شرح پند نامه آیت الله سعادت پرور توسط استاد علیپور- جلسه 3
راهکارهای عملی در خودشناسی بر اساس بیانات استاد علیپور
مقدمه: کلید خداشناسی در خودشناسی است
آیتالله سعادت پرور (رضوان الله تعالی علیه) در وصایای خود میفرمایند: «ای عزیزان من خود را بشناسید که شناختن خدا در خودشناسی است.» این جمله، اصلی راهبردی و بنیادین را در معارف الهی آشکار میسازد: معرفت نفس یا خودشناسی، صرفاً یک تمرین فکری یا فلسفی نیست، بلکه اصلیترین و مستقیمترین شاهراه برای رسیدن به خداشناسی است. هر کس به هر مقدار که به حقیقت خود آگاه شود، به همان اندازه به پروردگارش آشنا خواهد شد. این مسیر، نه یک انتخاب از میان راههای متعدد، بلکه ضرورتی است که سرنوشت حقیقی انسان را رقم میزند. استاد در توضیح این اصل میافزایند: «زیرا خداشناسی یا از طریق آفاق است یا انفس و هر دو در انسان موجوده است.» به عبارت دیگر، شناخت پروردگار یا از طریق مطالعه جهان بیرون (آفاق) و یا از طریق کاوش در جهان درون (انفس) حاصل میشود و از آنجا که وجود انسان هر دو جهان را در خود جمع کرده، خودشناسی جامعترین و کاملترین مسیر معرفت است.
این نوشتار، با الهام از بیانات استاد علیپور، به بررسی این مسیر سرنوشتساز میپردازد. ابتدا ماهیت «خود» و راز پنهانی آن را میشکافیم، سپس به مانع اصلی معرفت نفس یعنی «غفلت» میپردازیم و در نهایت، راهکارهای عملی و قرآنی برای غلبه بر این حجاب و تقویت «توجه» را ارائه میدهیم.
--------------------------------------------------------------------------------
1. ماهیت شناخت و راز پنهانیِ «خود»
برای درک «خودشناسی»، ابتدا باید شرایط و ماهیت «شناخت» را درک کنیم. اگر ندانیم که اشیاء چگونه شناخته میشوند، در جستجوی «خود» به بیراهه خواهیم رفت. درک این مبنای معرفتی، استراتژی ما را برای یافتن حقیقتِ خودمان تعیین میکند.
1.1. سه حالت برای شناخت یک شیء
به طور کلی، سه وضعیت برای شناختن یا نشناختن یک پدیده وجود دارد که نفس انسان در یکی از این دستهها قرار میگیرد:
- جهل به دلیل وجود مانع: در این حالت، یک شیء به دلیل وجود یک مانع فیزیکی از دید ما پنهان است. برای مثال، کمدی که پشت دیواری در اتاقی دیگر قرار دارد. ما به وجود آن جاهل هستیم زیرا دیوار مانع دید ماست. راه حل در اینجا ساده است: برداشتن مانع. با عبور از دیوار و ورود به اتاق، کمد آشکار میشود و جهل ما به علم تبدیل میگردد.
- پنهان بودن از شدت ظهور: این حالت، که کلید درک راز «خود» است، زمانی رخ میدهد که یک پدیده نه تنها پنهان نیست، بلکه از شدت آشکار بودن و سرعت ظهورش برای ما مخفی شده است. برای مثال، دستگاههای برقی قدیمی صفحهای چرخان داشتند که روی آن یک نقطه رنگی بود و از طریق یک سوراخ کوچک، با هر چرخش چشمک میزد و روشن بودن دستگاه را نشان میداد. اگر سرعت چرخش این صفحه بسیار بالا میرفت، آن نقطه رنگی به صورت یک خط ممتد دیده میشد یا کاملاً ناپدید میگشت. حرکت از شدت ظهور و سرعت، پنهان میشد. حقیقت «نفس» یا «خود» دقیقاً در این دسته قرار میگیرد؛ آنقدر به ما نزدیک، حاضر و آشکار است که آن را نمیبینیم.
- ضعف استعداد و ابزار ادراک: در حالت سوم، مانع نه در بیرون، بلکه در ضعف ابزار ادراکِ خودِ شناسنده است. کودکی نوزاد را در اتاقی پر از وسایل در نظر بگیرید. با وجود وضوح و آشکار بودن همه چیز، نوزاد به دلیل عدم رشد استعدادها و ابزار حسیاش، قادر به درک آنها نیست. در اینجا، مشکل نه از پنهان بودن اشیاء، بلکه از ضعف گیرنده است.
1.2. «خود» آشکارتر از هر پدیده
حقیقت «خود» آشکارترین و واضحترین واقعیت برای انسان است، اما به دلیل شدت همین ظهور، از آن غافلیم. این تناقض را میتوان با مثالهای زیر روشن کرد:
- مثال چشم و اسباببازی: کودکی که با اشتیاق به سمت اسباببازیاش میخزد، تمام توجهش به اسباببازی معطوف است. او از چشم خود که ابزار دیدن و نزدیکترین واقعیت به اوست، غافل است. در حالی که چشم از اسباببازی به او نزدیکتر و آشکارتر است. این درک، نیازمند یک سیر تکاملی و رشد است: ابتدا کودک اسباببازی را میبیند. باید رشد کند تا بفهمد که چشمی دارد که با آن میبیند. باید رشد بیشتری کند تا حقیقت «دیدن» را درک کند و در نهایت با رشد کامل است که میتواند «بیننده» یعنی خود را مشاهده کند. این سلسله مراتب به این صورت است:
- هر مرحله در این زنجیره، از مرحله بعدی بنیادیتر و آشکارتر است، اما درک آن نیازمند رشد و توجه عمیقتری است.
- مثال کارخانه و نیروی برق: یک کارخانه عظیم را با دستگاههای گوناگون تصور کنید: یکی آهن را ذوب میکند، دیگری آن را میبُرد و دستگاهی دیگر سرما تولید میکند. با وجود تضاد و تنوع در کارکرد این ماشینها، همگی از یک نیروی واحد یعنی «برق» قدرت میگیرند. اگر فیوز اصلی قطع شود، تمام این فعالیتهای متکثر متوقف میشوند. «من» نیز یک حقیقت واحدیه است که در کارگاه بدن، در سیستم چشم به صورت «بینایی»، در سیستم گوش به صورت «شنوایی» و در زبان به صورت «گویایی» ظهور و بروز پیدا میکند.
بنابراین، «خود» یک حقیقت پنهان در پس پرده نیست که نیازمند کشف باشد، بلکه واقعیتی است که از شدت حضور و ظهور، از دید ما مخفی مانده است. دلیل اصلی این ندیدن، جهل نیست، بلکه غفلت است.
--------------------------------------------------------------------------------
2. غفلت: حجاب اصلی معرفت نفس
مانع اصلی در مسیر خودشناسی، «جهل» یا نادانی نیست، بلکه «غفلت» یا بیتوجهی است. تفاوت این دو بسیار کلیدی است، زیرا راه حل مشکل را تعیین میکند. ما نیازی به کسب اطلاعات جدید درباره خود نداریم، بلکه باید از غفلت بیدار شویم و به حقیقتی که هماکنون با آن زندگی میکنیم، توجه نماییم.
2.1. تفاوت کلیدی جهل و غفلت
جدول زیر تفاوت این دو مفهوم را بر اساس مثالهای ارائه شده در بیانات استاد، روشن میسازد:
|
جهل (Ignorance) |
غفلت (Heedlessness) |
|
تعریف: فقدان کامل علم و آگاهی نسبت به یک چیز. |
تعریف: داشتن علم، اما معطوف بودن توجه به جایی دیگر. |
|
مثال: فردی که در بیابان زندگی میکند و هرگز نام تلفن همراه را نشنیده است. او نسبت به موبایل، جهل مطلق دارد. |
مثال: صاحب تلفن همراه که به دلیل وقوع یک حادثه مهم، آنچنان توجهش جلب میشود که گوشی خود را فراموش میکند و عملاً مانند کسی رفتار میکند که آن را ندارد. |
این تمایز نشان میدهد که ما نسبت به «خود» جاهل نیستیم، بلکه غافلیم. ما با حقیقت خود زندگی میکنیم، اما توجه ما به «غیر خود» معطوف شده است. شدت این غفلت به حدی است که مولا علی (علیه السلام) میفرماید:
سکر الغفلت و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور. مستی غفلت و غرور، دیرتر از مستی شراب به هوش میآید.
استاد برای تشریح عمق این بیان، مثال فرد مستی را میزنند که او را در جوی آب و کثافات خیابان پیدا میکنند در حالی که کاملاً از خود بریده شده و نمیداند کجاست و چه کرده است. سپس تأکید میکنند که به هوش آمدن از مستی غفلت، از این هم سختتر و دورتر است. غفلت، انسان را به چنان بیگانگی از خود دچار میکند که در حضیض هلاکت، از وضعیت خود بیخبر میماند.
2.2. سرگردانی در تاریکیها
نتیجه مستقیم غفلت از خود، سرگردانی و هلاکت است. همانطور که در حدیث آمده است:
«من شغل نفسه بغیر نفسهی تحیر فی الظلمات ورتبک فی الحلکات» کسی که خود را به غیر خود مشغول سازد، در تاریکیها سرگردان و در هلاکتها گرفتار میشود.
پرداختن به «غیر نفس» (هر آنچه غیر از حقیقت ماست)، زندگی انسان را به یک سرگردانی بیپایان تبدیل میکند که انتهایی جز تباهی ندارد. پادزهر این غفلت و سرگردانی، «توجه» است.
--------------------------------------------------------------------------------
3. توجه: راهکار قرآنی برای غفلتزدایی
اگر غفلت، درد است، «توجه» درمان آن است. توجه، کلیدی است که قفل غفلت را باز میکند و انسان را با حقیقت وجودی خود و در نهایت با پروردگارش همسو میسازد. این راهکار، نه یک ابداع بشری، بلکه یک اصل قرآنی و روایی است.
3.1. «توجه» در برابر «تفکر»
درک تفاوت میان «تفکر» و «توجه» بسیار حیاتی است:
- تفکر (Thinking): فعالیتی است که توسط یک بُعد از ابعاد وجود ما (قوه فکر) انجام میشود. تفکر حرکتی جزئی و محدود است.
- توجه (Attention): حرکتی است که با همه وجود و موجودیت ما صورت میگیرد. توجه یک حرکت کلی و تسلیم تمام حقیقت وجودی انسان به سوی یک امر است.
این تفاوت را میتوان با این مثال درک کرد: تفکر مانند آن است که یک حبه قند را به سمت لیوان آب ببریم، اما توجه مانند آن است که حبه قند در تمام آب حل شود و با آن یکی گردد.
3.2. جایگاه «توجه» در قرآن
قرآن کریم به کرات بر اهمیت «توجه» با تمام موجودیت تأکید کرده است. در این آیات، واژه «وجه» به معنای تمام حقیقت و موجودیت یک فرد به کار رفته است:
-
"بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ..."(بقره، ۱۱۲): آری، کسی که تمام وجودش را تسلیم خدا کند... -
"وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ..."(لقمان، ۲۲): و هر کس تمام وجودش را به سوی خدا تسلیم کند... -
"إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ..."(انعام، ۷۹): این کلام حضرت ابراهیم (علیه السلام) است که میفرماید: من تمام وجودم را متوجه کسی کردم که...
این توجه کامل، شرط استجابت دعا نیز هست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«اعلمو ان الله لایستجیب دعا من قلب غافل لاه» بدانید که خداوند دعایی را که از قلبی غافل و سرگرم به غیر باشد، مستجاب نمیکند.
حال که با مفهوم و اهمیت توجه آشنا شدیم، باید به روشهای عملی برای پرورش و تقویت آن بپردازیم.
--------------------------------------------------------------------------------
4. راهکارهای عملی برای تقویت «توجه»
فهمیدن معنای توجه کافی نیست؛ باید آن را به صورت عملی در زندگی روزمره تمرین کرد. این بخش، یک چارچوب عملی چند مرحلهای را بر اساس تعالیم اهل بیت (علیهم السلام) برای انتقال تمرکز از دنیای بیرون به حقیقت درون ارائه میدهد.
4.1. گام اول: تعمیق انگیزه
اولین و مهمترین گام، تقویت انگیزه است. باید در نتایج شگفتانگیز خودشناسی عمیقاً تفکر کنیم تا عطش و جدیت لازم برای پیمودن این راه در ما ایجاد شود.
-
رهایی از ترس و اندوه: قرآن وعده میدهد که نتیجه این توجه و تسلیم، رهایی از خوف (ترس) و حزن (اندوه) است:
"فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ". این وعده، یک نیاز عمیق و جهانی بشر را هدف قرار میدهد و انگیزهای قدرتمند ایجاد میکند. - ارتباط با هستیبخش: در عمق وجود هر انسانی، «عشق به وجود» نهفته است. هیچکس از مرتبه بالاتری از وجود و کمال امتناع نمیکند. همانطور که اگر به کسی که دیدش تا ۱۰۰ متر است، عینکی بدهند که تا ۱۰۰۰ متر را ببیند، هرگز آن را رد نمیکند. خودشناسی و توجه به نفس، مسیر اتصال به «ربّ» و هستیبخش است؛ یعنی راهی برای شدت بخشیدن به اصل وجود خودمان. این مسیر، عمیقترین و بنیادیترین میل فطری ما را که همانا عشق به کمال وجودی است، ارضا میکند.
4.2. گام دوم: مبارزه با «هوا» و خواستههای بیهوده
«هوا» به هر خواستهای گفته میشود که مبنای الهی یا عقلی ندارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «انما سمی الهوا لانه یهوی بصاحبه» (همانا هوا نامیده شد، زیرا صاحبش را به سقوط میکشاند). مبارزه با هوا، یکی از ارکان اصلی تربیت نفس است.
- "الشهوات سموم قاتلات" (شهوتها، سمهای کشنده هستند).
- "مخالفة الهوا شفاء العقل" (مخالفت با هوای نفس، شفای عقل است).
- "رأس الدین مخالفة الهوا" (اساس و سرِ دین، مخالفت با هوای نفس است).
- "ردع النفس عن الهوا الجهاد الاکبر" (بازداشتن نفس از هوای نفس، جهاد اکبر است).
یکی از ظریفترین دامهای شیطان این است که از طریق «هوا»، انسان را به اعمالی وامیدارد که فرد گمان میکند در مسیر هدایت است (یحسبون انهم مهتدون). در نتیجه، هرگز به فکر استغفار و توبه نمیافتد (فلا یستغفرون).
4.3. گام سوم: شروع از امور ساده و روزمره
مخالفت با هوا را باید از کارهای کوچک و روزمره آغاز کرد:
- کنترل حواس: چشم را از نگاههای بیهدف، گوش را از شنیدن سخنان بیهوده، و زبان را از گفتار لغو کنترل کنیم.
- انتخاب در امور مباح: امام کاظم (علیه السلام) راهکاری دقیق ارائه میدهند: اگر میان دو کار خوب و دارای مصلحت مردد شدی، ببین نفس تو به کدام یک تمایل بیشتری دارد؛ آن را رها کن و دیگری را انجام بده، زیرا:
--------------------------------------------------------------------------------
5. نتیجهگیری: تفاوت دو زندگی و سرنوشت انسان
مسیر خودشناسی، در نهایت انسان را بر سر یک دوراهی سرنوشتساز قرار میدهد که دو نوع زندگی کاملاً متفاوت را رقم میزند:
- زندگی غافلانه: این یک «زندگی وارونه» است که بر پایه توهم استقلال از خدا بنا شده است. مشخصه آن، سرگردانی، حیرت در تاریکیها، و حالتی از کوری و کری معنوی است. در این نگاه، تمام مفاهیم زندگی مانند پیروزی، شکست، شادی و غم بر مبنایی غیرواقعی تعریف میشوند.
-
زندگی آگاهانه: این یک زندگی «مطابق با واقع» است که بر اساس درک حقیقتِ وابستگی مطلق به پروردگار (
قائم به رب) شکل میگیرد. مشخصه آن، رشد حقیقی (رشد)، رستگاری (فلاح)، و بازتعریف تمام مفاهیم زندگی بر اساس حقیقت است. این راهی است که به انسان میآموزد به جای تلخی برتریجویی، شیرینی تواضع را بچشد؛ به جای تلخی ظلم، لذت و شیرینی عدالت را تجربه کند؛ به جای تلخی جهل، به لذت و شیرینی علم و معرفت دست یابد و به جای استشمام گند متعفن هوا و هوسها، زیبایی و شیرینی عقل را درک کند.
سفر معرفت نفس، حیاتیترین و تحولآفرینترین تلاشی است که یک انسان میتواند آغاز کند. این مسیر نه تنها کیفیت زندگی دنیوی را دگرگون میسازد، بلکه سرنوشت ابدی او را تعیین میکند.
- بازدید: 65
- 1