ حق را به مقدار رساندن» و ایفای اهلیت و رعایت استحقاق ها و نفی تبعیض و عدم ترادف با برابری مطلق؛
4. عدالت به معنای اعتدال گرایی، میانه روی و رعایت ملكات متوسط؛[10]
5. عدالت به معنای تعادل سه قوه در نفس و مدینه و سپردن راهبری نفس و مدینه به خرد و خردمندان؛
6. عدالت به معنای راستی و راست كرداری و راست كردن؛
7. عدالت به معنای تناسب و تساوی جرم با مجازات در حوزه قضا؛[11]
8. عدالت به معنای تأمین مصلحت عمومی به بهترین صورت ممكن و اصلی ترین مبنای تأمین عمران و امنیت؛[12]
9. عدالت در مدینه، به معنای تقسیم برابر خیرات مشترك عمومی؛[13]
10. عدالت به معنای «حُسن در مجموع» و كمال فضایل و جور به معنای «مجموعه و تمام رذایل»؛[14]
11. عدالت به معنای تقوای فردی و اجتماعی و هم سازی با نظم الهی حاكم بر طبیعت؛
12. عدالت به معنای انصاف؛[15]
13. عدالت به معنای عقد و قرار داد اجتماعی افراد، برای تقسیم كار در زندگی مدنی مبتنی بر شریعت؛[16]
14. عدالت به معنای مفهومی همسان با عقل و خرد عملی؛[17]
15. عدالت از دید فقها، به معنای ملكة راسخه ای كه باعث ملازمت تقوا در ترك محرمات و انجام واجبات می گردد؛[18]
16. عدالت به معنای استقامت در طریق شریعت.
البته برخی از این تعریف ها از رواج و اجماع بیش تری برخوردار بوده است؛ برای مثال، امام علی(علیه السلام) و بیش تر اندیشمندان اسلامی از گذشته تا كنون اذعان داشته اند كه «عدالت به معنای قرار دادن هر چیز در جای خویش و حق را به مقدار رساندن و ایفای اهلیت و رعایت استحقاق هاست». بر مبنای این تعریف از عدل، هر چیز باید در جای مناسب خویش قرار گیرد و در جایگاه خود می بایستی به انجام وظیفه ویژة خود بپردازد. شاهد این مدعا این كه در قرآن بر همین اساس در سورة كهف، از دو باغ سخن می رود كه هر دو سبز و خرم بودند و میوه های فراوان به بار می آوردند، قرآن در وصف این دو باغ می فرماید:
«هر دو باغ میوه های خود را به بار می آوردند و هیچ یك در این كار ظلم نمی كردند.»[19]
یعنی باغ هم در حقیقت عادل است و عدالت آن به این معناست كه در نظام هستی به وظیفه خود عمل می كند. همه موجودات دیگر نیز همانند این دو باغ بر پایه عدل استوارند. خواهیم دید كه در عصر مهدوی، با حكمفرمایی عدالت، زمین و زمان و طبیعت نیز عدالت پیشه كرده و با عمل به وظایف بایستة خویش، بشر را به حداكثر بهره مندی از خودشان خواهند رساند و میوه ها و فایده های پنهان خود را برای بهینه ترین نوع استفاده به بشر تقدیم خواهند كرد.
درباره بیان منزلت عدالت، به دلیل بدیهی و مبرهن بودن شأن والای عدالت، نیازی به توضیح فراوان نیست. تنها ذكر همین نكته بس كه مبنا و زیربنای تمامی اصول، در همة اندیشه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام، عدالت است. آیات الهی اشاره دارند كه پیامبران را با مشعل های هدایت فرستادیم و به آن ها كتاب و میزان دادیم تا عدالت را برپا دارند. بنابراین چه بیانی رساتر از این كه قرآن استقرار عدالت و گسترش آن را یكی از دو هدف اساسی و فلسفة بعثت انبیا ذكر كرده[20] و آن را از صفات الهی و بارزترین خصیصه آفرینش و نیكوترین انسان معرفی كرده است.[21] هم چنین اساس حكمیت و حكومت در قرآن، ایجاد قسط و عدل در جامعه است. از سوی دیگر، كثرت آیات و روایاتی كه دربارة عدل و كلمات مترادف و متضاد این واژه است، بیانگر اهمیت جایگاه این مفهوم در قرآن و احادیث ـ به ویژه موارد مرتبط با عصر ظهور ـ می باشد.
............................................................
پی نوشت ها:
[1] . استادیار دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز
[2] . هم چنان¬كه دربارة سرنوشت این شیعیان در دعای ندبه چنین آمده است: «فقتل من قتل و سُبی من سُبی و اُقصی من اٌقصی...».
[3] . نهج البلاغه، خطبه 138.
[4] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه انتشارات حضور، زمستان 1381، خطبه 138، ص 190.
[5] . «سُئل عن النبی متی یقوم قائمكم، قال اذا صارت الدنیا هرجاً و مرجاً»؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 36، قم، دارالكتب اسلامیه، [بی تا]، روایت 176، باب 41، ص 322.
[6] . همان، ج 52، روایت 154، باب 25، ص 266.
[7] . عن محمدبن مسلم قال، سمعت ابا عبدالله(علیه السلام) یقول: «انّ لقیام القائم(علیه السلام) علامات تكون من الله عزوجل للمؤمنین قلت: و ما هی جعلنی الله فداك؟ قال، ذلك قوله عزوجل «ولنبلونكم ـ یعنی المؤمنین قبل خروج القائم ـ بشیءٍ من الخوف والجوع و نقص من الاموال والانفس والثمرات و بشر الصابرین»؛ محمدمحمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج 1، قم، مكتبة الاعلام الاسلامی، 1362 ش، صص 290-291، روایت 1228(به نقل از تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 314).
[8] . see, chaim pereLman, Justice et raison, eed, 1970, edition de universite de Bruxelles, p.12-14.
[9] . این تعریف از عدالت، در كلیه آثار اندیشمندان اسلامی آمده است؛ برای نمونه ر.ك: ابونصر محمد فارابی، اندیشه های اهل مدینه فاضله، شرح و ترجمه سید جعفر سجادی، تهران، طهوری، چ دوم، 1361، ص 258.
[10] . ر.ك: خواجه نظام الملك طوسی، سیاستنامه، تصحیح عباس اقبال، تهران، اساطیر، ج دوم، 1369، صص 57 و 98.
[11] . ر.ك: همان، ص 3.
[12] . ر.ك: عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه، محمد پروین گنابادی، ج اول، چ پنجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1366، صص 71-72 و 543-537؛ ج دوم، صص 716-711.
[13] . ر.ك: ابونصر محمدفارابی، فصول المدنی، تحقق: م.دنلوپ، كمبریج، 1961 فصل 58، صص 141-142. هم چنین، ر.ك: خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینویی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، چ پنجم، 1373، صص 301-308.
[14] . ر.ك: طوسی، همان، ص 136.
[15] . ر.ك: نهج البلاغه، ترجمه و شرح سید علینقی فیض الاسلام، تهران، بی تا، 1392 هـ.ق،1351 هـ.ش، كلمه 223، ص 1188.
[16] . ر.ك: ابن سینا، الاشارات والتنبیهات، ج چهارم، تهران، دفتر نشر كتاب، 1362، ص 61. هم چنین ر.ك: ابن سینا، الشفاء والالهیات، به كوشش الاب قنواتی و سعید زاید، قاهره، 1964م, ص 441.
[17] . ر.ك: نهج البلاغه، فیض الاسلام، حكمت 235، ص 171.
[18] . ر.ك: یاسین عیسی العاملی، الاصطلاحات الفقهیه فی الرسائل العلمیه، بیروت، دارالبلاغه، 1413 هـ.ق، ص 139.
[19] . كلنا الجنتین آتت اُكلها و لم تظلم منه شیئاً (كهف/ آیة 33).
[20] . ولقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط. (حدید / 25).
[21] . ر.ك: سوره های: شوری/ 15، مائده/ 8 ، نساء/ 58، نحل/ 90.
- وبلاگ رامین عشقی
- بازدید: 864
- 2