تجرد نفس از نظر قرآن
همچنان که عرض شد معرفت نفس يک معرفت حضوري است و انسان بايد موضوع را در خودش تجربه و احساس کند، اگر بعضاً موضوع از طريق استدلال تبيين مي شود با اين رويکرد است که باز از آن طريق شما را به نفس خود ارجاع دهيم و شما از طريق علم حضوري آن را تجربه کنيد. همچنین وقتی از قرآن براي اثبات بحث شاهدي مي آوريم، نمي خواهيم بگوييم: «چون قرآن اين موضوع را تأييد کرده شما بپذيريد» بلکه طرحِ موضوع مي کنيم تا باز شما را به نفس خود ارجاع دهيم. به عنوان مثال؛ قرآن مي فرمايد: «اَللهُ يَتَـوَفَّي الاَنْفُسَ حينَ مَوْتِـها»[1] خداوند نفس ها را هنگام مرگ تماماً مي گيرد. «توفّي» از نظر لغت به معني گرفتن چيزي است به طور تمام.[2] مي فرمايد نه تنها در مرگ تماماً جان ها و نفس ها را مي گيريم، «وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ، في مَنامِها» آن نفسي هم که نمرده در خوابِ او، تماماً او را مي گيريم. نتيجه اين مي شود که در خواب و در مرگ تماماً انسان ها گرفته مي شوند. خودتان هم تجربه كرده ايد که وقتي در حال خوابيدن هستيد و عده اي اطراف شما نشسته اند همين كه خواب تان برد ديگر در ميان آنها نيستيد، بلكه خود را تماماً در جاي ديگر مي يابيد، اين به همين معنا است که خداوند مي فرمايد: در هنگام خواب هم تماماً شما را مي گيرد و لذا اين طور نيست که هنگام خواب احساس کنيد کمي از روح شما در ميان افرادي که اطراف شما هستند حاضر است و مقداري از حواس تان به آن هايي باشد كه پهلويتان نشسته اند بلکه كاملاً در صحنه ي ديگري هستيد.[3] قرآن در آيه ي فوق مي فرمايد: به خودت رجوع كن؛ ببين چگونه خداوند در خواب همه ي تو را مي گيرد و تو خود را كاملاً در جاي ديگري مي يابي. در ادامه آيه مي فرمايد: «فَيُمْسِكُ الَّتـي قَضَي عَلَيْهَـا الْمَوْتُ» آن نفسي كه تقدير شده تا مرگ برايش جاري شود، گرفته مي شود و برنمي گردد. «وَ يُرْسِـلُ الاُخْري اِلي اَجَلٍ مُسَمّيً» ولي آن نفسي که به عنوان خواب گرفته شده براي مدتي معين برمي گردد. در آخر آيه مي فرمايد: اين موضوع براي گروهي که اهل تفکرند نشانه هايي از حقيقت را در بر دارد.
آيه ي مورد بحث معارف ارزنده اي را به ما مي آموزد ولي ما فقط در حد شاهد در رابطه با اصالت دادن به نفس ناطقه از آن استفاده مي كنيم. زيرا مي فرمايد: خداوند در مرگ، همه ي انسان را مي گيرد، در صورتي كه از بدنِ او چيزي نمي گيرد. پس نتيجه مي گيريم كه همه ي انسان غير از بدن اوست. از اين طريق مي توان برهان آورد که در منظر قرآن حقيقت انسان ربطي به بدن او ندارد. چون در مورد خواب هم مي فرمايد: «اللّهُ يَتَوَفَّي اَلانْفُسَ» خدا هنگام خواب تماماً شما را مي گيرد بدون آن که از بدنتان چيزي کاسته شود، زيرا بدنتان را نگرفته و شما را گرفته، يعني شما غير از بدنتان هستيد.
در تجربه ي شخصي هم اگر به خودتان رجوع كنيد؛ وقتي مي خوابيد بايد از اراده ي خود آزاد شويد و خود را به دست خدا بدهيد تا او شما را بگيرد و شما به خواب برويد، اگر بخواهيد اراده كنيد تا بخوابيد، همين که اراده مي کنيد، هنوز بيدار هستيد و بيداري خود را ادامه مي دهيد. مگر اين که دراز بکشيد و خود را در اختيار آن سنت الهي بگذاريد که شما را مي گيرد و به خواب مي برد. فردا صبح بيدار مي شويد متوجه مي شويد ديشب دقيقاً وقتي خوابيديد كه از هر اراده اي خالي بوديد و جذب عالم خواب گشتيد، به اين معني که شما را بدون اراده شما مي خوابانند و بر همين اساس خدا مي فرمايد: «اَللّهُ يَتَـوَفَّي الاَنْفُسَ» خدا انسان ها را مي گيرد. نقش ما در همين حدّ است که اراده مي کنيم به رختخواب برويم تا خداوند ما را بگيرد ولي خودمان نمي توانيم از اين عالم به عالم ديگر منتقل شويم. موضوعِ نقش خدا در جذب نفس و خوابيدن ما بحث خوبي است که در جاهاي ديگر نيز قابل استفاده است مثلاً همين طور كه در مواقع خوابيدن تا خودمان اراده داريم نمي خوابيم، در بقيه ي امور هم تا خود را به دست خدا ندهيم و به او توکل نکنيم نتيجه نمي گيريم.
-------------------------------------------
[1] - تمام آيه عبارت است از: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(سوره ي زمر، آيه ي 42)
[2] - در مجمع البيان هست که وقتي مي گويند: «تَوَفَّيتُ حَقّي مِن فلانٍ» و يا مي گويند: «اسْتَوفَيتُ حقّي مِن فلان»، یعنی من تماماً حقم را از فلاني گرفتم. لسان العرب در ماده ي «و.ف.ي»، توفّي و استيفاء را گرفتن کامل معني مي کند و مي گويد: توفّيت المال منه و استوفيته: اذا اخذته کلّه – توفّاه...واستوفاه: لم يدع منه شيئا.
[3] - بعداً روشن مي شود که انسان ها در هنگام خواب از حالات بدن خود متأثر مي شوند و خيالاتي را تحت تأثير موقعيت متفاوت بدن خود مي سازند، ولي اين به معني آن نيست که مقداري از نفس آن ها در محيط اطراف بدن شان حضور دارد.