امام(علیه السلام) و ايصال الي المطلوب

تاریخ ارسال:ش, 02/11/1395 - 21:02

با مقدماتي كه در اين چند جلسة اخير طرح شد دوباره به آيه 35 سوره يونس كه در جلسة دوم باب توجه به آن باز شد، برمي گرديم تا ملاحظه فرماييد راه رسيدن به حقايق را چگونه جلوي پاي ما مي گذارد. اين آيه از آياتي است که ائمه(علیهم السلام) براي اثبات حقانيت خود بدان احتجاج مي کردند. مي فرمايد:

«أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى»[1]

آيا کسي که به حق هدايت مي کند شايسته است که از او تبعيت شود، يا کسي که هدايت نمي كند مگر اين که هدايتش كنند.

ملاحظه فرموديد كه اين آيه دو موضوع را روبه روي هم قرار داده كه كار را خيلي دقيق مي كند، وقتي از شما مي پرسند از عالم پيروي كنيم يا از جاهل؟ جواب ساده است، اما در اين آيه مي خواهند افق فكري ما را متوجه چيزي بالاتر از اين ها بکنند و لذا مي پرسد آيا از كسي پيروي كنيم كه راهي نمي شناسد مگر اين که او را راهنمايي كنند، يا از کسي که «يَهْدِي اِلَي الْحَق» به حق هدايت مي كند؟ در اين  سؤال مي خواهند ما را متوجه دو نوع علم بكنند. مسلّم شما در جواب خواهيد گفت از کسي که به سوي حق هدايت مي کند بايد پيروي كرد. ولي جرياني را روبه روي آن قرار مي دهد كه انسان جاهلي نيست، بلكه كسي است كه هدايت نيافته مگر به واسطة هدايت غير. معلوم است كه سؤال كننده از طريق استفهام، هميشه يك طرف جمله را نفي مي كند، مثل اين كه مي پرسيم: «حسن درس خواند يا نخواند؟» يا مي پرسيم؛ «حسن درس را شروع كرده يا هنوز مغرور به خود است؟» پس طرفِ دوم جمله اين است كه اگر بخواهد درس بخواند بايد مغرور به خود نباشد. در قسمت اول آيه هدايت به حق را بدون هيچ قيدي آورده و مسلم است كه در اين حالت پيروي از كسي كه به حق هدايت مي كند لازم و ضروري است. حالا مقابل اين جمله كسي است كه به حق هدايت نمي كند. بنابراين استفاده مي شود «كسي كه هدايت به حق نيافته است مگر به واسطة هدايت غير، هدايت به حق نمي كند» و نيز چون در مقابل جمله «كسي كه خودش هدايت نيافته است مگر به هدايت غير»، كسي است كه هدايت ذاتي يافته است، پس نتيجه اش اين مي شود كه كسي كه به حق هدايت كند كسي است كه ذاتاً هدايت يافته و علمش لدنّي و حضوري است.

از طرفي ارائه طريق و خبردادن از آدرسِ حقايق، آن هم به صورت مفهومي، از هر كسي ساخته است، چه امام باشد و چه امام نباشد و چه ذاتاً به حقايق راه يافته باشد، و چه از طريق غير هدايت يافته  باشد. پس مرادِ آيه از هدايت به حق، به معني ايصال به مطلوب است و اين مي رساند تنها راهي كه انسان بتواند با حقايق تماس بگيرد راهي است كه اهل بيت(علیهم السلام) ارائه مي دهند و لذا حضرت باقر(علیه السلام) در مورد آيه فوق فرمودند: «آن كسي كه به حق هدايت مي كند محمد وآل او هستند...»[2] و حضرت سجاد(علیه السلام) در مورد آيه فوق فرمودند: «نَزَلتْ فِينَا»[3] آيه درباره ما نازل شده است. چون اين ها با خودِ حق مرتبط اند و نه با مفهوم حق. فرهنگي كه حق را مي يابد مي تواند از همان طريق، جان بقيه را در مقامي قرار دهد که حق بين شوند. همان فرهنگي كه در آن فرهنگ علي(علیه السلام) مي فرمايند: «مَا رَأيْتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَه»[4] من هيچ چيز را نديدم الاّ اين که قبل ازآن چيز، با آن چيز، و بعد ازآن چيز، خدا را ديدم. ممکن است بپرسيد: يا علي! پس ديگر چه موقع آن چيز را مي بينيد؟ جواب اين است همه چيز جلوات حضرت «الله» است. امام خميني«رحمة الله عليه» در کتاب «مصباح الهدايه» مي فرمايد: حضرت علي(علیه السلام) به جايي رسيده که اسم «الله» را در همه چيز مي بيند و چون اسم «الله» جامع اسماءالهي است اين مقام خيلي مقام بالايي است، و اين فرق مي كند كه شما چيزي را مظهر اسمي از اسماء الهي ببينيد، ممکن است شما بگوييد من هم در فصل بهار اسمِ لطيف حق را مي بينيم، اسم لطيف حق کجا؟ اسم «الله» کجا؟ اسم «الله» جامع اسماي الهي است.

---------------------------------------------------

[1] - سوره يونس، آيه 35.

[2] - «بحار الانوار»، ج9 ، ص213.

[3] - «بحار الانوار»، ج24، ص147.

[4] - «مفتاح الفلاح»، ص368.