بيهوشي

تاریخ ارسال:ي, 09/21/1395 - 00:16

از نمونه هايي که گواه است تن انسان در حقيقت انسان دخالت ندارد نکته اي است که در هنگام بيهوش شدن انسان روشن مي گردد. چون در عمل بيهوش کردن، دارويي را به بدن تزريق مي کنند تا نفس ناطقه از تدبير کامل بدن در زمان مشخص و محدودي منصرف  شود و در نتيجه انسان در اثر زخم ها و برش هايي که جرّاح ايجاد مي کند دردي احساس نکند. از اين طريق معلوم مي شود احساس درد مثل هر ادراک ديگري، مربوط به نفس است. عمل بيهوشي نشان مي دهد آن که درد را احساس مي کند بدن نيست وگرنه بايد در هنگام بيهوشي، بدن دردِ ناشي از جراحي را احساس کند ولي چون با تزريق داروي بيهوشي توجه کاملِ نفسِ انسان به بدن را از بين برده اند، نفس انسان آنچه را بر بدن مي گذرد احساس نمي نمايد.

براي بيهوشي از موادي استفاده  مي كنند كه زمينه ي تدبيرِ نفس را مشکل مي کند، در بي حسّي موضعي نیز ارتباط نفس را با قسمتي از تن که محل جرّاحي است به طور موقت قطع مي کنند تا نفس نتواند نسبت به جرّاحي اعضاء حساسيت نشان  دهد. سعي مي کنند ماده اي به بدن تزريق  كنند كه پس از مدتي نه چندان طولاني آرام آرام از بدن دفع  بشود، تا نفس دوباره زمينه ي تدبيرِ بدن را بيابد و کار خود را ادامه دهد. البته کار بسيار حساسي است زيرا اگر دارو از حدّ معمول بيشتر تزريق شود ممکن است نفس براي هميشه از بدن منصرف شود و بيمار ديگر به هوش نيايد، به همين جهت افراد سال خورده را بيهوش نمي کنند زيرا نفس ناطقه  در افراد سالخورده آمادگي بيشتري جهت انصراف کامل از بدن را دارد.[1]

----------------------------------------

[1] - در گذشته با گاز «اتر» و امثال آن بيهوش مي کردند که درصد چشم گيري از بيهوشي ها به مرگ مي انجاميد، چون آنچنان با استنشاق آن گاز به نفس فشار مي آمد که ديگر به بدن بر نمي گشت.