یقین جناب شیخ به عالم قیامت

تاریخ ارسال:ش, 11/28/1396 - 11:39

مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ مهدی معزّ الدوله تهرانی یکی از علمای معاصر مرحوم جناب شیخ مرتضی زاهد بودند که در خیابان ایران فعلی اوّل خیابان شهید احمدی اقامه جماعت می نمودند. افراد زیادی از منبر و مواعظ معظم له متحول و ارشاد شدند، نفوذ کلام ایشان در منبر آن چنان بود که افرادی که عمری را در بطالت و ضلالت گذرانده بودند با یکی دو منبر مواعظ ایشان متحول و از گذشته های خود توبه نموده و بقیه عمر را با تقوا و متمسک به اهل بیت طهارت علیهم السلام خصوصاً حضرت سیدالشهداعلیه السلام به زندگانی ادامه می دادند.

در این سال ها بود که با مرحوم آقا فخرالدین تهرانی که اسوه تقوا و پرهیزگاری بود آشنا شدم. فراموش نمی کنم سالیان درازی که در محضر مرحوم حاج شیخ بودم ایام محرم و صفر صبح ها در منزلشان بعد از اقامه جماعت بین الطلوعین منبر می رفتند و بعد از منبر که محتوای آن موعظه و حدیث و توسل به اهل بیت علیهم السلام بود، دوستان پس از صرف صبحانه متفرق می شدند. یک روز بعد از منبر، بعضی از دوستان؛ از جمله حقیر که

در خدمت آن جناب بودیم، فرمودند دوران سال در گذشته زمان روزهای چهارشنبه در این منزل، مجلس وعظ و توسل به اهل بیت علیهم السلام داشتم. گهگاهی مرحوم آقا شیخ مرتضی جهت شرکت در روضه به منزل ما می آمدند. یک روز پس از آنکه مجلس روضه خاتمه یافت، جناب شیخ احتیاج به تجدید وضو پیدا نمودند. پس از آنکه وضوی ایشان خاتمه یافت حوله ای به ایشان تعارف نمودم. در حالی که حوله را به ایشان می دادم، جناب شیخ دست مرا گرفتند و بدون مقدمه به بنده فرمودند: «حاج شیخ! خوشی در بهشت، لذّت در بهشت، راحتی در بهشت...» و مرادف این لغات را تکرار نمودند. آن چنان این کلمات را با یقین می فرمودند گویا بهشت و رضوان الهی را آشکار می دیدند. آیا مرحوم شیخ، یقینِ زید بن مالک بن النعمان الانصاری، آن جوان صحابی را پیدا نکرده بود! که در جواب پرسش رسول خدا که به ایشان فرمودند: «کیف اصبحت یا زید؟»؛ چگونه شب را صبح نمودی؟ عرض نمود: «اصبحت موقناً» یعنی شب را در حال یقین به صبح رسانیدم. حضرت فرمودند: «لکلّ شی ء علامه و ما علامه یقینک؟» عرضه داشت: «کأنّی انظر الی اهل الجنّه یتزاورون فی الجنه و اهل النار و هم فیها معذبون مصطرخون».(10) آیا اجازه می فرمایید بهشتی ها و جهنّمی های مجلس شما را معرفی نمایم؟ رسول خداصلی الله علیه وآله زید را امر به سکوت فرمودند.

لب ببندم یا که بگشایم نفس؟

لب گزیدش مصطفی یعنی که بس آری، جناب شیخ این راه را در حدّ ایمان و یقین خویش طی کرده بود؛ چون قیامت و حساب و کتاب و صراط و بهشت و جهنم را به دیده یقین می دید.