انسانیت؛ حقیقت یا اعتبار؟
انسانیت؛ حقیقت یا اعتبار؟
در راستاى بحثى كه در این برهان داریم عرض مىكنم؛ ما اگر یك مقایسهاى بین دو انسان معمولى كه یكى از دیگرى برتر است، انجام دهیم، ملاحظه مىكنیم در عین اینكه هر دونفر آنها انسان معمولى هستند و هیچكدام هم معصوم نیستند، تفاوتهایى دارند و تفاوت اساسى انسانى كه از دیگرى برتر است، در داشتن حركت و حسّ و ادراك و بدن انسانىنیست؛ بلكه در «انسانیت» است كه او در انسانیت رشد بیشترى دارد ولى
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 58
آن دیگرى در همین صفت ضعف دارد. یعنى در همان حالتى ضعف دارد كه ابعاد دیگر انسانرا جهت مىدهد به طورى كه آنكسىكه از انسانیت بهره بیشترى برده است، شهوت و غضبش انسانى است و نه حیوانى؛ یعنى غضب دارد، ولى نه غضبى همچون غضب گرگ؛ شهوت دارد، ولى نه شهوتى همچون شهوت خوك. امّا كسى كه از انسانیت بهرهاى نبرده است، شهوت و غضبش انسانى نیست، بلكه حیوانى است؛ پس نتیجه مىگیریم كه انسانیت یك حقیقتى است كه اگر در شخصیت كسى تجلّى كرد و در حدّ مناسبى به فعلیت درآمد، به همان اندازه او را از حیوانیت جدا مىكند.[1] و لذا مىتوان گفت: «انسانیت، یك حقیقت متقن است و نه یك مفهوم اعتبارى».
از طرفى همانطور كه روشن است و قبلًا هم عرض شد «انسانیت» حقیقتى است كه در افراد مختلف شدّت و ضعف برمىدارد و به اصطلاح فلاسفه، قابل «تشكیك» است، مثل «وجود» و یا مثل «علم»، كه شدّت و ضعفبردار است. و همانطور كه وجود، شدّت و ضعف برمىدارد و وجود ضعیف داریم مثل عالم مادّى، و وجود شدید داریم مثل عالم مجرّدات، یك وجود مطلق هم داریم كه همان ذات احدى است، پس نتیجه این شد كه: در عالم وجود، انسانیت یك واقعیتى است كه بهطور شدید و ضعیف در انسانها وجود دارد و علاوه بر این، یك وجه مطلق كه
______________________________
(1)- انسانیت در هر انسانى در ابتداى امر بالقوّه موجود است، ولى به اندازهاى كه آن فرد خود را آماده نمود و زمینه پذیرش خود را افزایش داد، جنبه بالقوه او به بالفعل تبدیل مىشود و آن حقیقت در جان او تجلّى مىكند.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 59
عالىترین و شدیدترین وجه آن است موجود است، كه همان عینالانسان یا انسان كامل است كه آن انسان كامل،[2] خودش یك وجود است، همانگونه كه ترى یك وجود است و همه ترىها از عین ترى است؛ همه انسانیت انسانهاى معمولى در عین شدت و ضعفى كه در انسانیت دارند، هم از عینالانسان است و مثل عین شورى كه تمام درجات شورى به آن ختم مىشود تمام درجات انسانیت در یكجا جمع است به نام انسان كامل. حالا به این جمله توجّه بفرمایید:
همچنانكه هر مقیدى به مطلق ختم مىشود و همچنانكه هر مابالعرضى به مابالذّات خود ختم مىشود، «انسانیت موجود در وجود هر انسانى یك حقیقتى است كه به انسانالكلّ و یا عینالانسان و یا انسان كامل ختم مىشود.
یعنى انسانیت، یك حقیقت معنوى است با درجات مختلف كه یك اصلى دارد كه همان انسان كامل است.[3]
______________________________
(1)- باز نظر شما را به بحث «امام یا اصلالانسان» جلب مىكنیم كه حضرت مىفرمایند: ما ساخته و پرداخته خدا هستیم و خلق، ساخته و پرداخته ما (البته اگر خلق بخواهند كه به انسانیت خود نزدیك و از حیوانیت فاصله بگیرند).
(2)- در راستاى همین موضوع است كه حضرتامامباقر (علیه اسلام) مىفرمایند:
«انَّ اللهَ خَلَقْنا مِنْ اعْلی عِلِّیینَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِیعَتِنا مِمّا خَلَقَنا وَ خَلَقَ ابْدانَهُمْ مِنْ دُونِ ذلِكَ، قُلُوبُهُمْ تَهْوِی الَینا، لِانَّها خُلِقَتْ مِمّا خُلِقْنا»
(اصول كافى ج 1 ص 290). خداوند ما را از اعلى علیین آفرید و دلهاى شیعیان ما را از آنچه ما را آفرید، آفرید و بدنهایشان را از درجه پایینش آفرید. از این روى دل شیعیان به ما متوجّه است؛ زیرا از آنچه ما آفریده شدهایم، آفریده شدهاند. چنانچه ملاحظه مىفرمایید حضرت نكته فوقالعاده دقیقى را مطرح مىنمایند مبنى بر اینكه خلقت آن ذوات مقدسه، خلقتى است از اعلى علیین كه همان مقام انسان كامل یا حقیقتالانسان است. و بعد مىفرمایند: شیعیان ما نیز بهرهاى از آن حقیقت انسانى دارند و لذا مىتوان نتیجه گرفت؛ هركس به همان مقدار كه به انسان كامل نزدیك است، از انسانیت بهره دارد.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 60
به طور مختصر باید عرض كنم كه ما چند نوع هستى فوقمادّه داریم؛ یكىمقام ملائكه كه مجرّدند و هر كدام حامل اسمى از اسماء الهى هستند، یكى هم مقام ذات احدى كه فوق این حرفهاست، یكى هم مقام انسان كامل كه مقام جامعیت اسماء الهى است و قرآن در مورد آن فرموده: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسْماءَ كُلَّها»[4] بعد از ذات احدى، مقام انسان كامل است. پیامبر اكرم (صل الله علیه و الهی وسلم) فرمودند:
«اوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نُوری»
؛ یعنى اوّلین چیزى كه خداوند خلق كرد، نور من بود. این نور، مقام انسان كامل، یعنى حضرت رسول اكرم (صل الله علیه و الهی وسلم) است و ناظر بر جنبه مادّى و جسمانى پیامبر نیست. این «من» كه در روایت مىفرماید؛ ناظر بر «منِ» انسان كامل و انسانیت پیامبر (صل الله علیه و الهی وسلم) است، نه «منِ» جسمانى پیامبر (صل الله علیه و الهی وسلم). مقام نبوى قبل از ظهور در عالم مادّى به عنوان رسالت نبوى، خود یك حقیقت موجود در هستى است به نام «انسان كامل»، و همین حقیقت یعنى انسان كامل در بستر تاریخ، ظهورات مختلفى در شخصیت سایر پیامبران و ائمه داشته تا در نهایت با ظهور كامل خود، حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشريف) به صحنه مىآیند.
«عزیزالدین نسفى» كه شافعىمذهب است در كتاب انسان كامل مىگوید:
«اى درویش! تمام عالم همچون ظرفى است پر از افرادِ موجودات و از این موجودات هیچ چیز و هیچكس را از خود و از این ظرف خبر
______________________________
(1)- سوره بقره، آیه 31.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 61
نیست مگر انسان كامل، كه از خود و از این ظرف خبر دارد و مُلك و ملكوت و جبروت هیچچیز بر او پوشیده نیست، اشیاء را كَماهِى[5] و حكمت اشیاء را كَماهِى مىداند و مىبیند».
«آدمیان زبده و خلاصه كائناتاند و انسان كامل زبده و خلاصه آدمیان است، موجودات به یك بار در تحتنظر انسان كاملند، هم به صورت و هم به معنى.»
«اى درویش! هر چیزى را مغزى است كه بیش از یكى هم نباشد و انسان كامل، مغز عالم هستى است كه بیش از یكى هم نیست.»
[1] ( 1)- انسانیت در هر انسانى در ابتداى امر بالقوّه موجود است، ولى به اندازهاى كه آن فرد خود را آماده نمود و زمینه پذیرش خود را افزایش داد، جنبه بالقوه او به بالفعل تبدیل مىشود و آن حقیقت در جان او تجلّى مىكند.
[2] ( 1)- باز نظر شما را به بحث« امام یا اصلالانسان» جلب مىكنیم كه حضرت مىفرمایند: ما ساخته و پرداخته خدا هستیم و خلق، ساخته و پرداخته ما( البته اگر خلق بخواهند كه به انسانیت خود نزدیك و از حیوانیت فاصله بگیرند).
[3] ( 2)- در راستاى همین موضوع است كه حضرتامامباقر( ع) مىفرمایند:
\iُ« انَّ اللهَ خَلَقْنا مِنْ اعْلی عِلِّیینَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِیعَتِنا مِمّا خَلَقَنا وَ خَلَقَ ابْدانَهُمْ مِنْ دُونِ ذلِكَ، قُلُوبُهُمْ تَهْوِی الَینا، لِانَّها خُلِقَتْ مِمّا خُلِقْنا»\E
( اصول كافى ج 1 ص 290). خداوند ما را از اعلى علیین آفرید و دلهاى شیعیان ما را از آنچه ما را آفرید، آفرید و بدنهایشان را از درجه پایینش آفرید. از این روى دل شیعیان به ما متوجّه است؛ زیرا از آنچه ما آفریده شدهایم، آفریده شدهاند. چنانچه ملاحظه مىفرمایید حضرت نكته فوقالعاده دقیقى را مطرح مىنمایند مبنى بر اینكه خلقت آن ذوات مقدسه، خلقتى است از اعلى علیین كه همان مقام انسان كامل یا حقیقتالانسان است. و بعد مىفرمایند: شیعیان ما نیز بهرهاى از آن حقیقت انسانى دارند و لذا مىتوان نتیجه گرفت؛ هركس به همان مقدار كه به انسان كامل نزدیك است، از انسانیت بهره دارد.
[4] ( 1)- سوره بقره، آیه 31.
[5] ( 1)-« كَما هِى» یعنى همانطور كه هست و همانطور كه مقصد و مقصود خداوند بوده است.