توسّل به ولایت ائمه (علیهم السلام) یا طریقه ارتباط با غیب عالم
توسّل به ولایت ائمه (علیهم السلام) یا طریقه ارتباط با غیب عالم
تا اینجا تئورى مسئله روشن شد كه یك وجودِ غیبى كلّى به نام عینالانسان در هستى وجود دارد و این عینالانسان هویتى انسانى دارد. شما براى انسان شدنتان یك راه بیشتر ندارید و آن این است كه از طریق
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 66
باطن، با باطن انسانى و باطن هستى و با محور و قطب هستى مرتبط شوید و انسانیت بگیرید. این را توسّل انسان به ولایت كل گویند.[1]
در تمام ادوار هستى، همیشه انسان كامل داشتهایم با ظهورات مختلف.
در نبى آمد بیان راه كرد
در ولى از سرّ حق آگاه كرد
و قبل از آنكه در آخرالزمان ظهور كامل كند،
گاه موسى و گهى عیسى شود
گاه كوه قاف وگه عنقا شود
ظهور بیرونى حضرت، وجهى از وجود مبارك اوست، اصل وجودى ایشان كه مدد رسان همه انسانها مىتواند باشد، وجه كلّى غیبى ایشان است. هیچ قلبى در مدد گرفتن از انسان كامل محروم نیست. و هیچ قلبى نیست كه از انسان كامل انسانیت نگیرد. تئورى را دقّت بفرمایید. اگر شما رسیدید به این مسئله كه یك كلّالانسان یا یك انسان كل در صحنه است، حالا آیا مىخواهید انسان شوید یا مىخواهید یك قهرمان المپیك باشید؟! انسان كامل، یعنى در تعادل انسانى، یعنى در انسانیت، تعادل محض داشتن. تعادل محض در انسانیت یعنى هیچ بعدى از انسان چنان رشد نمىكند كه مانع از رشد دیگر ابعاد انسانى گردد. اگر انسان در تعادل انسانى، جامع شود، هر استعدادى از او به سطح انسانى رسیده است، و فقط از طریق انسان كامل است كه مىتوان در تمامى ابعادِ وجودى به سقف
______________________________
(1)- در زیارت جامعه داریم: «مَنْ ارادَ اللهَ بَدَءَ بِكُمْ»، یعنى شما عینبندگى هستید و هركس خواست بنده خدا شود، باید از عین آن بهره گیرد و از شما شروع كند.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 67
نهایى انسانى رسید.[2] حال این انسان كامل چه پیدا باشد و چه پنهان. شما براى مدد گرفتن از وى، نیازمند حیات جسمانى او نیستید؛ یعنى وجود مقدس جسمانى حضرت، تأثیر اصلى را در میزان مدد گرفتن شما از آن وجود مبارك ندارد، هر چند براى طالبان او ظهور و وجود جسمانى مقدس آن حضرت، دریچه ارتباط بهترى با آن حضرت است. قرآن در آیه شریفه 73 سوره انبیاء مىفرماید:
«وَ جَعَلْناهُم ائِمَّة»
ما این پیامبران و فرزندان معصوم ابراهیم (علیه اسلام) را كه شامل ائمه ما هم مىشود- امام قرار دادیم،
«یهْدُونَ بأمْرِنا»
كه به امر ما هدایت مىكنند، و هدایت به «امر» یعنى هدایتى كه از طریق
«كُنْ فَیكُون»
انجام مىگیرد، یعنى بدون ابزار و تعلیم و تعلّمهاى عادى، هدایت كند. یعنى شما را از درون نجات مىدهند. فرمود:
«بِأمْرِنا»
؛ امر، یعنى ایجاد بىزمان، چون در آیه 54 سوره اعراف مىفرماید: «الا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْامْر» یعنى بدانید كه خدا را دو ایجاد است؛ ایجاد زمانمند كه به آن «خلق» گویند، مثل خلق زمین یا جسم انسان، و ایجاد بىزمان، مثل روح انسان یا خلق ملائكه كه به آن «امر» گویند. پس
______________________________
(1)- ذوات مقدس معصومین، خودِ برتر انسان است و تا كسى ره به سوى آن بزرگواران پیدا نكند، هنوز راه ایمان را پیدا نكرده است و لذا رسولالله (صل الله علیه و الهی وسلم) مىفرمایند:
«لا یؤمِنُ عَبْدٌ حَتّی اكُونَ احَبَّ الَیهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یكُونَ عِتْرَتی احَبَّ الَیهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ یكُونَ اهْلی احَبَّ الَیهِ مِنْ اهْلِهِ وَ تَكُونَ ذاتِی احَبَّ الَیهِ مِنْ ذاتِهِ» (
بحارالانوار ج 27 ص 86)؛ یعنى هیچ بندهاى ایمان به خداوند ندارد، تا اینكه من در نزد خودش، از خودش محبوبتر باشم، و عترت مرا بیش از عترت خودش و خانوادهام را بیش از خانواده خودش، و ذات مرا بیش از ذات خودش دوست داشته باشد. (چون آنها خودِ برترِ ما هستند)
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 68
«امر»، آن نوع ایجادى است كه شأن آن
«كُنْ فَیكُون»
است؛ یعنى با باطن و جنبه بىزمان شما سرو كار دارد كه در آیه 82 سوره یس به آن اشاره دارد و مىگوید:
«انَّما امْرُهُ اذا ارادَ شَیئاً انْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُون»
. حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشريف) به عنوان همان مقام «امام» كه در آیه 73 سوره انبیاء مطرح است، مقامشان، مقام هدایت به «امر» یا تصرف در باطن است[3] و امام با چنین مقامى همچنانكه عرض شد، همیشه در صحنه است و مددش هرگز پنهان نیست. كجاست قلبى كه این امدادهاى غیبى را بگیرد؟
[1] ( 1)- در زیارت جامعه داریم:« مَنْ ارادَ اللهَ بَدَءَ بِكُمْ»، یعنى شما عینبندگى هستید و هركس خواست بنده خدا شود، باید از عین آن بهره گیرد و از شما شروع كند.
[2] ( 1)- ذوات مقدس معصومین، خودِ برتر انسان است و تا كسى ره به سوى آن بزرگواران پیدا نكند، هنوز راه ایمان را پیدا نكرده است و لذا رسولالله( ص) مىفرمایند:
\iُ« لا یؤمِنُ عَبْدٌ حَتّی اكُونَ احَبَّ الَیهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یكُونَ عِتْرَتی احَبَّ الَیهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ یكُونَ اهْلی احَبَّ الَیهِ مِنْ اهْلِهِ وَ تَكُونَ ذاتِی احَبَّ الَیهِ مِنْ ذاتِهِ»(\E
بحارالانوار ج 27 ص 86)؛ یعنى هیچ بندهاى ایمان به خداوند ندارد، تا اینكه من در نزد خودش، از خودش محبوبتر باشم، و عترت مرا بیش از عترت خودش و خانوادهام را بیش از خانواده خودش، و ذات مرا بیش از ذات خودش دوست داشته باشد.( چون آنها خودِ برترِ ما هستند)
[3] ( 1)- تفسیر مفصل این آیه را مىتوانید در تفسیر قیم المیزان دنبال بفرمایید.