سخنی با خواننده

تاریخ ارسال:د, 05/02/1396 - 14:32

آیا روحانیت یك شغل است؟ آیا طلبه یك صاحب حرفه است؟ آیا حوزوی بودن یك صنف است؟ اگر در شغل بودن روحانیت به معنای «كار ویژه ای درآمدزا كه ورود بدان به انگیزه امرار معاش صورت می پذیرد» تشكیك روا بداریم، در صاحب حرفه بودن طلبه به معنای «عضویت در گروهی اختصاصی كه متعهد به ارائه خدماتی معین به جامعه بوده و از یك رشته مهارت های تخصصی و دانش فنّی برخوردار است»، جای تأمل نیست.

در میان حرفه ها، برخی از جایگاه معنوی خاصی برخوردارند و جامعه آنها را به صورت متمایزی قابل تكریم می داند و نوعی دِین نسبت به آنها احساس می كند؛ حرفه هایی مانند پلیس، پزشكان، معلمان، قاضیان و روحانیان.

منشأ این ارج و حرمت، وجود جنبه های خاص انسانی در خدمات و عملكرد این اصناف است. پزشك حفاظت از سلامتی مردم را عهده دار است، معلم چراغ دانش را فراروی جویندگان آگاهی می افروزد، پلیس امنیت را برای جامعه تأمین می كند و قاضی حق مظلوم را استیفا می كند.

اصطلاحا در مورد این اصناف گفته می شود كه از آرمان حرفه ای برخوردارند، آرمانی كه ارزش فراگیر و حیاتی دارد. صاحبان این حرف با وجود این كه در برابر خدمات خود، كارمزد دریافت می كنند، اما از آنها نوعی تعهد فراتر از مناسبات مالی انتظار می رود. اینان در كار خود باید جنبه های انسانی و فوق مادی را هم لحاظ كنند و فروگذاری وظیفه به بهانه عدم تأمین مالی از سوی خدمات گیرنده از آنان پذیرفته نیست؛ چرا كه حیات مادی یا معنوی فرد یا جامعه به خدمات آنان باز بسته است. اگر در شهر تنها دو پزشك وجود دارد، وجدان عمومی هرگز سرباز زدن آنها از مبادرت به واكسیناسیون شهروندان در زمان شیوع ویروسی كشنده را به بهانه این كه دولت حقوق ما را نمی دهد یا برای ما صرف نمی كند، نمی پذیرد. در جای دیگر جامعه احساس می كند در برابر زحمات صادقانه معلم یا پزشك یا پلیس نمی توان با صرف پرداخت مالی ادای دین كرد و نسبت به ایشان همآره در خود، حالتی از سپاس آمیخته با خضوع احساس می كند.

حرفه های كلاسیك ـ به تعبیر جامعه شناسی مشاغل ـ در كنار برخورداری از شاخص های سه گانهسطح بالای دانش فنی، وظیفه محوری و منزلت ممتاز اجتماعی، به همراه خصوصیت چهارم از سایر مشاغل متمایز می شوند و آن حساسیت مضاعف جامعه نسبت به عملكرد آنهاست. این حساسیت و توقع ویژه، زاییده اقتدار، اعتبار و منزلت اجتماعی این حرفه هاست. افراد جامعه رفتارهای صنفی پزشك و پلیس و قاضی را زیر ذره بین می گذارند و هرگونه خیانت در خدمت یا سرباز زدن از وظایف مقرّر، سهل انگاری و حتی اشتباه در مداوای بیمار، تأمین امنیت اجتماع و یا احقاق حق مظلوم و كیفر مجرم را از ایشان نمی پذیرند.

در این میان روحانیت جایگاه والاتری دارد. جامعه نجات و سعادت خود را در گرو پیروی از دین می داند و روحانیت تنها نهادی است كه رسما متكفّل تبیین نحوه صحیح دین ورزی در درجه اول، نظارت بر شیوه دین داری مردم در درجه دوم و به دست دادن الگوی عملی تدین و ارائه نسخه پیاده شده حیات دینی در درجه سوم است. در واقع آرمان حرفه ای روحانیت والاترین آرمان حیات بشری است كه همه ارزش ها و آرمان های حرفه ای دیگر در طول آن و مقدمه ای برای حصول آن به شمار می آید.

از این رو روحانی نزد متدیانان از منزلت اجتماعی بی بدیلی برخوردار است. روحانی معتمدترین فردی است كه دینداران برای بازگویی درد دل خود یا رازهای خانوادگی یا وصیت و امثال آن می شناسند. او را در كسوت و لباس پیامبر خود می بینند و زندگی خود را حسب تشخیص و حكم علما تنظیم می كنند و ایشان را وكلای ائمه هدی علیهم السلاممی دانند.

اما از سوی دیگر به موازات این احترام و اعتماد، به اندازه یك شاگرد درس آموخته مكتب امام صادق علیه السلام و یك سرباز واقعی امام عصر علیه السلام نیز از روحانی متوقع اند. آنها برای این شاگردی و سربازی یك نظامِ نشانگانِ تعریف شده دارند كه نه تنها جلوه های رفتار صنفی او در محراب یا منبر یا كرسی تدریس، بلكه تمام فعالیت ها و اساسا سبك زندگی وی را بدان می سنجند؛ یعنی برخلاف یك پزشك یا پلیس خوب كه كافی است در مطب یا اطاق عمل یا سر پُست، حافظ ارزش های حرفه ای خود باشد و مردمْ دیگر نسبت به رفتارهای عمومی او حساسیت ندارند، روحانی خوب باید تمام عرصه های حیاتش ـ كه حوزه رفتار حرفه ای او به شمار می رود ـ از ارزش های حرفه اش تبعیت كند و افكار عمومی نسبت به تمام جلوه های رفتاری و حیاتی او انتظارات تعریف شده و سنجه هایی برای قضاوت دارد. چنانچه نحوه رفتار و گفتار و نشست و برخاست طلبه و نیز مسكن، ملبس و مأكل و مشرب او و خانواده اش و در یك كلام شیوه زیست او بر این نظام نشانگان (الگوهای تعریف شده) انطباق داشته باشد، منزلت اجتماعی و محوریت دینی او ارج نهاده می شود و اعتبار او و اعتماد مردم ادامه می یابد، اما اگر شیوه زیست او ـ و به تعبیر مختصرتر و جاافتاده تر «زی» او ـ مغایر با این نظام نشانگان یا هنجارهای عرف نهاده باشد، طبعا مردم نمی توانند او را دست پرورده راستین دین بدانند و در صدق دعاوی او تردید روا می دارند و در این شرایط اعتماد به او از بین می رود و یا شدیدا رنگ می بازد و روشن است كه روحانی فاقد مقبولیت نمی تواند به وظایف خود عمل كند و رسالت خویش را به پایان ببرد.

اگر این پدیده اندكی توسعه یابد و طیفی از دانش آموختگان حوزه و ملبّسان به كسوت روحانیت از هنجارهای شناخته شده طلبگی فاصله بگیرند، حادثه ای در ابعاد بزرگتر رخ می نماید و آن تعمیم خطای طیفی از روحانیان به همه جامعه حوزوی و در نتیجه از دست رفتن كاركردهای نهاد روحانیت است. با از بین رفتن پایگاه اجتماعی روحانیت، ضربه اصلی متوجه كیان دین می شود؛ زیرا برای فهم دقیق آموزه های دین و تبلیغ و انتشار مؤثر آن ها هیچ نهاد یا صنف جایگزینی وجود ندارد و به علل متعدد اجتماعی ـ تاریخی هیچ نهاد یا صنف دیگری هم نمی تواند با طی فرآیند جامعه پذیری كسب مقبولیت كند. در چنین شرایطی دین و دین داری شدیدا آسیب می بیند.

در ادامه دو نكته شایان توجه است:
نكته یكم ـ حدّ انتظار جامعه مؤمنان یا به تعبیر علمی تر «آستانه حسّاسیت اجتماعی» نسبت به جلوه های رفتاری روحانیت از دو سطح برخوردار است:

سطح طبیعی (حداقلی) و سطح تشدید یافته (حداكثری)؛ سطح طبیعی حساسیت اجتماعی نسبت به زی طلبگی مخصوص شرایط عادی است، اما سطح تشدید یافته در مقاطع زمانی و شرایط اجتماعی خاصی بروز می كند. مثلاً در هنگام قحطی و فقر یا در زمان جنگ، مردم نسبت به نحوه زندگی و رفتار روحانیت حساس تر می شوند كه آیا با امكان بهره مندی از سطح امنیت و عافیت یا رفاه و برخورداری فراتر از توده مردم، زندگی خود را هم سطح با معیشت توده مردم تنظیم می كند یا نه؟

این انتظار مضاعف در برخی شرایط اجتماعی نیز بروز می كند، مثلاً نزدیك شدن نهاد روحانیت به یك صنف معین یا تركیب شدنش با یك نهاد خاص می تواند افكار عمومی را نسبت به حوزویان حساس تر كند. فرض كنید اگر در طی یكسری حوادث تاریخی به نوعی پیوندی میان طیف وسیعی از روحانیون با تجّار و بازاریان شكل بگیرد یا ائتلاف و اتحادی میان طلاب و نظامیان صورت بگیرد یا پای جمع زیادی از علما به دربار سلاطین باز شود، آنگاه وجهه اجتماعی و اعتبار دینی روحانیت به رویدادهای عرصه اقتصاد یا تحولات نظامی یا دربار گره می خورد و مسائل و مصائب این اصناف با كم و زیادش پای روحانیت نیز نوشته می شود. شرایطی را در نظر آرید كه با به دست گرفتن حكومت از سوی روحانیت، دو نهاد روحانیت و سیاست به یكدیگر پیوند بخورند. در این وضعیت، آستانه حساسیت جامعه به حدّ نهایی خود نزدیك می شود؛ زیرا هر یك از دو قشر روحانیان و حاكمان برای همه سطوح جامعه یك «گروه مرجع» پرنفوذ به شمار می روند؛ یعنی برای دیگران «الگوی نقش» می آفرینند. برخی از گروه های مرجع مانند ورزشكاران یا هنرمندان یا دانشمندان مخاطبان گزینش شده ای دارند و لذا الگوی نقشِ لایه های محدود و اقشار خاصی از جامعه هستند، اما حوزه نفوذ و اقتدار جایگاه دو نهاد دین و حكومت قدرت فزاینده ای برای تعریف «سبك زندگی» و القای آن به همه اقشار و لایه ها در هرم جمعیتی جامعه می بخشد. البته این قدرت، در مورد حاكمان از جنس قدرت سخت و در مورد روحانیت از جنس قدرت نرم است؛ از این رو در شرایط حاكمیتِ سیاسی روحانیت كه ضریب تأثیرگذاری رفتاری و الگوآفرینی حوزویان مضاعف است، حساسیت جامعه نیز دوچندان شده و توقعات مردم به مراتب افزون تر از دوره دور بودن روحانیت از حكومت است.

امروز روحانیت شیعه و جامعه معاصر ایران در چنین شرایطی به سر می برد. این شرایط ضرورت بحث از بایسته ها و آسیب های زی طلبگی را برای جامعه روحانیت دوچندان می سازد.

نكته دوم ـ هنجارهای طلبگی یا همان معروف و منكرهای زیست طلبگی طیف بلند و ناهمگونی را تشكیل می دهند كه لازم است به تفاوت های قابل توجه آنها دقت شود.

در یك طبقه بندی، این هنجارها به «همیشگی» و «مقطعی» تقسیم می شوند، یعنی برخی از هنجارها در طول زمان ثابت اند و بعضی مختصّ یك برهه خاص. مثلاً در حالی كه قهقهه نزدن و لباس جلف دربر نكردن و بر ماشین های لوكس (نه حفاظتی) سوار نشدن، همآره جز خط قرمزهای طلبگی است، ساعت مچی نبستن یا تراشیدن موی سر فقط الزام های عرفی و هنجارهای اجتماعی طلبگی مختصّ چند دهه پیش بود.

در یك تقسیم دیگر، برخی هنجارها به لحاظ جغرافیایی «عام و فراگیر» و برخی دیگر «خاص و منطقه ای»‌اند. مثلاً سیگار نكشیدن روحانی در ایران یك ناهنجاری به شمار می رود، در حالی كه در جامعه عراق، اصلاً منكَر و ناپسند نیست. حتی در خود ایران نیز پدیده منطقه ای بودنِ هنجارهای طلبگی به وضوح قابل مشاهده است؛ در حالی كه موتورسواری روحانیون در شهر تهران اصلاً پذیرش ندارد، در شهر قم امری جاافتاده است.

گذشته از این موارد، چه بسا كه بخش هایی از عرف جامعه در پاره ای مظاهر رفتاری یا زندگی یك صنف اجتماعی ـ و از جمله روحانیت ـ تلقی های نادرستی داشته باشند كه این ذهنیت ها باید با اطلاع رسانی و تبیین صحیح اصلاح شود. به هر روی در خصوص پسند و ناپسندهای مشی اجتماعی طلاب و روحانیون لازم است در سه سطح، مطالعاتی آغاز شود:

الف) تعریف و تبیین چیستی و چرایی و مدارك و مستندات این هنجارها، اطلاق و تقیید و شرایط و لوازم آنها؛
ب) مطالعه انتقادی هنجارهای طلبگی و بازخوانی پندارها و توقعات نادرست عرفی، ریشه یابی و راه های امحای آن؛
ج) مطالعات پیمایشی و رصد میزان انطباق رفتار صنفی روحانیت بر هنجارها و بررسی علل و عوامل میزان انطباق یا عدم انطباق.

گروه اخلاق و تربیت سه گانه ای را برای رسیدگی به محور اول در دستور كار خود قرار داده است:
دفتر نخست: درآمدی بر زی طلبگی
دفتر دوم: اخلاق روحانیت از نگاه امام خمینی
دفتر سوم: اخلاق روحانیت از نگاه مقام معظم رهبری

رسیدگی به محور نخست از منظر تربیتی برای حوزه های علمیه این حسن را دارد كه به تنویر اذهان طلاّب كمك می كند. خصوصا روحانیون جوان كه در سال های آغازین طلبگی همواره با پرسش های متعددی در مورد نحوه تنظیم منش صنفی و جلوه های اجتماعی رفتار خود مواجه اند.

راهنمایی و ارائه مشاوره روشن و جزیی در كنار ارائه دیدگاه اصولی و كلان در مورد مصادیق فراوان و ظریف زی طلبگی وظیفه ای است كه متأسفانه در حوزه تاكنون به صورت كامل بدان نپرداخته ایم، خصوصاً در شرایطی كه فرهنگ جوامع دستخوش تحولات سریع و برق آساست و شوون زندگی به كرات نوبه نو می شود و مصادیق تازه می یابد، تطبیق قواعد كلی بر موارد جزئی اهمیت بیشتری می یابد.

اگر به دغدغه تنظیم دقیق شؤن زندگی صنفی پاسخ بهنگام و مناسب داده نشود، بیم آن می رود كه پس از زمان نسبتا كوتاهی این شعله رو به خاموشی گذارد و طلبه را در مواجهه با عرصه های پرتنوّع و صحنه های گاه پیش بینی نشده زندگی به تنظیم انفعالی و نسنجیده مشی و منش خود بكشاند و گرفتار ابهام و حیرت دائمی گرداند.

این نوشتار تلاشی است آغازین برای فعّال سازی پرسمان «زی طلبگی» در حوزه های علمیه؛ باشد كه این پرسمان مهم از سطح گفت و شنودهای شفاهی جسته و گریخته طلبگی خارج شود و وارد حوزه ادبیات مكتوب و چرخه مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت گردد.

در پایان لازم است از جناب حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری كه سالیانی است مطالعات حوزه و روحانیت را وجهه همت خود قرار داده اند و نیز از جناب حجت الاسلام والمسلمین مجید محمدزاده كه با تذكرات دقیق و سودمند خود، بر اتقان این تألیف افزودند، سپاس و تقدیر ویژه داشته باشم و همچنین از ریاست محترم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی جناب حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی و سایر همكاران محترم پژوهشگاه كه امكان این پژوهش و نشر آن را فراهم آوردند، تشكر كنم و دوام توفیق همگان را از خداوند سبحان مسئلت نمایم.