آشنایی با سیر الی الله - استاد وطنخواه جلسه 7
خلاصه جلسه هفتم سیر الی الله: نقش استاد و روشهای سلوک (استاد حسن وطنخواه)
مقدمه
این جلسه به تبیین یکی از چالشبرانگیزترین مراحل در مسیر معنوی، یعنی مواجهه سالک با رکود، ناامیدی و از دست دادن حالات خوش اولیه میپردازد. در این بحث، نقش حیاتی «استاد سیر و سلوک» به عنوان راهنمایی بصیر که سالک را از ورطه یأس نجات میدهد، تشریح شده و راهکارهای عملی برای عبور از این موانع و ادامه مسیر با امید و اعتدال ارائه میگردد. همچنین، به تفاوت سبکهای اساتید بزرگ و اصول مشترک میان آنها پرداخته میشود تا تصویری جامع از روشهای تربیتی در عرفان اسلامی ترسیم گردد.
--------------------------------------------------------------------------------
۱. چالشهای مسیر سلوک: رکود، یأس و خطر انحراف
درک موانع روحی و روانی در مسیر الی الله، اولین و مهمترین گام برای غلبه بر آنهاست. سالک بدون شناخت این چالشها، در معرض خطر رکود، عقبگرد معنوی و حتی انحراف از مسیر قرار میگیرد. این بحرانها به روشنی نشان میدهند که پیمودن این راه پرخطر بدون یک راهنمای آگاه و دلسوز، امری دشوار و گاه ناممکن است. بر اساس برخی روایات، انسان در این مسیر با سه حالت کلی روبرو میشود:
الف) مرحوم: افرادی که مشمول رحمت و لطف الهی قرار گرفته و به طور پیوسته در مسیر رشد و تعالی پیشرفت میکنند.
ب)مغبون: افرادی که پس از مدتی حرکت، متوقف شده و در جای خود راکد میمانند. اینان نه پیشرفتی دارند و نه پسرفتی، اما سرمایه عمر خود را از دست میدهند.
ج) ملعون: افرادی که نه تنها پیشرفت نمیکنند، بلکه دچار عقبگرد معنوی شده و از مسیر دور میشوند.
یکی از شایعترین تجربیات در میان سالکان، بهویژه جوانان و طلاب در سالهای اولیه، پدیده از دست دادن «حالات خوش اولیه» است. بسیاری از افراد پس از مدتی شور و شوق اولیه در عبادت و تحصیل علم، احساس میکنند آن لذت و معنویت گذشته را ندارند. این تجربه میتواند به ناامیدی عمیق و حتی انصراف کامل از مسیر سلوک یا تحصیل علوم دینی منجر شود.
این ناامیدی، یک «کار شیطانی» است که سالک را به جای یأس از عملکرد خود، به سمت یأس از رحمت خداوند سوق میدهد. رها کردن مسیر به دلیل از دست دادن این حالات، مصداق بارز «کفران نعمت» و امری بسیار نکوهیده است. این عمل شباهت به حال کسانی دارد که امام حسین (ع) را تا کربلا همراهی کردند، اما سپس او را رها کرده و بازگشتند. همین بحرانهای عمیق روحی است که ضرورت حیاتی مراجعه به استاد و راهنمای طریق را آشکار میسازد.
--------------------------------------------------------------------------------
۲. نقش حیاتی استاد در سیر و سلوک
استاد سیر و سلوک، نقشی محوری به عنوان یک راهنما، درمانگر روحی و منبع امید برای سالک ایفا میکند. وظیفه اصلی او این است که در لحظات ناامیدی، سالک را از یأس نسبت به خداوند باز دارد و امید او را به رحمت بیکران الهی معطوف سازد. استاد با تبیین دقیق موانع و ارائه راهکارهای عملی، دست شاگرد خود را گرفته و او را در مسیر نگه میدارد.
مهمترین کارکردهای استاد در این زمینه عبارتند از:
• امیدبخشی: استاد با یادآوری آیات رحمت الهی، مانند آیه شریفه «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»، به سالک میآموزد که به جای ناامیدی از خدا، از عملکرد و نفس خود ناامید شود. این یأس از خود، گامی مثبت و ضروری است، زیرا عُجب، غرور و تکبر را در هم میشکند و سالک را وامیدارد تا به جای تکیه بر تواناییهای محدود خویش، به طور کامل به خداوند توکل کند که این خود اساس پیشرفت معنوی است.
• ارائه راهکارهای عملی: استاد تنها به امیدبخشی کلامی اکتفا نمیکند، بلکه راهکارهای مشخصی برای بازیابی حالات معنوی خوش ارائه میدهد. دستورالعملهایی مانند مداومت بر نماز شب، دعا، ذکر و سجدههای طولانی، از جمله این راهکارهاست که به سالک کمک میکند تا دوباره به مسیر بازگردد.
• حفظ تعادل سالک: یکی از خطرات بزرگ برای سالک تنها، افتادن در دام افراط و تفریط است. استاد مراقب است تا شاگرد نه آنچنان در علمآموزی غرق شود که از عبادت و معنویت غافل گردد و نه آنچنان به عبادت بپردازد که از تحصیل و وظایف دیگر باز بماند. عدم وجود راهنما در این زمینه میتواند به افراط در ریاضت، بیماریهای جسمی و روحی و حتی جنون منجر شود.
این نقشآفرینی استاد نشان میدهد که چگونه میتوان با راهنمایی صحیح، از مسیرهای پرخطر عبور کرد. البته باید توجه داشت که اساتید بزرگ نیز ممکن است در روشهای تربیتی خود تفاوتهایی داشته باشند.
--------------------------------------------------------------------------------
۳. وحدت در کثرت: تفاوت سبکها و اشتراک در اصول میان اساتید
وجود سبکها و روشهای تربیتی گوناگون در میان اساتید بزرگ عرفان، نه نشانه اختلاف در هدف، بلکه ناشی از تفاوت در روحیات، تخصصها، نیازهای زمانه و مخاطبان آنهاست. همه این مسیرها به یک مقصد واحد، یعنی قرب الهی، منتهی میشوند، اما هر استادی از مسیری متناسب با ظرفیتهای خود و شاگردانش حرکت میکند.
در جدول زیر، سبکهای متفاوت برخی از اساتید بزرگ به عنوان نمونه مقایسه شده است:
|
استاد |
سبک و زمینه فعالیت اصلی |
|
مرحوم علامه طباطبایی |
تمرکز بر تفسیر، فلسفه و علوم کلامی و اعتقادی |
|
مرحوم آیتالله بهجت |
ادامه مسیر فقه و اصول تا سطح مرجعیت |
|
مرحوم آیتالله دستغیب |
فعالیت در تألیف، تبلیغ و مسائل اجتماعی و انقلابی |
|
مرحوم امام خمینی |
شخصیتی جامع با بُعد منحصربهفرد انقلابی و سیاسی |
|
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی |
تمرکز بر کتابشناسی، رجال، انساب و تاریخ |
این تفاوتها مبتنی بر تشخیص و حجت شرعی هر یک از این بزرگان بوده است. به عنوان مثال، مرحوم علامه طباطبایی با اینکه فقیه و اصولی متبحری بودند، تشخیص دادند که حوزه علمیه در آن زمان به اندازه کافی در فقه و اصول متخصص دارد و نیاز اصلی جامعه، پاسخ به شبهات اعتقادی، کلامی و قرآنی است. در مقابل، مرحوم آیتالله بهجت مسیر خود را در ادامه فقه و اصول تا رسیدن به مرجعیت دیدند. این انتخابها بر اساس «روحیات افراد، علومی که کسب کردهاند و نیازی که احساس کردهاند» شکل گرفته و هر کدام در جای خود ارزشمند و ضروری بوده است.
علیرغم این تفاوتهای ظاهری، تمام این اساتید در اصول بنیادین سلوک اشتراک نظر کامل دارند. این اصول مشترک عبارتند از:
• هدف واحد: همه این بزرگواران هدف اصلی خود را حرکت به سوی خداوند و عبودیت محض قرار داده بودند.
• دستورات کلی مشترک: تأکید بر اعمالی چون نماز شب، نماز اول وقت، مراقبه و محاسبه، جزء جداییناپذیر برنامه سلوکی تمام آنها بود.
• توسل: تمام اساتید ربانی، اهل توسل به اهل بیت (ع) هستند. تفاوت ظاهری در میزان بروز آن، ناشی از اقتضای جلسات و شرایط بوده، نه اختلاف در عقیده. برای نمونه، مرحوم آیتالله بهجت جلسات روضه عمومی برگزار میکردند، اما مرحوم علامه طباطبایی به دلیل شرایط شخصی (مانند مستأجر بودن و بیماری)، چنین جلساتی نداشتند. این تفاوت در عمل، به معنای اختلاف در باور به اصل توسل نبود.
اساتید از دل همین اصول کلی و روایات، دستورالعملهای خاص و کاربردی مانند «اربعینگیری» را برای رشد متمرکز سالکان استخراج کردهاند.
--------------------------------------------------------------------------------
۴. اربعینگیری: یک دستورالعمل عملی برای رشد معنوی
مفهوم «اربعین» یا چلهنشینی، یک روش تربیتی اصیل و ریشهدار در قرآن و روایات است که توسط اساتید برای ایجاد یک تحول متمرکز و عمیق در روح سالک به کار گرفته میشود. عدد چهل در فرهنگ دینی دارای خاصیتی است که زمینه را برای دریافت فیض و تثبیت ملکات فراهم میکند.
منشأ قرآنی و روایی این روش به موارد زیر بازمیگردد:
• قرآن: میقات چهل روزه حضرت موسی (ع) در کوه طور که به «اربعین کلیمیه» مشهور است (سوره اعراف، آیه ۱۴۲).
• روایات: روایات متعددی که بر خاصیت عدد چهل تأکید دارند، مانند استجابت دعای جمعیِ ۴۰ نفر، یا تأثیر تکرار یک عمل توسط یک فرد به تعداد ۴۰ مرتبه (مانند خواندن سوره حمد بر بالین بیمار برای شفا).
بر اساس همین مبانی، اساتید دستورالعملهای مشخصی را برای دوره «اربعین کلیمیه» (از اول ماه ذیالقعده تا دهم ذیالحجه) پیشنهاد کردهاند:
1. افزایش شکر: توجه ویژه به نعمتهای خداوند و یادآوری آنها، که خود نوعی شکرگزاری است و محبت الهی را در دل افزایش میدهد.
2. نماز روز یکشنبه: خواندن نماز چهار رکعتی مخصوص روز یکشنبه ماه ذیالقعده (به صورت دو نماز دو رکعتی) به همراه ۷۰ مرتبه استغفار پس از آن، که در روایات توصیه شده است.
3. اصلاح یک مانع سلوکی: تمرکز ویژه سالک بر روی اصلاح یکی از موانع اصلی سلوک در طول این ۴۰ روز. این مانع میتواند غضب، شهوت، خودبینی یا عدم حضور قلب در عبادات باشد.
در این میان، تمرکز بر کسب «حضور قلب» در نماز و سایر عبادات، یکی از بهترین اهداف برای دوره اربعین است. زیرا حضور قلب، روح عبادت است و تأثیری شگرف در تعالی معنوی و استجابت دعا دارد. با این حال، گاهی این شبهه مطرح میشود که آیا چنین دستورالعملهایی «بدعت» محسوب نمیشوند؟
--------------------------------------------------------------------------------
۵. تبیین مفهوم بدعت و تمایز آن با دستورات سلوکی
تفکیک میان «بدعت حرام» و «اعمال مستخرج از اصول کلی دین» کلید درک مشروعیت روشهای تربیتی اساتید سیر و سلوک است. برای آنکه عملی بدعت محسوب شود، باید سه شرط اساسی داشته باشد: ۱) چیزی از دین کاسته یا به آن افزوده شود، ۲) این تغییر به عنوان جزئی از دین معرفی گردد، و ۳) به دروغ به معصوم (ع) نسبت داده شود.
تعریف دقیق «بدعت» عبارت است از:
افزودن یا کاستن چیزی از دین به نام دین و با این قصد که معصوم (ع) آن را فرموده است، در حالی که در واقع نفرموده است.
بر این اساس، بسیاری از اعمال بدعت نیستند، از جمله:
• تکرار یک عبارت در دعا یا نماز (مانند «ایاک نعبد و ایاک نستعین») به قصد ایجاد حال خوش معنوی، نه به نیت اینکه این تکرار جزء اصلی آن عبادت است.
• ذکر گفتن آهسته مأموم در رکعت اول و دوم نماز جماعت (که امام حمد و سوره را آهسته میخواند) برای اینکه از یاد خدا غافل نشود.
دستورالعملهای اساتید، مانند توصیه به یک اربعین ذکر خاص، بدعت محسوب نمیشوند، زیرا این موارد «استنباط» و «استخراج» از کلیات قرآن و روایات (مانند اصل کلی اربعینیات) هستند. استاد این دستور را به عنوان یک نسخه تجربی و راهکاری برای رسیدن به یک نتیجه معنوی مشخص ارائه میدهد، نه به عنوان یک حکم شرعی جدید که از جانب معصوم صادر شده باشد. این دستورات در واقع کاربردی کردن اصول کلی دین برای رشد فردی سالک است.
--------------------------------------------------------------------------------
نتیجهگیری و موضوع جلسه آینده
در جمعبندی این جلسه میتوان گفت که پیمودن مسیر پیچیده و پرخطر سیر الی الله، بدون راهنمایی یک استاد آگاه و بصیر، تقریبا غیرممکن است. چالشهایی همچون ناامیدی، رکود و خطر افتادن در افراط و تفریط، همواره در کمین سالک است. استاد با نقش امیدبخشی، ارائه راهکارهای عملی، حفظ تعادل و تبیین مسیر صحیح بر اساس اصول دین، سالک را از هلاکت معنوی نجات داده و او را به سرمنزل مقصود رهنمون میشود. تفاوت سبکها میان اساتید نیز نه تنها نقطه ضعف نیست، بلکه نشاندهنده غنای مسیرهای رسیدن به خداست.
در جلسه آینده، به یکی از مهمترین و کلیدیترین دستورالعملهای تمام اساتید اخلاق پرداخته خواهد شد: «مراقبه و محاسبه».
- بازدید: 43
- 1