یقین؛ مقدمه تحقّق و ایجاد
یقین؛ مقدمه تحقّق و ایجاد
این یك قاعده است كه اگر به حقیقتى یقین پیدا كردید آن حقیقت محقّق مىشود البته شرطش آن است كه آن چیزى كه ما بدان یقین پیدا مىكنیم وجودش حقیقى باشد و نه وَهمى- خدمت حضرت رسولاكرم (صل الله علیه و الهی وسلم) مطرح شد كه یاران حضرت عیسى (علیه اسلام) روى آب راه مىرفتند. حضرت فرمودند: «اگر یقینشان بیشتر بود، در هوا سیر مىكردند.» این مطلب خود بحثى مفصّل نیاز دارد، ولى پیامبر اكرم (صل الله علیه و الهی وسلم) مىخواهند بفرمایند در عالم چنین قاعدهاى هست، حالا اگر شما هنوز به آن نرسیدهاید، نه از آن جهت است كه خداوند چنین قاعدهاى خلق نكرده است، بلكه لازمه بهدستآوردن آن، یقین بیشتر به چنین لطفى از طرف پروردگار است تا در اثر وجود چنین یقینى آن لطف متعالى واقع شود. توجّه بفرمایید! آیا شما مىتوانید در حالت عادى اراده كنید و چیزى را در عالم خارج ایجاد كنید؟ در ذهنتان چطور؟ در حالت عادى در ذهن خود مىتوانید هر چیز را كه خواستید ایجاد نمایید، چون ذهن شما با شما یك ارتباط غیرمادّى دارد. شما به راحتى این كار را مىكنید. اگر شما از نظر توحیدى و معنوى خیلى قوى شوید، هر چه را با آن اراده توحیدى خود،
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 79
اراده كنید در بیرون ایجاد مىشود. همانطور كه شما در قیامت اینگونه مىشوید. كارى كه شما الآن در ذهنتان انجام مىدهید، اگر حكم بدن ضعیف شود و یا از بین برود (مثل قیامت) هر چه اراده كنید در بیرون محقّق مىشود. چون رابطه شما با خارج و دنیاى بیرونى، مثل رابطه شما با ذهنتان مىشود. یك عارف سالك كه حكم بدنش را ضعیف كرده است، هر چه را با آن اراده معنوى خود، اراده كند به اذن الهى در بیرون خلق مىشود.
در مورد ائمه (علیهم السلام) نیز حتماً شنیدهاید. «ابوهاشم» نقل مىكند: به دنبال امامحسنعسگرى (علیه اسلام) سوار مركب بودم و در همان حال به فكر قرض خود افتادم كه موعدش رسیده بود و با خود مىاندیشیدم كه آن را از كجا اداء كنم، امام (علیه اسلام) رو به من كرده و فرمودند: «خدا آن را ادا مىكند»، آنگاه حضرت در حالىكه بر زین مركب سوار بودند خم شدند و با تازیانهاى كه در دست مباركشان بود خطى به روى زمین كشیدند و فرمودند: «اى ابوهاشم پیاده شو و بردار و پنهان كن». من پیاده شدم و مشاهده كردم یك شمش طلا است.[1]- نمونههایى از ایجاد كردن در سیره ائمه معصومین (علیهم السلام) بهخصوص و در بقیه عرفا به صورت نازلتر به چشم مىخورد- رابطه حضرت را با بدنشان و با بقیه عالم و با قلب مؤمنین، رابطه ایجادى یا «امرى» بدانید و خوب مسئله را بشناسید تا بهراحتى باور كنید و از این شعور برین یعنى اعتقاد به وجود حضرت خود را محروم نكنید.
______________________________
(1)- «بحارالانوار»، ج 50، ص 259.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 80
اگر ملّتى بهواقع و با تمام وجود ظهور حضرت را اراده كند و آنرا جزء تقاضاى واقعى خود قرار دهد تا خداوند آن حضرت را ظاهر كند، آن غیبِ بزرگِ عالم، ظهور مىكند. دورى حضرت، ریشه در ضعف اراده و تقاضاى ما دارد. همین باورِ اصیل شیعه خود وسیلهاى براى ظهور حضرت است، باید تقاضا را شدید كرد، نظام دینى یك نظام لطیفى است و باید به ظرائف آن توجه داشت.
در جمله قبل عرض كردیم؛ شما براى نجات زندگى اجتماعى، سیاسى خود باید راجع به حضرت فكر كنید. ولى بنده معتقدم تا مسئله از بعد نظرى و عقیدتى حل نشود طرح مسئله از جهت اجتماعى، سیاسى مفید نیست. پس باید ابتدا ابعاد وجود مبارك حضرت در هستى، از جنبههاى نظرى بررسى شود. در روایات با این مضمون داریم كه هر كس راجع به مسائل دینى خوب فكر نكرده است، ولى در مسائل دینى خیلى تحرّك دارد، احتمال بدهید منافق است، چون منافق خوب فكر نمىكند و اهل «تَفَقّه» در دین نیست، ولى خیلى كار مىكند. این خطرناك است كه افراد جامعه در مسائل دینى خوب فكر نكنند ولى ادعاى دینى داشته باشند. مسئله معرفت به وجود حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشريف) نیز باید از جهت علمى حل شود. بنده؛ این موضوع را در دستگاه فكرى خاصّى مطرح كردم. از طریق دستگاههاى فكرى دیگرى نیز مىتوان مسئله را بررسى كرد. خودِ قرآن براى اثبات امامت، مبانى فوقالعاده خوبى دارد؛ چراكه اگر اثبات كردیم قرآن سخن صدق است و نبى حقیقتاً نبىالله است، خود قرآن وسیلهاى مىشود براى اثبات ادّعاهاى بعدى. بهقول صدرالمتألهین (رحمةاللهعلیه) سخن
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 81
معصوم (علیهم السلام) و قرآن مىتواند حدّ وسط قضیه قرار گیرد، به شرطى كه ابتدا براى قلب شما اثبات شود كه قرآن حق مىگوید و یا آن سخن، سخن امام معصوم است.[2] بنابراین؛ بعد از معرفت به چگونگى وجود حضرت، جهت سیاسى مسئله هم چیز خوبى است. اعتقاد به جنبه اجتماعى، تاریخى و سیاسى وجود مبارك حضرت كه بقاى جامعه را تضمین مىكند، نكتهاى است كه باید روى آن كار كنید ولى دیگر در این جلسه نمىتوان به آن پرداخت.[3]
[1] ( 1)-« بحارالانوار»، ج 50، ص 259.
[2] ( 1)- در این مورد مىتوانید به تفسیر قیم المیزان، بهخصوص به تفسیر آیات 59 نساء، 44 مائده، 59 آلعمران، 33 احزاب و 124 بقره رجوع فرمایید.
[3] ( 2)- براى بررسى جنبه تاریخى- سیاسى موضوع مىتوانید به كتاب فلسفه حضور تاریخى حضرت حجّت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رجوع بفرمایید.