راه هاي شناخت موانع

تاریخ ارسال:ج, 02/10/1395 - 16:06

نمونه قدسي و شبه قدسي کردن بعضي فعاليت هاي فرهنگي اقامه نماز است که یا به ظاهر آن بسنده می کنيم، بدون آن که سعي کنيم با قلب خود با باطن آن مرتبط شويم و يا از طريق نماز، حجاب بين خود و پروردگار خود را برطرف می كنيم. به قول صائب تبريزي که در مناجات با خدا مي گويد:

مراد من ز نماز اين بود که در خلوت
حديث درد و فراق تو با تو بگذارم
در اقامه نماز در حالت دوم چون هدفتان مشخص است، موانع راه را هم مي توانيد بشناسيد و آرام آرام آن موانع را رفع کنيد، تا روز به روز هر چه بيشتر به مقصد نزديک شويد و لذا از غفلت هاي خود در نماز راضي نيستيد و سعي در رفع آن ها داريد. اگر از بزرگان بپرسيد چه کار کنم که در نماز غفلت نکنم، مي فرمايند بگرديد ببينيد چه چيزهايي شما را در نماز به طرف خود جلب و جذب مي کند، آن ها براي ذهن شما مهم شده است. سعي کنيد عمده بودن آن ها را ضعيف كنيد، تا مانع بين شما و پروردگارتان نشوند. اگر نقش نمره و مدرك و مال دنيا را در بيرون از نماز ضعيف كرديم، در حين نماز نمي توانند خودنمايي کنند. اگر هم به ذهن ما آمدند، انسان زود مي فهمد و از آن ها به سوي خدا منصرف مي شود. اين نوع نگاه به نماز، يک نوع نگاه قدسي به اين فعاليت فرهنگي است و لذا هر چه ادامه پيدا کند، روح و قلب به رضايت بيشتري مي رسد، و نه تنها معترض به خود و ديگران نسبت به اين عمل نخواهد بود بلکه با احساس رضايتي که از آن طريق در انسان به وجود مي آيد، به آرامش مي رسد و همواره سعي مي كند مراحل بالاتري از اين فعاليت قدسي برايش حاصل شود. همان كه مرحوم آقاي هاشم حداد«رحمة الله عليه» به مرحوم شهيد مطهري«رحمة الله عليه» گفته بودند كه شيخ مرتضي در نماز چه كار مي كني؟ آقاي مطهري گفته بودند با حوصله روي معاني تمركز مي كنم و با طمأنينه نماز مي خوانم. مرحوم حداد فرموده بودند پس كي نماز مي خواني؟ كه مرحوم مطهري«رحمة الله عليه» خيلي خوب متوجه شده بودند و به خود آمده بودند، راستي من كي نماز مي خوانم؟ پس اگر راه پيدا شد، بالأخره تلاش مي شود در آن راه، خود را به مقصد برسانيم. حالا ديگر موانعي که شيطان ايجاد مي کند معلوم است كه مانع اند و انسان شروع مي کند به مبارزه با اميال خود تا آن موانع را آرام آرام بر طرف کند و غلظت حجاب بين خود و پروردگارش را کم نمايد، ديگر اشکالي ندارد حالا كه حيله ها و وسوسه هاي شيطان را مي شناسد، او يكي به سر شيطان بزند و شيطان هم يكي بر سر انسان بزند. خطر آن است كه انسان شيطان را گم كرده باشد، وگرنه جنگ با شيطان که بد نيست.

در جهان جنگ اين شادي بس است
كه برآري بر عدو هر دم شكست
آدم اگر شيطان را پيدا كند مي فهمد كه اين مانع، اين غضب، اين غفلت، کار شيطان است و با اين بصيرتي که پيدا کرد «تَذَکَّرُوا فَإذا هُم مُبْصِرُون»[1] نقشه شيطان را خنثي مي كند و به راه خود ادامه مي دهد. اين خودش هوشياري خوبي است كه مي فهميد مثلاً اين حالت غضب، حيله شيطان است. نتيجه چنين نمازي با آن همه جنگ و دعواها با شيطان و نفس امّاره اين است که شما راهي پيدا كنيد كه بعد از 10 سال حبّ دنيا در قلبتان كم شود.

دين داري با اين روش مي تواند كاري كند كه آرام آرام انسان حس كند از مفهوم درآمده است و با حقيقت روبه رو شده و لذا در آن حال، شخصيتي براي دنيا  نمي بيند که بخواهد به آن نظر کند. اما اگر به قالب و صورت نماز بسنده کرديم و هيچ تصميمي براي رسيدن به انوار باطني نماز نگرفتيم و آن تلاش را لازم ندانستيم و راهي از طريق نماز به سوي عالم قدس براي خود نيافتيم، اين عمل يک عمل شبه قدسي است، از طرفي نماز است و از طرفي نماز نيست، از نظر ظاهر نماز است و دستور خداست و لذا قدسي است، ولي از نظر محتوا نماز نيست، چون ما را به نوري رهنمون نمي شود. مثل مفهوم آب که ما را به رطوبت و تري نمي رساند، نمازي كه به ما دستور داده اند با حضور قلب بخوانيم مثل رسيدن به خود آب است. شما يك وقت در حين نماز مي فهميد داريد نماز مي خوانيد، اما يك وقت فقط نماز در صحنه است، يعني قلب دارد آن عمل را انجام مي دهد. مقصد اصلي نمازِ حالت دوم است که اگر راه را درست طي کنيم إن شاء الله کم يا زياد با اين حالت روبه رو مي شويم. ولي يک وقت نپذيرفته ايم تا اين جاها بايد از طريق نماز سير کنيم، نهايتاً در حد مفهومِ نماز خود را راضي مي کنيم، اين جا است که از آن شور و رضايت و آرامش محروم مي شويم و خطر شبه قدسي شدن اين عملِ قدسي پيش مي آيد و ديگر نظر به غيبِ اين عالم از طريق نماز مدّ نظر ما نيست.

-----------------------------------------------------------

[1] - سوره اعراف، آيه 201.