باب شصت و دوم در باره تهمت و بهتان و بدگمانی به برادران و نکوهش دهن نگری از مردمان‌

تاریخ ارسال:س, 09/28/1396 - 10:47

قرآن مجید

(6) 1- النساء (آیه 112) هر کس خطا یا گناه کند و بیگناهی را بدان وابندد البته بار بهتان و گناهی روشن بدوش کشد.
(7) 2- اسری (آیه 36) بدنبال چیزی که ندانی مرو راستی گوش و چشم و دل هر کدام از آنها بازپرسی شوند.
(8) 3- النور: آیه 12- اگر نبود که چونش شنیدید مرد و زن با ایمان بخود گمان خوبی
بردند و گفتند این دروغ روشنی است تا فرماید: چون که زبانزدش گردید و دهان آلودید بدان چه ندانستید و پنداشتید آسانست و آن نزد خدا ناهموار است، چرا آن را شنیدید، نگفتید ما را نرسد در باره آن سخن کنیم منزهی تو ای خدا این بهتان بزرگیست.
(1) 4- الحجرات (آیه 12) ایا کسانی که گرویدید کناره کنید از بسیاری گمانها زیرا پاره‌ای گمانها گناه است و جاسوسی نکنید.

اخبار باب‌

: (2) 1- قرب الاسناد: بسندش از امام صادق (ع) که تو نباید امین کنی کسی را که بتو دغلی کرده و نه متهم کنی کسیرا که امینش کردی.
(3) 2- همان: بسندی تا رسول خدا (ص) (نزدیک بهمین مضمون شماره 1).
(4) 3- خصال: از امام صادق (ع) بنقل از حکیمی که بهتان بر بیگناه از کوههای بلند سنگین‌تر است.
(5) 4- همان از اربعمائه امیر مؤمنان فرمود: مؤمن ببرادرش نه دغلی کند و نه خیانت و نه او را وانهد و نه متهم کند و نه باو گوید: من از تو بیزارم، فرمود: برای برادرت عذری بجو و اگر نجستی عذری بتراش، و فرمود: بهم بدبین نباشید که خدا عز و جل از آن نهی کرده.
(6) 5- عیون: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که بمرد یا زن با ایمان بهتان زند یا در باره او چیزی گوید که در او نیست خدای تعالی روز قیامت او را بر تلی از آتش وادارد تا آنچه گفته از سرش بدر آید.
در صحیفه الرضا مانندش آمده.
(7) 6- معانی الاخبار: بسندش تا امام ششم (ع) که هر که وابندد بمرد یا زن مؤمن آنچه در او نباشد (از بدیها) خدا عز و جل روز قیامت او را بر طینه خبال وادارد تا بدر آید از آنچه گفته، گوید: گفتم طینه خبال چیست؟ فرمود: چرکی که از فرج مومسات یعنی زنان زناکار بدر آید. ثواب الاعمال مانندش را آورده محاسن مانندش را آورده.
(8) گویم: برخی اخبار هم در باب غیبت است.
(9) 7- احتجاج: بسندی تا امام عسکری (ع) که فرمود: یکی از خواص شیعه بامام کاظم
(ع) با ترس و لرز در خلوت گفت: (1) یا ابن رسول الله چه بسیار نگرانم از اینکه فلان بن فلان با تو دو دل باشد در اظهار امامتت و اعتقاد بوصایتت؟ آن حضرت فرمود: چگونه؟
گفت من با او امروز در مجلس فلان مرد از بزرگان بغداد همراه بودم و صاحب مجلس باو گفت: عقیده داری که موسی بن جعفر امام است نه این خلیفه که بر کرسی آن نشسته؟ و این یارت در جواب گفت: من انیرا نگویم بلکه معتقدم موسی بن جعفر غیر امام است و اگر بدین عقیده نباشم بر من و بر هر که بدان معتقد است لعنت خدا و فرشته‌ها و همه مردم باد، صاحب مجلس گفت خدا جزای خیر بتو دهد و من لعن کنم هر که از تو سخن چینی کرد.
امام کاظم باو فرمود: چنان نیست که گمان کردی این یار تو از تو داناتر است همانا او گفته: موسی غیر امامست یعنی آنکه غیر امام است موسی غیر او است پس او در این صورت امام است، و بدین گفته خود امامت مرا اثبات کرده و امامت جز مرا نفی کرده، ای بنده خدا کی نابود شود از دل تو این گمان بد ببرادرت؟ این خود نفاق است بدرگاه خدا توبه کن و آن مرد مقصود او را فهمید و غمناک شد و گفت: یا ابن رسول الله من مال ندارم که رضایت او را بدست آرم ولی نیمی از عمل خیر خود را باو بخشیدم از عبادت و طلب رحمتم برای شما خانواده و لعنت بر دشمنانتان آن حضرت فرمود: اکنون از دوزخ بدر آمدی.
(2) 8- قرب الاسناد: بسندش تا پیغمبر (ص) که بپرهیزید از گمان که گمان دروغتر دروغها است.
(3) 9- خصال: بسندش تا امام باقر (ع) که از امیر مؤمنان (ع) پرسیده شد میان حق و باطل چند است؟ فرمود: چهار انگشت و دستش را بر گوش و چشمش نهاد و فرمود: هر چه را چشمانت دیدند حق است و آنچه را گوشهات شنیدند بیشترش باطل است.
(4) 10- خصال: بسندش از امام باقر (ع) (مضمون شماره 9 را با اندک تغییری آورده).
(5) 11- امالی صدوق: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) فرمود: امر برادرت را بوجه احسن بنه تا خلاف آن بر تو روشن، شود، و یک کلمه برادرت را بگمان بد تفسیر مکن تا توجیه خوبی برایش یابی الخبر.
(6) 12- مصباح الشریعه: امام صادق (ع) فرمود: خوشبینی از خوش ایمانی و خوش قلبی است، و نشانش اینکه هر چیزی را بچشم پاکی و فضیلت بنگرد برای آنچه در وجود او آمیخته است از حیاء و امانت داری و خودداری و راستی، (7) و پیغمبر فرمود (ص) خوشبین باشید به برادران خود و پاکدلی و خوش‌بینی را غنیمت شمارید.
(8) و ابی بن کعب گفت: چون از یکی برادران خود خصلت ناپسندی دیدید تا هفتاد
توجیه برایش بجوئید و اگر یکی در دل شما نشست چه بهتر و گر نه خود را ملامت کنید در اینکه او را معذور ندارید در خصلتی که هفتاد پرده توجیه دارد، شما سزاوارترید در انکار بر خود از او.
(1) 13- تفسیر عیاشی: بسندش از امام ششم (ع) که خواستم مال التجاره به یمن بفرستم و نزد پدرم آمدم و گفتم: میخواهم سرمایه‌ای با فلانی بفرستم فرمود: نمی‌دانی که او میخوار است؟ گفتم: از مؤمنان بمن چنین خبری رسیده فرمود باورشان کن زیرا خدا میفرماید (61 سوره برائه) ایمان دارد بخدا و ایمان آرد بمؤمنان" یعنی باور میدارد خدا را و باور میدارد گفته مؤمنان را زیرا که او دلسوز و مهربانست بمؤمنان.
(2) 14- غوالی اللئالی: از امام عسکری (ع) که میفرمود: خوش‌بین و گرچه بسنگ باشد راوی گفت: و گرچه بسنگ یا ابن رسول الله، فرمود: توجه نداری بحجر الاسود.
(3) 15- قضاء الحقوق: پیغمبر (ص) فرمود: برای برادرت عذری بجو و اگر نیافتی برایش عذری بخواه.
(4) 16- نهج البلاغه: از سخن آن حضرتست (ع) فرمود: ای مردم هر کس برادر خود را دیندار و راست کردار داند گفته‌های مردم را در باره او نشنود، آگاه که بسا تیر اندازد و تیر خطا کند و به نشانه نخورد، و سخن پراکند و باطل آن نابود است، و خدا شنوا و حاضر است، هلاکه میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست و از معنی آن پرسیدند و چهار انگشت بهم پیوست و میان گوش و چشم نهاد سپس فرمود: باطل اینکه گوئی شنیدم و حق اینکه گوئی دیدم.
(5) 17- الدره الباهره: امام دهم (ع) فرمود: در زمانی که عدالت بر ستم غالب است بدبینی بهر کس حرام است مگر که بداند بدی او را و اگر جور و ناحق بر عدالت غالب است نباید بکسی خوشبین بود تا آن را پدیدار کند.
(6) 18- نهج البلاغه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: در زمانی که خوبی بر آن و اهلش تسلط دارد بدگمانی بکسی که رسوائی او پیدا نیست ستم است و اگر بدی بر زمان و اهلش تسلط دارد و کسی بدیگری خوشبین گردد خود را فریب داده (7) و فرمود: (ع) از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بزبانشان نهاده.
(8) و فرمود: سخنی که از کسی درآید بدان بد گمان مباش تا توجیه خوبی برایش دریابی.
(9) 19- کافی: بسندش از امام ششم (ع) که فرمود: چون مؤمن ببرادرش تهمت زند ایمان در دلش آب شود چنانی که نمک در آب.
(1) بیان: (بعد از شرح گوید:) گویا مقصود از تهمت در اینجا اینست که باو وابندد عیبی که ندارد تا زشتش کند و بسا که بدبینی را هم شامل شود و آب شدن ایمان اشاره به فساد دل است تا جایی که مخالف ایمان باشد.
(2) 20- کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که میفرمود: هر که تهمت زند ببرادرش در دینش حرمتی میانشان نماند و هر کس با برادرش چون دیگر مردم معامله کند از کسی که خود را باو بسته بیزار است.
(3) بیان: در دینش" یعنی برادر دینی را تهمت زند بترک واجبی یا انجام حرامی چون انجام هر واجب و ترک هر حرام از دین است چنانی که گفتار حق و قبول حق از دین است.
حرمتی میانشان نماند" یعنی حرمت ایمان که سلب شود و رابطه برادری هم بر باد رود و بقول قاموس حرمت آنچه دریدنش روا نباشد و خدا هم فرموده (30 سوره الحج) و هر که بزرگ شمارد حرمتهای خدا را" یعنی آنچه را بر او واجب است انجام دهد و حرام است تقصیر در باره آن.
دیگر مردم" که مخالفند یا شیعه فاسق هم و کسی که برادری با او ندارد به اینکه از هر برابر سود معامله گیرد و برادر را به ترک سود یا تخفیف آن رعایت نکند، و در نصیحت و حفظ حرمت او در حضور و غیاب نکوشد و با او همدردی نکند، در آنچه لازمه برادریست و در اخبار بسیاری بیان شده و کسی که خود را باو بسته خدا و پیغمبر و امام است و تشیع و برادری با شیعه و اشاره دارد باینکه از دین بدر است.
(4) 21- کافی: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) که در سخن خود فرمود: امر برادرت را به بهتر وجهش بنه تا خلاف آن بر تو روشن شود و به سخن برادرت بدبین مباش تا برایش توجیه خوبی توانی یافت.
(5) بیان: وضع برادرت را از گفتار و کردارش به بهترین وجهی توجیه کن و گرچه کمترین احتمال آن باشد و از آن وارسی نکن تا ازو چیزی بینی که توجیه خوبی ندارد زیرا گمان بد بسا خطاء باشد و وارسی و جاسوسی هم ممنوع است چنانچه خدا فرموده (12- الحجرات) راستی که پاره‌ای گمانها گناه است و هم فرموده تجسس نکنید.
تا گوید: بسخنی که از او برآید گمان بد مبر تاکید است برای پاره‌ای از گفته پیش یا مقصود از آن کردار است ... و حاصل اینست که اگر سخن دو پهلو گفت بر آنچه خیر است تفسیرش کن و گرچه مجاز گوئی باشد بی‌قرینه و گواه خصوص اگر گوینده دعوی کند که مقصودش آنست.
(1) و از این باب است آنچه ادیبان عرب آن را اسلوب حکیم نام کرده‌اند- تا گوید:
شهید ثانی ره گفته و هم دیگری پیش از او که چنانچه حرام است بدگوئی از مؤمن نزد دیگران حرام است بدگمانی باو که در دل خود بد او را گوید و جوید و بر آن دل نهد و او را بد شمارد ندانسته و اما خطور بدگمانی بدل و بی‌اختیار از آن صرف نظر شده بمانند شک در بدی یا بدکاری مؤمن خدای تعالی فرموده (13- سوره الحجرات) و دوری کنید بسیاری گمانها را که پاره‌ای گمانها گناه است" و تو را نرسد که در باره دیگری معتقد بدی باشی مگر که بر تو بخوبی آشکار شود و قابل توجیه نباشد، و آنچه ندانی و بدلت افتد کار شیطانست و سزاست او را دروغ شماری چون او فاسقتر فاسقانست و خدا فرموده (7- الحجرات) ایا کسانی که گرویدید اگر فاسق بشما خبری داد آن را روشن کنید مبادا بمردمی آسیب رسانید ندانسته" و تصدیق ابلیس روا نیست از این رو در شرع آمده که اگر از دهان کسی بوی می‌شنیدی نباید او را میخوار شماری و باو حد بزنی چون در دهن گردانده باشد و بیرون ریخته باشد یا او را بزور بر آن واداشته باشند و چون این ممکن است روا نیست بدگمانی بمسلمان و رسول خدا (ص) فرموده: راستی خدای تعالی حرام کرده از مسلمان خونش و مالش و بدگمانی باو را و باید این خیال بد را از دل دور کنی و او را واداری که حالش مستور است و بوضوح پیش است چون آنچه در او بینی احتمال خیر و شر هر دو دارد.
اگر گوئی از کجا دل نهادن به بدگمانی فهم شود با اینکه تردید در دل درآیند و حدیث نفس باشد من گویم نشانه دل دادن به بدگمانی اینست که نفرت کند از طرف به وضعی که سابقه نداشته و او را گران شمارد و از رعایت و احترامش بکاهد و در روایتی از پیغمبر (ص) آمده که راه خروج از بدگمانی اینست که دل بدان ندهد و کاری بر اثر آن نکند تا گوید و اما اگر عادلی بدی او را بتو خبر دهد و گمانت تو را به تصدیق او کشاند تو معذوری زیرا تکذیب عادل هم بدگمانی باو است و نباید خوشبین باشی به یکی و بدبین بدیگری ولی باید وارسی کنی که میان آنها دشمنی و حسد و بدخواهی نباشد که پایه تهمت بمیان آید و در شرع گواهی دشمن بر دشمن مردود است بخاطر تهمت ...