صوت/ دعای کمیل(دانلود متن، ترجمه) - ولید المزیدی
علامه مجلسى(ره) فرموده که آن بهترین دعاها است و آن دعاى خضرعلیه السلام است حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا تعلیم کمیل که از خواصّ اصحاب آن حضرت است فرموده در شبهاى نیمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مى شود و براى کفایت از شرّ اعداء و فتح باب رزق و آمرزش گناهان نافع است و شیخ و سیّد آنرا نقل نموده اند و من آنرا از مصباح المتهجّد نقل مى کنم و آن دعاء شریف این است:
---------------------------------
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَبِقُوَّتِکَ الَّتى قَهَرْتَ
خدایا من از تو مىخواهم بحق آن رحمتت که همه چیز را فرا گرفته و به آن نیرویت که همه چیز را بوسیله آن مقهور
بِها کُلَّشَىْءٍ، وَخَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَبِجَبَرُوتِکَ الَّتى غَلَبْتَ
خویش کردى و همه چیز در برابر آن خاضع و همه در پیش آن خوار است و به جبروت تو که بوسیله آن چیره گشتى
بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَبِعِزَّتِکَ الَّتى لا یَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَبِعَظَمَتِکَ الَّتى مَلَأَتْ کُلَ
بر هر چیز و به عزتت که چیزى در برابرش نه ایستد و به آن عظمت و بزرگیت که پرکرده هر
شَىْءٍ،وَبِسُلْطانِکَ الَّذى عَلا کُلَّ شَىْءٍ، وَبِوَجْهِکَ الْباقى بَعْدَ فَنآءِ کُلِّ شَىْءٍ،
چیز را و به آن سلطنت و پادشاهیت که بر هر چیز برترى گرفته و به ذات پاکت که پس از نابودى هر چیز
وَبِأَسْمائِکَ الَّتى مَلَأَتْ اَرْکانَ کُلِّ شَىْءٍ، وَبِعِلْمِکَ الَّذى اَحاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَبِنُورِ
باقى است و به نامهاى مقدست که اساس هر موجودى را پرکرده و به آن علم و دانشت که احاطه یافته به هر چیز و به نور
وَجْهِکَ الَّذى اَضآءَ لَهُ کُلُّ شىْءٍ، یا نُورُ یا قُدُّوسُ، یا اَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَیا اخِرَ
ذاتت که روشن شد در پرتوش هر چیز اى نور حقیقى و اى منزه از هر عیب اى آغاز موجودات اولین و اى پایان
الْأخِرینَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ
آخرین خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را که پرده ها را بدرد خدایا بیامرز برایم آن
الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ، اَللّهُمَ
گناهانى را که عقاب و کیفرها را فرو ریزد خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را که نعمتها را تغییر دهد
اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعآءَ،اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ
خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را که از (اجابت) دعا جلوگیرى کند خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را که بلا نازل کند
الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلى کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ خَطیئَةٍ اَخْطَاْتُها، اَللّهُمَ
خدایا بیامرز برایم هر گناهى که کردهام و هر خطایى که از من سر زده
اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَاَسْتَشْفِعُ بِکَ اِلى نَفْسِکَ، وَاَسْئَلُکَ بِجُودِکَ اَنْ
خدایا من به سوى تو تقرب جویم بوسیله ذکر تو و شفیع آورم بدرگاهت خودت را و به جود و کرمت از تو مىخواهم که
تُدْنِیَنى مِنْ قُرْبِکَ، وَاَنْ تُوزِعَنى شُکْرَکَ، وَاَنْ تُلْهِمَنى ذِکْرَکَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
مرا به مقام قرب خویش نزدیک سازى و شکر و سپاسگذاریت را بر من روزى کنى و ذکر خود را به من الهام کنى خدایا از تو
سُؤالَ خاضِع ٍ مُتَذَلِّل ٍ خاشِع ٍ، اَنْ تُسامِحَنى وَتَرْحَمَنى، وَتَجْعَلَنى بِقِسْمِکَ
درخواست مىکنم درخواستش خص فروتن خوارترسانکه بر من آسانگیرى وبهمن رحم کنى ومرا به آنچه برایم قسمت کرده اى
راضِیاً قانِعاً، وَفى جَمیعِ الْأَحْوالِ مُتَواضِعاً، اَللّهُمَّ وَاَسْئَلُکَ سُؤالَ مَنِ
راضى و قانعم سازى و در تمام حالات فروتنم کنى خدایا از تو درخواست کنم درخواست کسى که سخت
اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَاَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ،
فقیر و بىچیز شده و خواستهاش را هنگام سختیها پیش تو آورده و امیدش بدانچه نزد تو است بسیار بزرگ است
اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ، وَعَلا مَکانُکَ، وَخَفِىَ مَکْرُکَ، وَظَهَرَ اَمْرُکَ،
خدایا سلطنت و پادشاهیت بس بزرگ و مقامت بسى بلند است مکر و تدبیرت در کارها پنهان و امر و فرمانت آشکار است
وَغَلَبَ قَهْرُکَ، وَجَرَتْ قُدْرَتُکَ، وَلا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ، اَللّهُمَّ لا
قهرت غالب و قدرت و نیرویت نافذ است و گریز از تحت حکومت تو ممکن نیست خدایا نیابم
اَجِدُ لِذُنُوبى غافِراً، وَلالِقَبائِحى ساتِراً، وَلالِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبیحِ
براى گناهانم آمرزندهاى و نه براى کارهاى زشتم پردهپوشى و نه کسى را که عمل زشت
بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ وَبِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسى،
مرا به کار نیک تبدیل کند جز تو، نیست معبودى جز تو منزهى تو و به حمد تو مشغولم من به خویشتن
وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلى، وَسَکَنْتُ اِلى قَدیمِ ذِکْرِکَ لى، وَمَنِّکَ عَلَىَّ، اَللّهُمَ
ستم کردم و در اثر نادانیم دلیرى کردم و به اینکه همیشه از قدیم به یاد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتى آسوده خاطرنشستم اى خدا
مَوْلاىَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ، وَکَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ، وَکَمْ مِنْ عِثارٍ
اى مولاى من چه بسیار زشتیها که از منپوشاندى و چه بسیار بلاهاى سنگین که از من بازگرداندى و چه بسیار لغزشها
وَقَیْتَهُ، وَکَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَکَمْ مِنْ ثَنآءٍ جَمیلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ
که از آن نگهم داشتى و چه بسیار ناراحتیها که از من دور کردى و چه بسیار مدح و ثناى خوبى که من شایسته اش نبودم و تو آن را
نَشَرْتَهُ، اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى، وَاَفْرَطَ بى سُوءُ حالى، وَقَصُرَتْ بى اَعْمالى،
منتشر ساختى خدایا بلاى من بسى بزرگ است و بدى حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است
وَقَعَدَتْ بى اَغْلالى، وَحَبَسَنى عَنْ نَفْعى بُعْدُ اَمَلى، وَخَدَعَتْنِى الدُّنْیا
و زنجیرهاى علایق مرا خانه نشین و آرزوهاى دور و دراز مرا از رسیدن به منافعم بازداشته و دنیا با ظواهر
بِغُرُورِها، وَنَفْسى بِجِنایَتِها وَمِطالى، یا سَیِّدى فَاَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ اَنْ لا یَحْجُبَ
فریبنده اش مرا گول زد و نفسم بوسیله جنایتش و به مسامحه گذراندم اى آقاى من پس از تو مىخواهم به عزتت که بدى رفتار و کردار
عَنْکَ دُعآئى، سُوءُ عَمَلى وَفِعالى، وَلا تَفْضَحْنى بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ
من دعایم را از اجابتت جلوگیرى نکند و رسوا نکنى مرا به آنچه از اسرار پنهانى من
سِرّى، وَلا تُعاجِلْنى بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فى خَلَواتى، مِنْ سُوءِ فِعْلى
اطلاع دارى و شتاب نکنى در عقوبتم براى رفتار بد و کارهاى بدى که در خلوت انجام دادم
وَاِسآئَتى، وَدَوامِ تَفْریطى وَجَهالَتى، وَکَثْرَةِ شَهَواتى وَغَفْلَتى، وَ کُنِ اللَّهُمَ
و ادامه دادنم به تقصیر و نادانى و زیادى شهوترانى و بىخبریم و خدایا
بِعِزَّتِکَ لى فى کُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُفاً، وَعَلَىَّ فى جَمیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، اِلهى
به عزتت سوگند که در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما اى معبود من و
وَرَبّى مَنْ لى غَیْرُکَ، اَسْئَلُهُ کَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى اَمْرى، اِلهى
اى پروردگار من جز تو که را دارم که رفع گرفتارى و توجه در کارم را از او درخواست کنم اى خداى من و
وَمَوْلاىَ اَجْرَیْتَ عَلَىَّ حُکْماً اِتَّبَعْتُ فیهِ هَوى نَفْسى، وَلَمْ اَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ
اى مولاى من تو بر من حکمى را مقرر داشتى که در اجراى آن پیروى هواى نفسم را کردم و از فریبکارى دشمنم در این باره
تَزْیینِ عَدُوّى، فَغَرَّنى بِما اَهْوى، وَاَسْعَدَهُ عَلى ذلِکَ الْقَضآءُ، فَتَجاوَزْتُ
نهراسیدم پس او هم طبق دلخواه خویش گولم زد و قضا (و قدر) هم با او کمک کرد ودر اثر همین ماجراى شومى که بر سرم آمد
بِما جَرى، عَلَىَّ مِنْ ذلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ، وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِکَ، فَلَکَ
نسبت به پارهاى از حدود و احکامت تجاوز کردم و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پیمودم پس در تمام آنچه
الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ، وَلا حُجَّةَ لى فیما جَرى عَلَىَّ فیهِ قَضآؤُکَ،
پیش آمده تو را ستایش مىکنم و اکنون از حکمى که درباره کیفر من جارى گشته و قضا و آزمایش تو
وَاَلْزَمَنى حُکْمُکَ وَ بَلآؤُکَ، وَقَدْ اَتَیْتُکَ یا اِلهى بَعْدَ تَقْصیرى وَاِسْرافى
مرا بدان ملزم ساخته حجت و برهانى ندارم و اینک اى معبود من در حالى به درگاهت آمدهام که دربارهات کوتاهى کرده و
عَلى نَفْسى، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً، مُسْتَغْفِراً مُنیباً، مُقِرّاً مُذْعِناً
بر خود زیاده روى نموده و عذرخواه و پشیمان و دلشکسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت کنان و به گناه خویش اقرار و اذعان و
مُعْتَرِفاً، لااَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کانَ مِنّى، وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فى اَمْرى، غَیْرَ قَبُولِکَ
اعتراف دارم و راه گریزى از آنچه از من سر زده نیابم و پناهگاهى که بدان رو آورم در کار خویش ندارم جز اینکه
عُذْرى، وَاِدْخالِکَ اِیَّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِکَ، اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى، وَارْحَمْ
تو عذرم بپذیرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى پس اى خداى من عذرم بپذیر و بر سخت پریشانیم رحم کن
شِدَّةَ ضُرّى، وَفُکَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى، یارَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى، وَرِقَّةَ جِلْدى،
و از بند سخت گناهانم رهائیم ده اى پروردگار من بر ناتوانى بدنم و نازکى پوست تنم
وَدِقَّةَ عَظْمى، یا مَنْ بَدَءَ خَلْقى وَذِکْرى، وَتَرْبِیَتى وَبِرّى وَتَغْذِیَتى، هَبْنى
و باریکى استخوانم رحم کن اى کسى که آغاز کردى به آفرینش من و به یاد من وبپرورش مو به احسان وخوراک دادنم اکنون به همان بزرگوارى و
لِابْتِدآءِ کَرَمِکَ، وَسالِفِ بِرِّکَ بى، یا اِلهى وَسَیِّدى وَرَبّى، اَتُراکَ
کرم نخستت و سابقه احسانى که به من داشتى مرا ببخش اى معبود من و اى آقاى من و اى پروردگارم آیا تو به راستى
مُعَذِّبى بِنارِکَ بَعْدَ تَوْحیدِکَ، وَبَعْدَ مَا انْطَوى عَلَیْهِ قَلْبى مِنْ مَعْرِفَتِکَ، وَلَهِجَ بِهِ
چنانى که مرا به آتش عذاب کنى پس از اینکه به یگانگیت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و
لِسانى مِنْ ذِکْرِکَ، وَاعْتَقَدَهُ ضَمیرى مِنْ حُبِّکَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى
زبانم به ذکر تو گویا شده و نهادم به دوستى تو پیوند شده و پس از اعتراف صادقانه و
وَدُعآئى خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ، هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ، اَوْ
دعاى خاضعانه ام به مقام بنده پرورى و ربوبیتت؟ بسیار دور است! تو بزرگوارتر از آنى که از نظر دور دارى کسى را که خود پروریده اى یا
تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ، اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَیْتَهُ، اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلآءِ مَنْ کَفَیْتَهُ
دور گردانى کسى را که خود نزدیکش کرده یا تسلیم بلا و گرفتارى کنى کسى را که خود سرپرستى کرده
وَرَحِمْتَهُ، وَلَیْتَ شِعْرى یا سَیِّدى وَاِلهى وَمَوْلاىَ، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلى
و به لطف پروریدهاى و کاش مىدانستم اى آقا و معبود و مولایم آیا چیره مىکنى آتش دوزخ را بر
وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً، وَعَلى اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَةً،
چهرههایى که در برابر عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهایى که صادقانه به یگانگیت گویا شده و سپاسگزارانه
وَبِشُکْرِکَ مادِحَةً، وَعَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً، وَعَلى ضَمآئِرَ حَوَتْ
به شکرت باز شده و بر دلهایى که از روى یقین به خدائیت اعتراف کرده اند و بر نهادهایى که
مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ
علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جایى که در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحى که مشتاقانه به پرستشگاه ایت
تَعَبُّدِکَ طآئِعَةً، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِکَ مُذْعِنَةً، ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ، وَلا
شتافته و با حال اقرار به گناه جویاى آمرزش تو هستند چنین گمانى به تو نیست و
اُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یا کَریمُ یا رَبِّ، وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَلیلٍ مِنْ بَلاءِ
از فضل تو چنین خبرى به ما نرسیده اى خداى کریم اى پروردگار من و تو ناتوانى مرا در مقابل اندکى از بلاى
الدُّنْیا وَعُقُوباتِها، وَمایَجْرى فیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى اَهْلِها، عَلى اَنَّ ذلِکَ
دنیا و کیفرهاى ناچیز آن و ناملایماتى که معمولاً بر اهل آن مىرسد مىدانى در صورتىکه این
بَلاءٌ وَمَکْرُوهٌ قَلیلٌ مَکْثُهُ، یَسیرٌ بَقآئُهُ، قَصیرٌ مُدَّتُهُ، فَکَیْفَ احْتِمالى لِبَلاءِ
بلا و ناراحتى دوامش کم است و دورانش اندک و مدتش کوتاه است
الْاخِرَةِ، وَجَلیلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فیها، وَهُوَ بَلاءٌ
آخرت و آن ناملایمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتىکه آن بلا
تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَیَدُومُ مَقامُهُ، وَلا یُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لا یَکُونُ اِلاَّ عَنْ
مدتش طولانى و دوامش همیشگى است و تخفیفى براى مبتلایان به آن نیست زیرا آن بلا از
غَضَبِکَ وَاْنتِقامِکَ وَسَخَطِکَ، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالْاَرْضُ،
خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته و آن هم چیزى است که آسمانها و زمین
یا سَیِّدِى، فَکَیْفَ لى وَاَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ الْحَقیرُ الْمِسْکینُ
تاب تحمل آن را ندارند اى آقاى من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار ناچیز مستمند بیچاره!
الْمُسْتَکینُ، یا اِلهى وَرَبّى وَسَیِّدِى وَمَوْلاىَ لِأَىِّ الْأُمُورِ اِلَیْکَ اَشْکُو،
اى معبود و پروردگار و آقا و مولاى من آیا براى کدامیک از گرفتاری هایم به تو شکایت کنم
وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْکى، لِأَلیمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ،
و براى کدامیک از آنها شیون و گریه کنم؟ آیا براى عذاب دردناک و سخت یا براى بلاى طولانى و مدید
فَلَئِنْ صَیَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدآئِکَ، وَجَمَعْتَ بَیْنى وَبَیْنَ اَهْلِ بَلائِکَ،
پس اگر بنا شود مرا بخاطر کیفرهایم در زمره دشمنانت اندازى و مرا با گرفتاران در بلا
وَفَرَّقْتَبَیْنى وَبَیْنَاَ حِبَّآئِکَ وَاَوْلیآئِکَ، فَهَبْنى یا اِلهى وَسَیِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبّى،
و عذابت در یکجا گردآورى و میان من و دوستانت جدایى اندازى گیرم که اى معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو
صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ، فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ، وَهَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ
صبر کنم اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم و گیرم که اى معبود من حرارت
نارِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى کَرامَتِکَ، اَمْ کَیْفَ اَسْکُنُ فِى النَّارِ
آتشت را تحمل کنم اما چگونه چشم پوشیدن از بزرگواریت را بر خود هموار سازم یا چگونه در میان آتش
وَرَجآئى عَفْوُکَ، فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدى وَمَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ تَرَکْتَنى
بمانم با اینکه امید عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند مىخورم که اگر زبانم را
ناطِقاً، لَأَضِجَّنَّ اِلَیْکَ بَیْنَ اَهْلِها ضَجیجَ الْأمِلینَ، وَلَأَصْرُخَنَّ اِلَیْکَ صُراخَ
در آنجا بازبگذارى حتماً در میان دوزخیان شیون را بسویت سر دهم شیون اشخاص آرزومند و مسلماً چون فریادرس
الْمَسْتَصْرِخینَ، وَلَاَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکآءَ الْفاقِدینَ، وَلَأُنادِیَنَّکَ اَیْنَ کُنْتَ یا
خواهان به درگاهت فریاد برآرم و قطعاً مانند عزیز گمگشتگان بر دورى تو گریه و زارى کنم و با صداى بلند تو را مىخوانم و مىگویم کجایى
وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ، یا غایَةَ امالِ الْعارِفینَ، یاغِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا حَبیبَ
اى یار و نگهدار مؤمنان اى منتهاى آرمان عارفان اى فریادرس درماندگان اى محبوب
قُلُوبِ الصَّادِقینَ، وَیااِلهَ الْعالَمینَ، اَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا اِلهى وَبِحَمْدِکَ، تَسْمَعُ
دل راستگویان و اى حیران کننده عالمیان آیا براستى چنان مىبینى اى منزه و معبودم که به ستایشت مشغولم که بشنوى
فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِیَتِهِ،
در آن آتش صداى بنده مسلمانى را که در اثر مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانیش
وَحُبِسَ بَیْنَ اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَریرَتِهِ، وَهُوَ یَضِجُّ اِلَیْکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ،
چشیده و در میان طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنایتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شیون کند شیون شخصى که آرزومند رحمت
وَیُنادیکَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحیدِکَ، وَیَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ، یا مَوْلاىَ
تو است و به زبان یگانه پرستان تو را فریاد زند و به بنده پروریت متوسل گردد اى مولاى من
فَکَیْفَ یَبْقى فِى الْعَذابِ وَهُوَ یَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ، اَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ
پس چگونه در عذاب بماند با اینکه به بردبارى سابقه دارت چشم امید دارد یا چگونه
النَّارُ وَهُوَ یَأْمَلُ فَضْلَکَ وَرَحْمَتَکَ، اَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُها وَاَنْتَ تَسْمَعُ
آتش او را بیازارد با اینکه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اینکه تو صدایش را بشنوى
صَوْتَهُ وَتَرى مَکانَهُ، اَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفیرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، اَمْ
و جایش را ببینى یا چگونه شرارههاى آتش او را دربرگیرد با اینکه تو ناتوانیش دانى یا
کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، اَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِیَتُها وَهُوَ
چگونه در میان طبقات آتش دست و پا زند با اینکه تو صدق و راستگوئیش را دانى یا چگونه موکلان دوزخ او را با تندى برانند با اینکه تو را به
یُنادیکَ یا رَبَّهُ، اَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُکُهُ فیها، هَیْهاتَ
پروردگارى بخواند یا چگونه ممکن است که امید فضل تو را درآزادى خویش داشته باشد ولى تو او را به حال خود واگذارى چه بسیار از تو دور است
ما ذلِکَ الظَّنُبِکَ،وَلَاالْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ، وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدینَ
و چنین گمانى به تو نیست و فضل تو اینسان معروف نیست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به یگانه پرستان دارد
مِنْ بِرِّکَ وَاِحْسانِکَ، فَبِالْیَقینِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذیبِ
با آن نیکى و احسانت که نسبت بدانها دارى و من بطور قطع مىدانم که اگر فرمان تو در معذب ساختن
جاحِدیکَ، وَقَضَیْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِدیکَ، لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّها بَرْداً
منکرانت صادر نشده بود و حکم تو به همیشه ماندن در عذاب براى دشمنانت در کار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامى سرد
وَسَلاماً، وَما کانَ لِأَحَدٍ فیها مَقَرّاً وَلا مُقاماً، لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ،
و سالم مىکردى و هیچکس در آن منزل و مأوا نداشت ولى تو اى خدایى که تمام نامهایت مقدس است
اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلَأَها مِنَ الْکافِرینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ اَجْمَعینَ، وَاَنْ تُخَلِّدَ فیهَا
سوگند یاد کردهاى که دوزخ را از کافران از پریان و آدمیان پرکنى و دشمنانت را براى همیشه در آن جا دهى و تو که
الْمُعانِدینَ، وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً، وَتَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعامِ مُتَکَرِّماً،
حمد ثنایت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودى و به این انعام از روى بزرگوارى تفضل کردى
«اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً، لا یَسْتَوُونَ» اِلهى وَسَیِّدى فَاَسْئَلُکَ
(که فرمودى) «آیا کسى که مؤمن است مانند کسى است که فاسق است؟ نه یکسان نیستند» اى معبود من و اى آقاى
بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِیَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَحَکَمْتَها، وَغَلَبْتَ مَنْ
من بحق آن نیرویى که مقدرش کردى و به فرمانى که مسلمش کردى و صادر فرمودى
عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها، اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَفى هذِهِ السَّاعَةِ، کُلَّ جُرْمٍ
و بر هر کس آن را اجرا کردى مسلط گشتى از تو مىخواهم که ببخشى بر من در این شب و در این ساعت هر جرمى را
اَجْرَمْتُهُ، وَکُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ قَبِیحٍ اَسْرَرْتُهُ، وَکُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ، کَتَمْتُهُ
را که مرتکب شدهام و هر گناهى را که از من سرزده و هر کار زشتى را که پنهان کردهام و هر نادانى که کردم چه کتمان کردم
اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ، وَکُلَّ سَیِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ،
و چه آشکار چه پنهان کردم و چه در عیان و هر کار بدى را که به نویسندگان گرامیت دستور یادداشت کردنش را دادى همان نویسندگانى
الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّى، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى،
که آنها را موکل بر ثبت اعمال من کردى و آنها را به ضمیمه اعضاء و جوارحم گواه بر من کردى
وَکُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ وَرآئِهِمْ، وَالشَّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِکَ
و اضافه بر آنها خودت نیز مراقب من بودى و گواه اعمالى بودى که از ایشان پنهان مىماند والبته به واسطه رحمتت بود که آنها را
اَخْفَیْتَهُ وَبِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ، اَوْ اِحْسانٍ
پنهان داشتى و از روى فضل خود پوشاندى و نیز خواهم که به رهام را وافر و سرشار گردانى ازهرخیرى که فروریزى یا احسانى
فَضَّلْتَهُ، اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ، اَوْرِزْقٍ بَسَطْتَهُ، اَوْذَنْبٍ تَغْفِرُهُ، اَوْخَطَأٍ تَسْتُرُهُ، یا رَبِ
که بفرمائى یا نیکیهایى که پخش کنى یا رزقى که بگسترانى یا گناهى که بیامرزى یا خطایى که بپوشانى پروردگارا
یا رَبِ یا رَبِّ، یااِلهى وَسَیِّدى وَمَوْلاىَ وَمالِکَ رِقّى،یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتى
پروردگارا پروردگارا اى معبود من اى آقا و مولایم و اى مالک من اى کسىکه اختیارم بدست او است اى داناى بر پریشانى و
یاعَلیماً بِضُرّى وَمَسْکَنَتى، یاخَبیراً بِفَقْرى وَفاقَتى، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ،
بىنوائیم اى آگه از بىچیزى و نداریم پروردگارا، پروردگارا پروردگارا
اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَقُدْسِکَ، وَاَعْظَمِ صِفاتِکَ وَاَسْمآئِکَ، اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ
از تو مىخواهم به حق خودت و به ذات مقدست و به بزرگترین صفات و اسمائت که اوقاتم را در
اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً، وَاَعْمالى عِنْدَکَ
شب و روز به یاد خودت معمور و آباد گردانى و به خدمتت پیوسته دارى و اعمالم را
مَقْبُولَةً، حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَاَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً، وَحالى فى
مقبول درگاهت گردانى تا اعمال و گفتارم همه یک جهت براى تو باشد و حالم همیشه در
خِدْمَتِکَ سَرْمَداً، یا سَیِّدى یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى، یا مَنْ اِلَیْهِ شَکَوْتُ اَحْوالى،
خدمت تو مصروف گردد اى آقاى من اى کسى که تکیه گاهم او است اى کسىکه شکایت احوال خویش به درگاه او برم
یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ
پروردگارا پروردگارا پروردگارا نیرو ده بر انجام خدمتت اعضاى مرا و دلم را براى عزیمت
جَوانِحى، وَهَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ، وَالدَّوامَ فِى الْإِتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ،
به سویت محکم گردان و به من حَتّى
حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ
عطا فرما تا تن و جان را
فى مَیادینِ السَّابِقینَ، وَاُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ، وَاَشْتاقَ اِلى
در میدانهاى پیشتازان بسویت برانم و در زمره شتابندگان بسویت بشتابم و در صف مشتاقان اشتیاق
قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ، وَاَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ، وَاَخافَکَ مَخافَةَ
تقربت را جویم و چون نزدیک شدن مخلصان به تو نزدیک گردم و چون یقین کنندگان از تو بترسم
الْمُوقِنینَ، وَاَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ، اَللّهُمَّ وَمَنْ اَرادَنى
و در جوار رحمتت با مؤمنان در یکجا گرد آیم خدایا هر که بد مرا خواهد
بِسُوءٍ فَاَرِدْهُ، وَمَنْ کادَنى فَکِدْهُ وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ،
بدش را بخواه و هر که به من مکر کند به مکر خویش دچارش کن و نصیبم را پیش خود بهتر از دیگر بندگانت قرار ده
وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ، وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ، فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلاَّ بِفَضْلِکَ،
و منزلتم را نزد خود نزدیکتر از ایشان کن و رتبهام را در پیشگاهت مخصوصتر از دیگران گردان که براستى جز به فضل تو
وَجُدْ لى بِجُودِکَ، وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ، وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ، وَاجْعَلْ
کسى به این مقام نرسد و به جود و بخشش خود به من جود کن و به مجد و بزرگوارى خود بر من توجه فرما و به رحمت خود مرا نگهدار
لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَقَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً، وَمُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ، وَاَقِلْنى
و قرار ده زبانم را به ذکرت گویا و دلم را به دوستیت بىقرار و شیدا و با اجابت نیکت بر من منت بنه و
عَثْرَتى، وَاغْفِرْ زَلَّتى، فَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ، وَاَمَرْتَهُمْ
لغزشم را نادیده گیر و گناهم را بیامرز زیرا که تو خود بندگانت را به پرستش خویش فرمان دادى و به دعا کردن
بِدُعآئِکَ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجابَةَ، فَاِلَیْکَ یا رَبِ نَصَبْتُوَجْهى،وَاِلَیْکَ یا رَبِ
به درگاهت مأمور ساختى و اجابت دعایشان را ضمانت کردى پس اى پروردگار من به سوى تو روى خود بداشتم و به درگاه تو اى پروردگارم
مَدَدْتُ یَدى، فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لى دُعآئى، وَبَلِّغْنى مُناىَ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ
دست حاجت دراز کردم پس به عزتت دعایم را مستجاب فرما و به آرزویم برسان و امیدم را از
فَضْلِکَ رَجآئى، وَاکْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ اَعْدآئى، یا سَریعَ الرِّضا،
فضل خویش قطع منما و شر دشمنانم را از جن و انس کفایت فرما اى خداى زودگذر
اِغْفِرْ لِمَنْ لایَمْلِکُ اِلَّا الدُّعآءَ، فَاِنَّکَ فَعَّالٌ لِما تَشآءُ، یا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ،
بیامرز کسى را که جز دعا چیزى ندارد که براستى تو هر چه را بخواهى انجام دهى اى کسى که نامش دوا است
وَذِکْرُهُ شِفآءٌ، وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُما لِهِا لرَّجآءُ وَسِلاحُهُ الْبُکآءُ، یا
و یادش شفاء است و طاعتش توانگرى است ترحم فرما بر کسىکه سرمایه اش امید و ساز و برگش گریه و زارى است اى
سابِغَ النِّعَمِ، یا دافِعَا لنِّقَمِ، یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الظُّلَمِ، یاعالِماً لایُعَلَّمُ،
تمام دهنده نعمتها و اى برطرف کننده گرفتاریها اى روشنى وحشتزدگان در تاریکیها اى داناى بى معلم
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى
درود فرست بر محمد و آل محمد و انجام ده درباره من آنچه را که تو شایسته آنى و درود خدا بر
رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ الِهِ(أهْلِه)، وَسَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً.
پیامبر و پیشوایان با برکت از خاندانش و سلام فراوان
- بازدید: 764
- 1