نحوه رؤیت حضرت (علیه اسلام)
نحوه رؤیت حضرت (علیه اسلام)
حالا اگر براى كسى یا كسانى ظهور كرده است- یعنى ظهور عینى- آیا حضرت پایین مىآید یا آنهایى كه حضرت را دیدهاند مقام انسانیتشان بالا رفته است؟ آیا حضرت در مقام روح شما ظهور مىكند یا در مقام جسم شما؟ اگر در مقام جسم شما ظهور مىكند پس چرا باید عبادت كنید تا حضرت را ببینید؟ مگر نه ایناست كه عبادت كردن یعنى متعالىكردن وجود خود؟! پس جهت وجود شما باید غیبى شود تا با غیب هستى روبهرو گردد. چرا آنهایى كه حضرت را مىبینند بعد از اینكه یكمرتبه متوجّه مىشوند كه نكند این آقا، حضرت امامزمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) باشند، در همان حال دیگر حضرت را نمىبینند؟ اگر بنا بود كه حضرت ظهور
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 70
مادّى كرده باشد باید وقتى از جلوى چشم شما غایب شدند، بالأخره در گوشهاى در این دنیاى مادّى پنهان شده باشند. در موقعى كه شما مفتخر به رؤیت حضرت شدهاید، امام، مادّى شده است یا شما با عبادت و ایجاد صلاحیت، غیبى و غیببین شدهاید؟ به نظر مىرسد آنهایى كه حضرت را مىبینند، حضرت را از بعد غیب مىبینند، و ارزش موضوع هم در همین جهت است.
آرى؛ آن موضوع دیگرى است كه وقتى متوجّهایم حضرت واسطه فیضاند، هر لحظه اراده كنند هزاران بدن براى خود ظاهر و ایجاد مىكنند و هر لحظه هم كه اراده كنند، هر بدن خود را به غیب مىبرند. این نحوه ظهور جسمى و مادى حضرت براى در راه ماندگان ممكن است و این غیر رؤیتى است كه در اثر شایستگى روحى و قلب براى افراد حاصل مىشود. عرض ما فعلًا در مورد رابطه آن حضرت است با عالم و بدن خود كه باید روشن شود، من كه محكوم بدن هستم، بدنم آنچنان در قبضه من نیست كه عالم در قبضه حضرت است. چراكه مقام حضرت، مقام كون جامع است با تمام احاطه كامل بر همه مراتب وجود به طورى كه این احاطه آنقدر زیاد است كه مقام «من» در تنِ من با آن همه احاطهاى كه دارد، در آن حد نیست.
همچنانكه عرض شد؛ مقام ائمه (علیهم السلام) مقام كون جامع است و در آیه 73 سوره انبیاء فرمود: «وَ جَعَلْناهُم ائِمَّةً یهْدُونَ بِأمْرِنا» فرمود:
«بأمْرِنا»
و در جاى دیگر فرمود:
«أنَّما امْرُهُ إذا ارادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُون»
یعنى
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 71
امر خدا آنچنان است كه اگر چیزى را اراده كرد كه بهوجود آورد، مثل این است كه بگوید: بشو! و مىشود. دقّت بفرمایید.
پس حالا كه مقام امام (طبق آیه) مقامِ هدایتِ به «امر» است، و مقام «امر» هم آنچنان است كه بگوید بشو! و مىشود، حضرت همینكه اراده بفرماید، بدن برایش خلق مىشود. مگر خداوند دنیا را چگونه خلق كرده است؟! مثلًا سنگهاى جهان را از كجا آورده است؟ اصلًا از جایى نیاورده است، ایجادشان بر اساس
«كُنْ فَیكُون»
است. یعنى فرمود «بشو» و شد. حالا اگر دنیا به آخر رسید خداوند این سنگها را چه كار مىكند؟ اگر بدانى چگونه خلق كرد، آن وقت مىدانى چطور آنها را مىبرد. یعنى با یك اراده آنها را ایجاد كرده و با یك اراده هم آنها را هیچ مىكند. این روایت را شنیدهاید كه مىفرماید: «سوره مباركه یس، قلب قرآن است»، دو آیه در این سوره است كه مىفرمایند: مغز این سوره این دو آیه است كه مىفرماید: «أنَّما امْرُهُ إذا ارادَ شَیئاً أنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونفَسُبْحانَ الَّذی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلّ شَیءٍ وَ الَیهِ تُرْجَعُون»[1] مىفرماید: «امر
» خدا- كه عرض شد امر؛ ایجاد بىزمان است و خلق؛ ایجاد كردن با زمان است- آنچنان است كه چون شئاى را اراده كرد كه به وجود آید، مثل این است كه بگوید: بشو، و آن مىشود. سپس درآیه بعد مىفرماید: منزّه و بسیار بلندمرتبه است خدایى كه در دست اوست ملكوت هر شیء و به سوى او برگشت مىكنند، یعنى برگشت عالم هم براى برگشت به خدا با یك اراده بیشتر نیست. اگر كسى رابطه خداوند را با عالم نفهمد، محال
______________________________
(1)- سوره یس، آیات 83 و 82.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 72
است این برگشت عالَم بهسوى خدا را بفهمد. رابطه خداوند با عالم، رابطه كن فیكون است. مثل اینكه شما با یك اراده، یك پرتقال در ذهنتان ایجاد مىكنید و بعد هم با یك اراده آن چیزى را كه ایجاد كردهاید هیچ مىكنید، كافى است از توجه به آن منصرف شوید بهكلى از بین مىرود. رابطه حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشريف) نیز (درمقام واسطه فیض) با كلّ عالم مادّه، رابطه كن فیكون است. اگر اراده كند، نه تنها بدن خود را بلكه هرچه را خواست خلق مىكند. حالا آیا درست است رابطه حضرت را با بدنشان طورى تصوّر كنیم كه این بدن روى دست آن حضرت مىماند؟! مگر این دنیا روى دست خداوند مانده است كه حالا مثلًا اگر قیامت شد این سنگها را نداند كه چه كند؟! یا اینكه نه؛ سنت
«إنّالله وَإنّا الَیهِ راجِعُون»
قانون و نظام هستى است، عالم به اراده حق جلوه كرده است و سپس به سوى حق برمىگردد. در حدیث قدسى داریم: «بنده من! اطاعت مرا بكن تا من تو را مثل خودم قدرت بدهم، من به شئ مىگویم بشو، مىشود، تو را چنین قرار مىدهم كه بگویى بشو، و بشود»[2] حالا در مورد حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشريف) مسئله كاملًا چنین است. دقّت بفرمایید اگر حضرت اراده بفرمایند كه در یك مكان باشند، آیا مىشود در همان زمان در جایى دیگر باشند؟ جواب این سؤال را دادیم و گفتیم كه حضور حضرت مثل حضور نفس شما در بدن شماست، كه نفس شما در همهجاى بدنتان حاضر است و همهجاى بدنتان هم تماماً هست؛ یعنى شما تماماً خودتان
______________________________
(1)-
عَبْدی اطِعْنِی حَتّی اجْعَلَكَ مِثْلی انَا اقُولُ لِلشَّیئِ كُنْ فَیكُون، اجْعَلَكَ تَقُولُ لِلشَّیئِ كُنْ فَیكُون
(عدةالداعى ص 310 با كمى تفاوت).
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 73
مىبینید در حالتى كه در همان لحظه تماماً مىشنوید و اینطور نیست كه با یك طرف نفستان ببینید و با یك طرف آن بشنوید.
[1] ( 1)- سوره یس، آیات 83 و 82.
[2] ( 1)-
\iُ عَبْدی اطِعْنِی حَتّی اجْعَلَكَ مِثْلی انَا اقُولُ لِلشَّیئِ كُنْ فَیكُون، اجْعَلَكَ تَقُولُ لِلشَّیئِ كُنْ فَیكُون\E
( عدةالداعى ص 310 با كمى تفاوت).