شش فرقه انحرافي زمانه امام كاظم علیه السلام
امام كاظم(ع) در ابوا كه محلي بين مكه و مدينه بود از بانوي مكرمه اي به نام حميده به دنيا آمد. آن امام بزرگوار سال هاي زيادي در زندان هارون الرشيد قرار گرفته بود و در نهايت هم به دستور او به شهادت رسيد. به مناسبت ولادت اين امام بزرگوايي گفتگويي با دو تن از كارشناسان ديني كشور انجام داديم كه مشروح آن را در ادامه مي خوانيد.
حجت الاسلام رجالي تهراني در مورد فرقه هايي كه در زمان امام كاظم(ع) پديد آمد گفت: بعد از شهادت امام صادق(ع) دسته ها و فرقه هاي مختلفي در تشيع پديد آمد و شرايط را در دوران امامت امام كاظم(ع) دشوار مي كرد. از طرفي زندان هاي مكرري كه امام كاظم داشتند باعث مي شد كه ارتباط ايشان با شيعيان كمتر باشد و از همين جهت مردم مقداري در تنگناي معنوي قرار مي گرفتند.
شش فرقه انحرافي در زمان امام كاظم(ع)
وي افزود: آن طور كه نقل شده پس از شهادت امام صادق(ع) شش فرقه به وجود آمد. دسته اول كساني بودند كه به مهدويت امام صادق(ع) قائل شدند و گفتند امام از دنيا نرفته و همان مهدي موعودي است كه پيامبر نويد داده و بنابراين بر امام صادق(ع) توقف كردند و امام بعدي را نپذيرفتند.
وي افزود: گروه ديگري كه تشكيل شد بر مهدويت اسماعيل اصرار داشتند. اسماعيل يكي از فرزندان بسيار با فضيلت و عالم امام صادق(ع) بود كه هيچ ادعايي بر امامت نداشت اما پس از اينكه از دنيا رفت عده اي جمع شدند و گفتند اسماعيل از دنيا نرفته و زنده بوده و بعد از امام صادق(ع) اوست كه امام ماست و مهدي موعود هم اوست. لذا فرقه اسماعيليه را تشكيل دادند در صورتي كه وقتي اسماعيل از دنيا رفت، خود امام صادق مردم را به تشييع جنازه دعوت كرد و تشييع جنازه مفصلي برگزار شد و امام چنين بار دستور داد كه تابوت اسماعيل را بر زمين بگذارند و حضرت كفن را از صورت اسماعيل كنار مي زد و مي فرمود مردم ببينيد كه اين اسماعيل است و از مردم اعتراف مي گرفت. بارها اين كار را انجام داد كه مردم بدانند كه اسماعيل از دنيا رفته و زنده نيست.
رجالي تهراني ادامه داد: فرقه ديگري كه در زمان امام كاظم(ع) به وجود امد عده اي بودند كه به مرگ اسماعيل اعتراف كردند اما پسر او يعني محمد را به عنوان مهدي موعود نام نهادند.
وي گفت: فرقه ديگر گروهي بودند كه عبدالله ابن جعفر كه يكي از فرزندان امام صادق بود و به عبدالله افطح معروف بود، جانشين امام صادقپنداشتند. لذا آنها فرقه فتحيه را تشكيل دادند و به اين عنوان هم مشهور شدند.
اين كارشناس ديني ادامه داد: فرقه ديگر معتقد بودند محمد ابن جعفر كه از فرزندان ديگر امام صادق بود و بسيار زيبا رو و با فضيلت و دانشمند بود و به محمد ديباج معروف بود، او را پيشواي خود قرار دادند و فرقه ديگري را علم كردند. گروه آخر كه اكثريت هم بودند، كساني بودند كه به امامت امام موسي ابن جعفر قائل شدند و به هيچ فرقه ديگري گرايش پيدا نكردند.
وي افزود: بنابراين خود اين مسئله كه در دوران امام كاظم(ع) شش فرقه در بين شيعيان تشكيل شده بود نشان مي دهد كه آن عصر، بسيار حساس بوده است، ضمن اينكه از آن طرف دشمنان امام از جمله مهدي و يا هادي عباسي و خصوصا هارون الرشيد بر عليه امام دندان تيز كرده بودند و امام را دشمن درجه يك خود مي دانستند و بارها آن حضرت را به زندان انداختند.
من امام دلهاي مردم هستم
وي گفت: در يكي از سفرهايي كه هارون به مكه داشت جاسوسان حكومت به هارون اطلاع دادند كه مردم به امام كاظم مراجعه مي كنند و وجوهات خود را به حضرت مي دهند و بنيه اقتصادي آن بزرگوار در حال قوي شدن است. آنها هم از اين مسئله مي ترسيدند. وقتي هارون امام كاظم را در كعبه ديد، با لحن توهين آميزي به امام اشاره كرد و گفت تو همان كسي هستي كه مردم مخفيانه با او بيعت مي كنند؟ كنايه از اينكه من از كارهاي تو خبر دارم. امام كاظم(ع) جمله اي حكيمانه بيان كردند كه اي هارون تو پيشواي اجساد مردم هستي و من امام دلهاي آنها هستم. يعني تو با نيرنگ و زر و زور در صدد اين هستي كه دل هاي مردم را براي خود كني در حالي كه دل هاي مردم با تو نيست و ما خاندان پيامبر كساني هستيم كه دل هاي مردم را تسخير كرديم و قلوب آنها با ماست.
رجالي تهراني ادامه داد: ماجراهايي كه بين امام كاظم و هارون گذشته است، نشان مي دهد كه هارون از جهاتي نسبت به امام ترس و خوف داشت و همين باعث مي شد اقدامات زيادي بر عليه امام انجام دهد. هم به جهت اينكه شخصيت امام را بشكند و هم اينكه با به زندان انداختن امام، شرايط را تحت كنترل خود قرار دهد.
وي گفت: يكي از دلايلي كه باعث مي شد هارون نسبت به شيعيان امام كاظم واكنش نشان دهد، موقعيت اجتماعي و نفوذ معنوي موسي ابن جعفر بود. طبيعي است كه امام با اخلاق و رفتار و علم خود، هر چه مردم بيشتر با امام مانوس مي شدند و از فضايل امام بيشتر برخوردار مي شدند و براي آنها اين سوال ايجاد مي شد كه تا وقتي چنين امامي كه نظير ندارد در بين ماست، چرا بايد كنار باشد و هارون مسند خلافت را عهده دار باشد. لذا وجود امام از اين جهت براي هارون خطر ايجاد مي كرد.
وي در پايان گفت: نقل مي كنند مامون زماني كه به حج رفته بود امام كاظم(ع) را مي بيند. مامون مي گويد پدرم هارون احترام و عزت زيادي به امام كاظم گذاشت. به پدرم گفتم شما كه با او دشمني داريد چطور اينقدر ابراز محبت و ارادت مي كنيد؟ هارون مي گويد من خودم قبول دارم كه بهترين فرد در زمين همين موسي ابن جعفر است اما بدان ملك عقيم است و اگر تو كه پسر مني بخواهي در امر حكومت در مقابل من بايستي سرت را از بدنت جدا مي كنم.
تقابل فكري و فرهنگي امام كاظم(ع)
حجت الاسلام حسين شهامت، در مورد فرقه هاي دوران امام موسي كاظم(ع) گفت: در زمان امام كاظم(ع) و بعد از حضرت امام باقر و صادق(ع) تقابل فكري و فرهنگي همچنان ادامه پيدا كرد. در زمان امام صادق(ع) سوالات و شبهات مختلف، رتق و فتق و پاسخ گفته شد طبيعتا اما بعضي از اثرات آن تا زمان امام كاظم و كم و بيش بعدا هم ادامه داشت.
وي افزود: در زمان امام كاظم(ع) يكي از جرياناتي كه برجسته شد بحث توقف بود كه در زمان ايشان بعضي از پيروان متوقف شدند. و نوعي رخنه در ميان طرفداران تشيع پيش آمد. به خاطر شرايط خاصي كه براي امام كاظم(ع) پيش آمده بود اعم از زنداني شدن ايشان و استبداد حكومت شرايط سخت تري پديد آورد. شهادت ها و حبس ها و مشكلات مانع روشنگري نور اهل بيت نشد.
مواجهه سياسي امام كاظم(ع) با خلفاي عباسي
اين كارشناس علوم ديني درباره مواجهه سياسي امام كاظم(ع) با خلفاي عباسي گفت: در مواجهه امام كاظم(ع) دو نكته مهم وجود دارد. يكي همين بحث مواجهه سياسي امام كاظم(ع) با خلفاي عباسي و زنداني بودن حضرت است كه در ميان همه فرق معروف است و همه نقل كرده اند خود اين زندانها نشانگر عدم سازش امام با حكومت است. خلفاي عباسي مي دانستند كه امام كاظم از نسل و فرزندان پيغمبر(ص) است و شخص مطرحي در ميان جمع بزرگي از مسلمين و شيعيان هستند. اينكه امام را به زندان انداختند احساس خطر بزرگ از ناحيه امام كرده بودند. اين همان اصطكاك و درگيري ميان جبهه حق عليه باطل بود كه در زمان امام كاظم(ع) به شكلي بود كه خلفاي عباسي نتوانستند آزادي امام را تحمل كنند لذا در تاريخ داريم حضرت را از زنداني به زندان ديگري منتقل مي كردند حتي در زندان افراد تحت تاثير عقلانيت، حكمت، و استدلال هاي متين امام قرار مي گرفتند و مومن به امام مي شدند. اين يك نكته بسيار مهم است و يك نكته درباره ا امام كاظم(ع) كه قدري كم به آن پرداخته شده است اين است كه نسل فاخر نبوت و پيغمبر اعظم و اينكه پيغمبر(ص) اين هم به ذره خود تاكيد داشتند از طريق امام كاظم(ع) رشد و توسعه پيدا كرد. به تعبير ديگر آن اسلام ناب محمدي كه در ولايت اهل بيت(ع) تجسم دارد به بركت نسل موسي بن جعفر(ع) در هم جاي عالم منتشر شد.
وي افزود: خلفاي عباسي با درگير شدن و تبعيد كردن و هجوم بردن به بيت امام همه شيعيان و ذريه آن حضرت را آوارده كرده بودند. بعضي ها را زندان و بعضي ها را تبعيد كرده بودند همين باعث شد كه نسل موسي بن جعفر و امامزادگان فراوان در جاي جاي ايران و جهان پخش شوند و اين باعث شد كه از طريق موسي بن جعفر نسل نبوت و امامت در دنيا منتشر شود و اينها سبب شد امام زادگان به عنوان مركز پخش نور و فرهنگ و تفكر شيعي نقش آفريني كنند و اين در پرونده سراسر نوراني امام كاظم ثبت است.
روش تبليغي امام كاظم(ع)
شهامت درباره روش تبليغي امام كاظم(ع) هم گفت: امام از طريق فرزندان و همچنين از طريق وكلايي كه تعيين مي كردند و كساني كه تربيت كرده بودند، نقش آفريني خودشان را داشتند. البته محدوديت زيادي داشتند ولي آن پيكره اي كه چيده بودند و آن شخصيت هايي كه در بدنه تشيع تربيت كرده بودند، اين رسالت را انجام دادند.
وي ادامه داد: اينها با وسائطي مي توانستند نقش خودشان را ايفا كنند حتي عواملي كه امام در درون حكومت چيده بود كار شيعه را راه مي انداختند و پيش مي بردند و از گرفتاري را خلاص مي كردند. اين نور اگر چه پشت ابر بماند اما نورافشاني و تلاءلو و روشنگري آن براي جهانيان مستمر بوده و خواهد بود.
شهامت در پايان گفت: در پرورش ياران و شاگردانشان امام نقش آفريني فوق العاده اي داشتند به گونه اي كه وقتي از خراسان عده اي براي تعيين امام و مشخص شدن امام به سمت حجاز مي آيند و با انبوهي از سوالات به سراغ محمد ابطح و ديگران كه راه انحراف را پيشه كردند مي روند و نتوانستند جواب سئوال هايشان را بگيرند، لذا وقتي آنها را نزد امام معرفي مي كنند امام تا آنها را مي بيند مي فرمايد كجا رفته بوديد، سوي ما بياييد و سراغ كسي كه ميراث دار پيامبراكرم(ص) است بياييد و حضرت به سوالات آنها پاسخ مي دهد.
شهامت درباره اينكه چرا به امام كاظم باب الحوائج مي گويند گفت: شخصيتي كه براي خدا اين همه گرفتاري ها را تحمل كرد زندان ها و سختي ها را تحمل كرد از اين حيث كه خودش گرفتاري ها را تحمل كرد يك قرب خاصي از اين جهت پيش خدا دارد البته همه اهل بيت در نزد خدا اين مقام را دارند و شيعيان به خاطر اين كه امام كاظم(ع) اين همه مشكلات را تحمل كرد از ايشان مي خواهند كه از خدا بخواهد تا مشكلات ما را حل كند. از اين جهت در ميان شيعيان و علاقه مندان شيعه و سني در عراق بسياري از مسلمانان براي رفع مشكلات متوسل به امام كاظم(ع) مي شوند. امام را واسطه فيضي براي حل مشكلاتشان مي دانند.
منبع: مهر
- وبلاگ سردبیر ضیاءالصالحین
- بازدید: 699
- 1