3- معرفت نفس طريق معرفت حق

تاریخ ارسال:ش, 09/20/1395 - 16:34

معرفت نفس؛ روشي است كه انسان متوجه مي شود معرفت به «جهان صغير» يعني انسان، راه وصولِ معرفت به «جهان كبير» يعني کلّ هستي است، تا از منظر علم حضوري به معرفت حق نايل آيد و نه با آگاهي حصولي به خداي ذهني مشغول شود. شما «تن» داريد، اين عالَم هم «ارض» دارد. شما «خيال» داريد، اين عالَم هم «عالم برزخ» و «عالم مثال» دارد. شما «عقل» داريد، اين عالم هم «عالم جبروت» يا «عالم عقل» دارد. با «تنِ» خود با «عالم ارض» ارتباط پيدا مي كنيد. با «خيالِ» خود با «عالم مثال» ارتباط برقرار مي كنيد؛ همين كه مي خوابيد و خواب مي بينيد و چيزهايي را كه بعداً واقع  مي شود در خواب مي بينيد، با عالم مثال مرتبط شده ايد، خواب ديدن ها ريشه در «عالم مثالِ منفصلِِ» عالم و «عالم مثالِ متصلِِ» شما دارد[1] و همين طور با عقل خود با عالم عقل و حقايق کلي مي توان ارتباط پيدا کرد. پس اگر انسان خود را درست بشناسد و درست جلو ببرد، به راحتي با عالم هستي ارتباط پيدا مي كند چون با نفس ناطقه ي خود دو طرف حلقه ي هستي را به هم پيوند داده است.

شهود حقيقتِ مجرد نفس ناطقه بدون دخالت مفهوم و بدون حصول صورت ذهني، نه تنها عامل ارتباطِ وجودي با خداوند است بلکه عامل ارتباط وجودي و قلبي با تمام حقايق عالم غيب و ملکوت خواهد شد و در چنين نگاهي است که مراقبه ي نفس و محاسبه ي آن درست انجام مي گيرد، همچنان که ياد خدا به صورت حضوري بسيار با برکت تر از ياد خدا به صورت حصولي مي باشد و فرهنگ و روش امامان معصوم(علیهم السلام) از اين نوع است و بر همين اساس اميرالمؤمنين(علیه السلام) مي فرمايند: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»[2] پروردگاري را که نبينم عبادت نمي کنم.

 

---------------------------------------
[1] - «عالم مثالِ منفصل» به مرتبه اي از وجود گفته مي شود که واسطه بين عالم عقلي و عالم جسماني است. در واقع موجودات اين عالم اگرچه مادّي نيستند اما برخي از آثار ماده مانند کمّ و کيف و وضع و... را دارند. مثال متصل وابسته به قواى ادراك بشرىِ انسان است كه به آن « مثال مقيد » - در مقابل مثال مطلق- و « خيال متصل» هم گفته مى شود. رؤياها و عجايبِ آن ها به اين عالم مربوط مى شوند. در «مثال منفصل» قواى ادراكىِ انسان شرط نيست؛ چراكه جدا و مستقل از انسان تحقق دارد ، تجسم اعمال، ظهور معانى به صورت هاي مناسب و مشاهدة مجردات در صور اشباح جسمانى در اين مرتبه رخ مى دهد؛ چنان که پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) جبرئيل را به صورت دحيه ي كلبى در اين عالم مى ديد يا عارفانْ ارواح انبيا و اوليا را به صورت اشباح در اين عالم شهود مى كنند.
[2] - توحيد صدوق، ص 109.