سیدمحمدعلی ریاضی یزدی

مباهله
گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است این بس مرا که سایه ی مهر تو برسر است دولت به کام و محنت گردون حرام باد تا ساغرت بگردش و تامی به ساغر است ای دل چرا...