زیارت حقیقی
شخصی میگفت: «در جوانی از اصفهان پیاده به طرف مشهد راه افتادم. در مسیر، کار میکردم و هزینههای روزمره خود را به دست میآوردم». حسّ طلب چقدر در این افراد احیا میشود. کسی که اینگونه به زیارت آقا علی بن موسی الرضا علیهالسلام مشرف میشود، بهرهاش زیاد است؛ اما کسی که با هواپیما این مسیر را طی کند، آن آمادگی و حضوری را که لازم است، پیدا نمیکند. هر کاری یک اندازه و حدّی دارد. کسی که مسیر مشهد مقدس را با پای پیاده میرود، بهره بیشتری میبرد. انسان هر چه در مسیر ملاقات، سختیها را تحمل کند، ملاقات بهتری برای او خواهد بود. بیجهت نیست که ما به حرم امام رضا علیهالسلام میرویم؛ اما در آن مکان مقدس، حضور نداریم، تهیأ نداریم و احساس اذن نمیکنیم، نمیدانیم اذن دخول دادند یا نه؟
در مشهد مقدس بودیم؛ گروهی از شیعیان پاکستان در مسجد گوهرشاد، مشغول اذن دخول بودند. گروه عجیبی بودند؛ مثل آهنربا بودند که خُردههای آهن را جذب میکند؛ یعنی مغناطیس روحانی آنها بسیار بالا بود. اینها کسانی نیستند که هر سال، موفق به زیارت امام رضا علیهالسلام شوند؛ بلکه شاید یک بار در عمر خود، موفق به زیارت شوند. هر یک از آن مردان و زنان، سالیانی منتظر این زیارت بودهاند؛ لذا مستحق ملاقات شدهاند و بهره زیادی نیز میبرند. اگر انسان یک بار در مسیر ملاقات، آن هم یک چنین ملاقاتی، هزینه لازم را پرداخت کند، بهره زیادی میبرد. وقتی رفتن به زیارت، تند و تیز شد، سطح بهره پایین میآید.
زیارت خانه خدا نیز همینطور شده است؛ یعنی طی مسیر با هواپیما عادی شده است؛ در حالی که قدیم، این سفر را پیاده طی میکردند؛ نهایتاً با شتر یا اسب. چه سختیهایی را در این مسیر تحمل میکردند. هر روز، مقداری از مسیر را طی کنند، اسباب را از مرکبها بر زمین بگذارند، به حیواناتشان رسیدگی کنند، همه اینها بود تا این که مُحرِم شوند. گاهی سفرهای آنها در فصل تابستان بود. در آن آفتاب گرم باید در بیابان حرکت کنند. به سبب سختیهایی که در این سفر تحمل میکردند، واقعا مستحق «لبیک» از طرف حقتعالی میشدند. باید سرمایهگذاری لازم انجام شود و پشتوانهای از طلب صادقانه فراهم شود تا انسان بهره ببرد.
ما در راههای معمولی هم که میرویم، یکی از عللی که هیچوقت مراقبه نداریم این است که یک مکانی – مانند زیارتگاهها – را در نظر میگیریم و با عجله و سرعت به طرف آن مکان حرکت میکنیم؛ به خاطر همین است که نتیجهای نمیگیریم. هر کس یک همراه دارد که باید مواظب باشد از آن همراه، جلو یا عقب نیفتد. آن همراه، حالت آرامش و یاد و مراقبهای است که باید داشته باشد. اینکه انسان فقط یک مکانی را در نظر بگیرد و با عجله و سرعت به سمت آن حرکت کند، یکی از آثارش این است که آن توجهی را که باید داشته باشد، ندارد.
در زیارت اهل بیت علیهمالسلام حتی امامزادهها نیز همینطور است. گاهی میخواهد برود؛ اما باید قبلش برای این ملاقات مهیا باشد و هزینه لازم را پرداخت کند. صدقه قبل از ملاقات و زیارت، یک بابی است که چقدر خودش برای انسان راهباز کن است. اگر ما قواعد را مراعات نکنیم، بهرهها پایین میآید و خودمان نتیجه نمیبریم.
ممکن است یک نفر در مدتی از عمرش خیلی هم انس پیدا کند؛ ولی همه امر، این نیست. باید این حضور و همراهی را نگه دارد تا وارد عالم برزخ شود. طبق آیه
وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون[ترجمه: و آن که سخن راست آورد و آن را راست شُمرد و باور داشت، ایشانند پرهیزگاران (سوره زمر، آیه ۳۳)]
هم تصدیقِ صدق لازم است و هم همراه بردن صدق تا آخرین لحظات. هم انس و حضور لازم است و هم نگهداری از آن و بردن آن به عالم برزخ. اگر یک سفر زیارتی با مراعات این قواعد مشرف شویم، آن وقت است که نتیجهاش را میبینیم.
بنده خدایی یک مشکلی برایش پیش آمده بود در حدّی که همه دوستانش برای آن مشکل متأثر بودند. مشکل او به هیچوجه هم حلّ نمیشد. سالیانی بعد که یک سفر برایش پیش آمد و از قم به سمت کربلا راه افتادند، آن مشکل حلّ شد. دردی را که هیچ چیز درمان نکند، اینگونه زیارترفتنها درمان میکند؛ اما با شرایطش که انسان واقعا شرایطش را بشناسد و خداوند باید زمینه را فراهم کند.
یک پیرمردی نقل میکرد که ما در شهر نجف اشرف بودیم که گفتند یک نفر از فلان کشور پیاده به سمت نجف حرکت کرده و مدت زیادی این مسیر را طی کرده است به خاطر اینکه در حال نمازخواندن حرکت میکرد؛ یعنی دو رکعت نماز میخواند، رکوع و سجده نیز به جا میآورد و در حین برخواستن از رکوع و سجده حرکت میکرد. بین مردم مشهور شد و به همدیگر میگفتند یک نفر دارد از فلان دروازه، وارد نجف میشود که از کشور خودش به این روش آمده است. ابتدای شهر نجف تا حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام را حدود ده روز در مسیر بوده است. او حدود یک یا دوسال در نجف بود و هیچ حرفی هم نمیزد. کنار ضریح حضرت، با حالت سکوت و تحیّری مینشست. مردم به دیدار او میرفتند و به او التماس دعا میگفتند و به لباسهایش دست میکشیدند؛ چون به این همت مردانه شناخته شده بود. آن پیرمرد نقل میکرد که من به دیدار او رفتم، دستش در شبکههای ضریح بود، یک انگشتر در دست او کردم؛ اما هیچ چیزی نگفت؛ چون مجذوب همان معنویتی بود که او را در این سفر گرفته بود.
بعضیها به زیارت قبور اولیا میروند و گاهی بهره زیادی میبرند؛ اما با شرایط میروند. گاهی چهل روز باید رفت، گاهی بیشتر باید رفت، گاهی اعمال زیادی را باید انجام داد تا انسان را بپذیرند؛ چه برسد نسبت به اهلبیت علیهمالسلام که اگر انسان از وطن تا مکان مقدس زیارتی در خاک بغلطد و برود، کار زیادی نکرده است و بهرهاش به خودش میرسد.
بعضیها چشمشان برای بار اول به خانه خدا میافتد؛ اما حرکتی نمیکند، چرا؟ یکی از علل آن همان است که حضرت سید الشهداء علیهالسلام روز عاشورا درباره لشکر دشمن فرمودند: « بطونشان از حرام پر شده است»[بحارالانوار، ج۴۵، ص۸.] اکل حرام چنین آثاری میگذارد و انسان را تا آنجا میکشاند که مقابل امام علیهالسلام بایستد. این وقت است که دل، حرکت نمیکند، مرده میشود و بهره و نصیب ندارد.
علی بن مهزیار اهوازی نوزده سفر پیاده از اهواز به حج رفته است.[کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص: ۴۶۶] ملاقات امام زمان علیهالسلام واقعا حق او بوده است و گوارایش باد. یک هفته خدمت حضرت زندگی کرد؛ ولی شما حساب کنید با شتر یا پیاده از خوزستان بروند عراق، از عراق به مدینه، از مدینه به مکه، آن هم نه یک سفر و دو سفر؛ بلکه نوزده سفر به عشق آقا بقیت الله علیهالسلام خیلی همّت میخواهد. اما متأسفانه هر چه روزگار میگذرد، همّت افراد تحلیل میرود.
در زمان فعلی، قواعد تشرف عوض نمیشود. آقا بقیت الله علیهالسلام در یک محدودهای با سبکی که زندگیشان را میکردهاند، الآن هم زندگی میکنند؛ اما نصیبها به این دلیل کم میشود که مردم، آن همّت را ندارند. اگر بنا باشد یک نفر، تشرفی داشته باشد، باید حد و حدودش تا عالم لطائف ارتقا پیدا کند.
سخنرانی: شیخ جعفر ناصری
منبع:bonyadhad.ir
- وبلاگ میکائیل حیدری
- بازدید: 1278
- 3